گر چه پیامبران به عنوان عالمان علوم طبیعی و تجربی و بدست دادن آگاهی در این زمینه مبعوث نشدند، با این حال با ارایه رهنمون و تشویق از علم و عالم و در مواردی محدود با ورود به عرصه دانش بشری آن هم در دورانی که بشر در تاریکی جهل و جهالت غرق بود، نقش پیشگامی در عرصه علم را بازی کردند.
میدانیم که همه پیامبران دارای سواد، علم و آگاهی در مراتب بالاتر از مردم روزگار خود بودند و از این جهت هماره دعوت به علم و عقلمداری در دعوت آنان موج میزد.
چنان که برخی ادعا کردهاند نخستین کسی که خط را پدید آورد یونس بود؛ خداوند آهن را برای داود نرم کرد و چگونگی ساختن زره از مس را به او آموخت؛ سلیمان و داود زبان حیوانات را درمییافتند و مُلک و حکومت سلیمان چنان پهناور بود که بسیاری از اجزاء عالم همچون باد و جنّیان در تسخیر او بود و او میتوانست مسافتهای طولانی را طی کند یا چیزی را از مسافتهای طولانی نزد خود حاضر نماید.
یوسف (ع) از چنان هوش و قدرتی در مدیریت به ویژه در حوزه اقتصاد برخوردار بود که توانست مصریان را از هفت سال بلای خانمانسوز قحطسالی نجات دهد و موسی (ع) توانست با معجزه الهی و با کنر زدن آب خروشان رود نیل بنی اسرائیل را از یوغ فراعنه نجات دهد و با جاری ساختن دوازده چشمه و با تدبیری حکیمانه مانع اختلاف و جدایی تیرههای داوزدهگانه بنیاسرائیل شد.
عقل و تدبیر رسول اکرم (ص) در مقابله با رفتارهای جاهلانه مردم حجاز؛ همچون غارت و زنده به گور کردن دختران و جلوگیری از اختلافات طایفهای بارها در آیات قرآن انعکاس یافته است.
باری، پیامبران در همه عمر با برکت خود با گونههای مختلف جهالت و خرافهپرستی میان مردم مقابله کردهاند که بتپرستی یکی از آشکارترین نوع آن بوده است. از این رو، دعوت به علم، دانش و عقلمداری در آموزههای پیامبران موج میزند و به اذعان بسیاری از صاحبنظران پیامبران را باید نخستین پایهگزاران دانش، فرهنگ و تمدن بشری دانست.
بر همین اساس، بسیاری از صاحبنظران غربی اذعان کردهاند که دانشمندان اسلامی در بسیاری از علوم؛ همچون طب، ریاضی، هندسه، نجوم، جغرافیا، معماری و شهرسازی، برخی از صنایع نسبت به سایر ملل، پیشگام بوده و نخستین پایههای آنها را بنیان گذاری کردند؛ به عنوان نمونه گوستاولوبن در باره نقش مسلمانان در علوم مختلف چنین آورده است:
« مهمترین علمی که اعراب بدان عنایت ورزیده و اهمیت دادهاند علم طب، هیات، ریاضیات و شیمی بوده و بزرگترین اکتشافات را در علوم مزبور داشتهاند و کتابهایی که در طب تالیف کردهاند در تمام اروپا ترجمه شده است.»
وی در باره نقش مسلمانان در پیدایش و توسعه علم ریاضی و هیات چنین میگوید:
«اعراب (مسلمانان) در ریاضیات و به خصوص علم جبر تحقیقات وسیعی دارند، تا بدان جا که علم جبر را از اکتشافات عرب میدانند.»
همو در باره نقش مسلمانان در علم شیمی چنین آورده است:
«برخی از نویسندگان معتقداند که علم شیمی را «لاوازیه» وضع کرده است، ولی اینها فراموش کردهاند که هیچیک از علوم و از آن جمله علم شیمی را ما بدون مقدمه درک نکردهایم و اگر آن وسائل و آزمایش و لابراتوارهای مسلمانان و اعراب نبود، هرگز بدون آنها، لاوازایه نمیتوانست اکتشافات جدیدی بنماید.»
مستر چمبر خاورشناس انگلیسی در بخشی از کتاب خود با عنوان «فتوح العرب و کنوز الادب» چنین آورده است:
«الحق قلم از بیان این که مسلمانان چه قدر آداب و رسوم انسانیت و سعادت زندگانی همراه خود آورده و وارد سرزمین ما کردند و تا چه درجه باعث ترقی و تربیت اروپائیان شدند، عاجز است. اگر این عده مسلمانان به سرداری طارق بن زیاد در سال 711 میلادی در کنار جبل الطارق فرود نمیآمدند و از آن جا داخل خاک اروپا نمیشدند، معلوم میشد که ما اهالی اروپا چه زیانهایی میدیدیم و تا چه اندازه از ترقیهای حالیه دور میافتادیم. چنان که علم نجوم را از مسلمانان آموختیم؛ جبر و مقابله را از ایشان فراگرفتیم. اختراعات جدید در علم تعمیر شهرها و تاسیس پلیس برای حفاظت شهر، تشکیل کتابخانههای عمومی و وقفی را از آنها آموختیم.»