ضرورت اخلاق مداری در برخورد با روشنفکران

چند شب قبل مبحثی در باره روشنفکرانی همچون آقای ملکیان مطرح شد.
دوستان گل مقتضای کار علمی این ناچیز آن است که کتابها و حتی مصاحبه های این دست از آقایان را پیگیری کنم.
چنان که برای نقد شبهه آقای سروش دو سال وقت گذاشتم که برگرفته کتاب اصلی چاپ شد.
از این جهت با خبط و خطای فکری آنان اندکی آشنایی دارم و می دانم که چه خسارت ها متوجه ما حوزه و مراجع شده و می شود .
اما بد نیست دوستان رزومه همین آقای مصطفی ملکیان را بخوانند و بدانند که ایشان قریب به بیست سال در همین حوزه قم درس خوانده و در فلان موسسه خدمت فلان بزرگوار بوده و در بهترین مراکز حوزوی تدریس و تحقیق داشته است.
اینک چه شده که به یک باره به تهران رخت بربسته و صدای دیگری از زبان او شنیده می شود.
می دانید شنیدم چنان عرصه مالی بر او تنگ آمد که درس هایی را برای تامین معاش او در برخی از موسسات علمی راه انداختند.
شما سه جلد کتاب تاریخ فلسفه او را بخوانید تا به گستردگی و عمق دانش او پی بیرید.
سطر سطر آن را خوانده ام چیزی از تاریخ فلسفه کاپلستون، فروغی، برتراند راسل و … کم ندارد بلکه عمیق تر است.
نمی خواهم وجود هر پیش زمینه کژتابی های قبلی و فعلی در باره او و امثال او همچون آقای سروش و شبستری را از اساس انکار کنم و بگویم آنان هیچ تقصیری نداشتند.
اما آیا جا نداشت با امثال این دست از روشنفکران برخورد اخلاقی بهتری می شد،
شاید در این صورت انرژی و دانش آنان بهتر در خدمت دین و فرهنگ ناب آن قرار می گرفت.
من در کتاب قرآن گفتار الهی به صراحت گفتم که هیچ اندیش ور مسلمانی از آغاز تاکنون راهیافت خطا در قرآن را بر زبان جاری نکرده اما آقای سروش چنین ستمی به قرآن کرد.
آیا آگر او در میان ما بود چنین خبط و خطایی می کرد و آیا هم نشینی با عالمان قرآن شناس زمینه ای برای چنین لغزشی از او فراهم می آورد؟!
تاریخ اهل بیت (ع) را بیشتر مرور کنیم و ببینیم آنان تا چه اندازه مخالفان اندیشه خود را برمی تافتند.
حتی گاه شاگردان نزدیک آنان در باره مباحث خداشناسی و امام شناسی خبط فاحشی داشتند.
لغزش منسوب به هشام در باره جسم انگاری خداوند و باور به علما ابرار در باره ایمه که برخی به آن تفوه می کردند، از نمونه های آن است.
حضرت امیر (ع) در خطبه بلندی که مرحوم کلینی در روضه کافی آورده، دو بار اعلام فرمو که اگر بدعت های خلفای گذشته را اصلاح کنم تمام کسانی که دور و بر من هستند، پراکنده خواهند شد مگر شماری اندک از یاران عارف و مخلص.
توجه داشته باشید این گفتار زمانی بیان شد که آن حضرت نه تنها خلیفه است، بلکه فرمانده سپاه است و بالطبع نظامیان باید از هر جهت برای فرمانده خود چشم و گوش باشد.
سبحان الله این چه حلم و تحملی است نسبت به هزاران همراه امام نشناس و قدرناشناس!
آیا اهل بیت (ع) با بی تحملی و از سر خشم و به قصد قربت آنان را از میان خود راندند و از صف دوستان خود جدا کردند!
هرگز!
مگر در آن جا که کارد به استخوان می رسید و آشکار می شد دیگر همراهی سودی ندارد.
از این جهت است که مکررا می گویم و تاکید می کنم باید به اخلاق و اخلاق مداری برگردیم و سیره اهل بیت (ع) بیش از هر زمان دیگر بازشناسیم.
بدیهی است تحلیل پر از عیب این ناچیز به معنای چشم پوشی از خبط و خطای روشنفکران نیست.
غفر الله لنا و لکم.
علی نصیری

95/10/15

@Maref_ir