پیاده روی اربعین؛ بزرگراه بهشت به طول نجف تا کربلا

دوستان فرمودند چند کلمه در باره تجربه پباده روی اربعین سیاهه کنم؛ به اقتضای ادب چهار نکته را تقدیم می دارم:

پیاده روی اربعین؛ مصداقی از سریان مهر بیکران الهی

در یکی از سخنرانی های شبهای ماه محرم در تحلیل نهضت عاشورا گفتم که کربلا را باید سخت ترین و بی رحمانه ترین انتقام ابلیس و اعوان او از خداوند و اولیاء الهی دانست. به عبارت روشن تر، از صدر تا ساقه هستی هرگز ابلیس موفق نشد که تا این اندازه به اولیاء دین صدمه زند و و از آنان انتقام گیرد و دل آنان را تا این اندزه جریحه دار سازد.

زیرا همان گونه که در نهج البلاغه آمده است، شیطان با آمدن رسول خدا (ص) از عبادت خود مأیوس شد و ناله جانسوزی سرداد: «ولقد سمعت رنة الشيطان حين نزل الوحي عليه صلى الله عليه وآله ، فقلت يا رسول الله ما هذه الرنة ؟ فقال هذا الشيطان أيس من عبادته.»

البته سایه مهر نبوی که هم چنان بر جهانیان گسترده است، بزرگترین غم و اندوه ابلیس را تشکیل می دهد؛ زیرا می داند که کمندی برای هدایت بندگان، بالاتر از محبت الهی وجود ندارد؛ همان محبیتی که اصلی ترین فلسفه آفرینش را تشکیل می دهد:

«وَلَوْ شَاءَ رَبُّک لَجَعَلَ النَّاسَ أُمَّةً وَاحِدَةً وَلَا یزَالُونَ مُخْتَلِفِینَ إِلَّا مَنْ رَحِمَ رَبُّک وَلِذَلِک خَلَقَهُمْ» (هود، 118 – 119)

از این جهت مصصم شد تا سخت ترین انتقام را از بزرگترین مانع خود؛ یعنی رسول خدا (ص) بگیرد که چنین هم کرد. لعنة الله علیه و علی اعوانه

بدین جهت در زیارت سالار شهیدان (ع) پیوسته این نکته آمده است که مصیبت تو بزرگترین مصایب هستی است:

السلام عليك يا أبا عبد الله إنا لله وإنا إليه راجعون ، ما أعظم  مصيبتك عند أبيك رسول الله ، وما أعظم مصيبتك عند من عرف الله عز وجل ، وأجل مصيبتك عند الملا الا على ، وعند أنبياء الله وعند رسل الله .

حادثه کربلا مقصودم شهادت امام و یارانشان از نظر زمان شاید در کمتر از پنج ساعت اتفاق افتاد و شمار شهداء نیز کمتر از صد نفر بود، اما آن چه در آن روز و پس از آن با بدن های شهداء و اسیران انجام شد، با چنان کینه و قساوتی همراه بود که این حادثه را باید تلخ ترین رخداد در کتاب هستی برشمرد.

اما از آن جا که خداوند هماره مکر شیطان را به خود باز می گرداند، همین حادثه کربلا را یکی از بهترین دستاویز مهر و رحمت خود برای همه بندگان و جهانیان تا روز رستاخیز قرار داد.

عمیقاً معتقدم که کربلا نامه رحمت الهی است به همه بندگان که با خون خداوند امضا شده است.

این که در متون دینی اعلام می شود که «نفس المهموم فینا تسبیح و همه لنا عبادة» و برای بکاء و تباکی، شعر و مرثیه سرایی تا زیارت، سبحه کربلا تا مهر و تربت و …. پیوسته وعده بهشت و رحمت داده می شود، همان نامه محبت الهی است که خداوند به بهانه عشق به سالار شهیدان (ع) در صدد نجات و خریدن جان بندگانش برآمده است.

راستی اگر خداوند می خواست پیام رحمت خود را به گوش همه جهانیان برساند و ذهن آنان را به پیام خود معطوف سازد، چه راهکاری و چه طرحی از ماجرای کربلا رساتر، گویا تر و تاثیرگذار تر وجود داشت؟!

تردید نکنید که امروزه کربلا جهانی شده است و همه دنیا کم و بیش به این رخداد وقوف یافته و با چند و چون آن آشنا شده اند. شاهد آن برگزاری مراسم عزاداری در بسیاری از کشورهای جهان به صورت محدود یا گسترده است.

شهود پیاده روی اربعین سریان رحمت بیکران الهی نسبت به زائران را به آشکاری تمام در دل و جان انسان باورمند می کند.

اخلاص، صفا، دلدادگی و شوری که در پیاده روی اربعین به چشم این ناچیز آمد، تردیدی باقی نگذاشت که مقرر است خداوند همه این زائران «کیوم ولدتهم امهم» از همه گناهان پاک سازد یا زمینه پاکی آنان را فراهم آورد. البته مشروط به آن که در بازگشت دری از عذاب را به سوی خود نگشایند.

 

پیاده روی اربعین؛ معبر ورود به بهشت

هر قلب دین آشنا به نیکی درمی یابد که جاده نجف تا کربلا با فرش های بهشتی گسترده شده و با سایبان محبت فرشتگان مسقف شده است و در حقیقت باید آن را پلی دانست که افراد را به بهشت منتهی می سازد.

شاهد مدعا حضور حال و هوای بهشتیان در این عرصه نورانی است که برخی از نشانه های آن به شرح ذیل است:

یک: در پیاده روی هویت فردی و شخص افراد؛ یعنی کوچک و بزرگ بودن که عموماً مبتنی بر اعتباریات دنیوی است از اساس رنگ می بازد؛ درست نظیر حالت احرام در ایام حج که دیگر نمی توان میان شاه و گدا تمییز داد.

دو: پیاده روی اربعین را می توان مصداق «تخففوا تلحقوا» دانست؛ جایی که فرد می آزماید که می تواند برای چند روز از دنیای پر غوغا فاصله گیرد و از همه مایملک و تعلقات خود به یک کوله پشتی با نیازهای ساده اولیه سرکند، بی آن که زندگی او مختل شود.

سه: قرآن در وصف بهشتیان از تعبیری همچون «وَنَزَعْنَا مَا فِي صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍّ إِخْوَانًا عَلَى سُرُرٍ مُتَقَابِلِينَ (حجر، 47) «فِي جَنَّاتِ النَّعِيمِ عَلَى سُرُرٍ مُتَقَابِلِينَ»  (صافات، 43-44)  بهره جسته است که اشاره به یک جانی مؤمنان دارد.

حال و هوای کسانی که در پیاده روی اربعین می آیند چنین است؛ یعنی چنان حس برادری، همدلی و همراهی قوی است که هر کس مایل است بیشتر از سهم خود بکاهد و به سهم دیگران بیافزاید.

مردان خدا گر چه هزارند، یکی اند. یکی شدن حس مشترک این میدان است؛ نظیر آن چه که در جبهه ها قابل شهود بود.

چهار: قرآن از حس احسان به دیگران و عاری شدن از رذیلت شحّ نفس یا همان بخل به رغم در مضیقه بودن، به عنوان صفت پرهیزکارانِ بهشتی یاد کرده است: «وَالَّذِينَ تَبَوَّءُوا الدَّارَ وَالْإِيمَانَ مِنْ قَبْلِهِمْ يُحِبُّونَ مَنْ هَاجَرَ إِلَيْهِمْ وَلَا يَجِدُونَ فِي صُدُورِهِمْ حَاجَةً مِمَّا أُوتُوا وَيُؤْثِرُونَ عَلَى أَنْفُسِهِمْ وَلَوْ كَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ وَمَنْ يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ (حشر، 9)

همین روحیه از سوی شیعیان اهل بیت در سراسر مسیر مشهود است. بسیاری از کسانی که قریب به یک ماه با کمال سخاوت و نیک مرامی به پذیرایی از زائران می پردازند و از هیچ خدمت کوچک و بزرگی دریغ ندارند، از درآمد اندکی برخوردار اند و بر اساس استفسار، در طول سال از قوت لایموت خود برای این روزها ذخیره می کنند.

چگونه می توان چنین سخاوت، بخشندگی و میهمان نوازی شیعیان عراق را با قلم به تصویر کشید؟!

ما در همین سفر نسبتا کوتاه دو شب میهمان خانه میزبانان عراقی بودیم. کجا و در کدام سیر و سیاحت قابل تصور است که صاحب خانه بدون هیچ منت و چشمداشتی، همه خانه خود را در اختیار میهمان قرار دهد و بر جایی از خانه قفل و چنبر نزند و از هر آن چه دارد صبحانه، نهار و شام برای زائر حسین (ع) آماده کند؟!

به زائران اجازه شستن پای خود نمی دادند و می گفتند که خاک پای زائر حسین برای ما خیر و برکت است. در کنار هر موکبی که رد می شدیم، بزرگ موکب متواضعانه خود را به ما می رساند و با التماس می خواست تا از باب تیمن و تبرک از سفره بی آلایش او لقمه ای برگیریم.

در یکی از گزارش های غربیان دیدم که گفته بودند در ایام اربعین بیش از 200 میلیون وعده غذایی میان زائران توزیع می شود.

خدایا این همه ادب و اخلاق بهشتیان را کی به این مردم آموختی؟!

 

پیاده روی اربعین؛ بالاترین نماد عشق به اهل بیت(ع)

می گویند عشق از ریشه «عشقة« یا همان گیاه لبلاب است که بدور ساقه می پیچد و تا آن را خفه نکند، رهایش نمی سازد. حقیقتاً عشق شراشر جان را در تصرف خود در می آورد و آدمی را از هر آن چه فراتر از معشوق است، به غفلت می اندازد.

سخن رسول خدا (ص) بهترین گواه مدعاست که فرمود:

«أَفْضَلُ النَّاسِ مَنْ عَشِقَ الْعِبَادَةَ فَعَانَقَهَا وأَحَبَّهَا بِقَلْبِه وبَاشَرَهَا بِجَسَدِه وتَفَرَّغَ لَهَا فَهُوَ لَا يُبَالِي عَلَى مَا أَصْبَحَ مِنَ الدُّنْيَا عَلَى عُسْرٍ أَمْ عَلَى يُسْرٍ.» کافی، ج 2، ص 82.

مدعای مولوی از آن جهت که عشق را غیر قابل توصیف دانسته، ستودنی است؛ آن جا که گفته است:

در نگنجد عشق در گفت و شنید                    عشق دریایی است قعرش ناپدید

قطره‏‌های بحر را نتوان شمرد                        هفت دریا پیش آن بحری است خرد

یا در جای دیگر می گوید:

هر چه گویم عشق را شرح و بیان                  چون به عشق آیم خجل باشم از آن

گر چه تفسیر زبان روشنگر است                    لیک عشق بی زبان روشن‌تر است

چون قلم اندر نوشتن می‏شتافت                    چون به عشق آمد قلم بر خود شکافت

بالاترین مصداق عشق حقیقی را باید عشق به خداوند به عنوان زیباترین وجود بی مثال هستی و در مرحله بعد، عشق به اولیای الهی به عنوان بالاترین تجلیگاه زیبایی خداوند دانست.

از این جهت هم عشق به خداوند خدایی و هم عشق به اولیای خداوند خدایی است.

سالار شهیدان (ع) ذوب در خداوند شد و هر آن چه داشت در پای رضای الهی بی مزد و منت تقدیم کرد. آیا ممکن است جان مؤمنی که به نور محبت الهی منور شده، از نور و گرمای عشق به سالار شهیدان بی بهره مانده باشد؟! این امر در باره سایر اولیاء الهی بر اساس میزان تجلی اسماء و صفات الهی در وجود آنان صادق است.

اگر کسی می خواهد با تمام وجود خود چگونگی تجسد عشق به سالار شهیدان در دل و جان شیعیان را دریابد، بهترین عرصه حضور در دالان پیاده روی عاشقان آن حضرت در اربعین است.

در میان پیادگان اربعین سالار شهیدان (ع) پیران فرسوده، کودکان و نوجوانان ضعیف البنیه، دختران نورسیده، مادران فرزند به دامن گرفته، افرادی همراه با نقص عضو و گاه بیماران به وفور به چشم می آیند.

آنان که کفش یا چیزی مانند کفش در پا دارند عموماً آن قدر فرسوده و بی قد و قامت است که به زحمت طول پا را پوشش می دهد. گاه حتی کفش بر پای ندارند.

گاه پاها در پی پیاده روی چند روزه و چند هفته آماس می کند و فرد با تن خسته و فرسوده و با پای زخمی با عشق و حرارتی غیر قابل توصیف، می کوشد خود را به کربلای حسینی برساند و سعادت یک سلام از سر عشق و شیدایی نصیب خود سازد.

از جوان عربی که شغل آزاد داشت پرسیدم از کجا می آیی؟ گفت از بصره. گفتم: چند روز در راهی؟ گفت: شانزده روز. شگفت زده شدم. گفتم چرا این همه رنج و تعب را بر خود هموار کرده ای؟ در یک کلمه گفت: لحب الحسین!

در تمام مسیر این شعار نورانی چشم نواز است: خدمة زوار الحسین شرف لنا.

راننده دل آگاه عرب که خود از این همه وجد و بی تابی همشهریانش از میهمان نوازی زائران سالار شهیدان (ع) در شگفت بود، به خوبی این گفتار تابناک عقیله بنی هاشم زینب کبرا (ع) را بر زبان جاری کرد؛ آن هنگام که در کاخ یزید خطاب به آن ملعون چنین فرمود:

«كد كيدك ، واجهد جهدك ، فوالذي شرفنا بالوحي والكتاب ، والنبوة والانتجاب ، لا تدرك أمدنا ، ولا تبلغ غايتنا ، ولا تمحو ذكرنا.»

 

پیاده روی اربعین؛ عرصه ای آشکار برای نشان دادن قدرت تشیع

مظلومیت شیعه که تنها جرم آن دفاع از حقانیت اهل بیت (ع) بوده و هست، سراسر تاریخ را در برگرفته است. از جمله تعابیر آزار دهنده که شماری از عالمان اهل سنت در کنار تعبیر اهانت آمیز رافضه، از آن بهره جسته و می جویند این جمله است: انتم شرذمة قلیلة

یعنی همان گفتار تحقیر آمیزی که فرعون در باره موسی (ع) و یارانش بکار برد:

« إِنَّ هَؤُلَاءِ لَشِرْذِمَةٌ قَلِیلُونَ *الشعراء54* ‏[‏و گفت:‏]‏ «اینها عده ای ناچیزند.»

چنان که بارها ادعا کردند شیعه نه ریشه تاریخی دارد، نه عالمی دارد و نه کتابی. درد این جاست که مکه و مدینه و ثروت انبوه سرزمین وحی در اختیار گروهی شکمباره و دنیا دوست قرار دارد که هدفی جز تخریب و تضعیف شیعه در سر نمی پرورانند.

حکومت آل سعود و اقمارش هماره به تحقیر و تنقیص شیعه کوشیده اند؛ به ویژه آن که از نگاه آنان تنها کشور شیعی ایران است که نژادی غیر عربی دارد و سابقه مجوسی گری!

بماند که رسول خدا (ص) از همین مشرکان حجاز با این استدلال که بت پرستند، جزیه را نپذیرفت و وقتی با اعتراض آنان روبر شد که چرا از ایرانیان گرفتن جزیه را مجاز می دانید، در پاسخ آنان فرمود: ایرانیان دین و پیامبری به نام زرادشت داشتند و کتاب مقدس که بر روی پوست سی هزار گاو حک شده بود.

باری، خدای قهار خوب خدایی کرد و پرونده صدام به عنوان بزرگترین جرثومه فساد در منطقه را به دست اربابان خودش در هم پیچید.

به یُمن این اتفاق مبارک، پرونده پیاده روی اربعین که سابقه طولانی داشت و در دوران طاغوت فرومایه عراق، از بیم و ترس به صورت پنهانی و محدود انجام می گرفت، به یکباره علنی و آشکار شد. امروز گفته می شود بیش از 20 میلیون زائر شیعی مسیر طولانی بصره تا کربلا یا نجف تا کربلا را پیاده طی می کنند.

پیاده رویی که در هیج جای دنیا و در هیچ دین و مذهبی با این شور و ازدحام قابل مشاهده نیست.

کورباطنانی که تا دیروز شیعه را «شرذمة قلیلون» می دانستند چگونه می توانند این حقیقت تابناک و این جوش و خروش بی پایان و غیر قابل توصیف را انکار کنند؟!

آنان به مخاطبان خود چه پاسخی می توانند بدهند که اگر شیعه بی ریشه است و جمعیتی بی مایه، پس این حال و هوا که عالمی را در حیرانی فروبرده، از کجا آمده است؟!

به یاد جمله ای از ابوسفیان افتادم که یک بار به همسر خود گفت: اگر خدایان ما یک کار کوچکی بسان آن چه صدها بار خدای محمد کرده، انجام می دادند، ما تا این اندازه خوار و زبون نمی ماندیم!

خوب است وهابیان از خود بپرسند چرا عشق امثال معاویه، یزید، ابن تیمیه، محمد بن عبدالوهاب و سایر خدایان پوچ و برساخته آنان، تنوری را گرم نمی کند و شوری در سری پدید نمی آورد و بخاری از کسی برنمی خیزد؟!

آری، امروز دشمنان تشیع به ویژه وهابیان نگونسار باید از غصه و اندوه به خود بپیچند و سر خود را در لاک تظاهر به بی خبری فرو برند و از غیض و نفرت به حیات ننگین خود پایان دهند: «قُلْ مُوتُوا بِغَیظِکمْ»

امروز که هر سال کربلا تازه تر و گیراتر از هر سال، جهان را درمی نوردد و چشمان میلیون ها نفر را از شوق و دلداگی به سالار شهیدان لبالب از اشک و آه می سازد، دشمان تشیع باید از خفت و خواری قبری برای خود فراهم آورند.

زیرا چند سده است که آنان با هر تزویر و ترفندی خواسته اند نام و عشق اهل بیت (ع) را از یاد و خاطره ها محو کنند، اما شگفت آن که هر روز و سال این نام و خاطره پرآوازه تر می گردد؛ قرآن چه نیکو فرمود:

يُرِيدُونَ لِيُطْفِئُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَاللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ (صف،8)

چه خوش سرود آن شاعر:

دشمنت کشت ولی نور تو خاموش نشد

آری آن جلوه که فانی نشود نور خداست

نه بقا کرد ستمگر، نه بجا ماند ستم

ظالم از دست شد و پایه مظلوم بجاست

خدایا! هر قدمی که در سال جاری و سالیان و سده های گذشته برای زیارت سالار شهیدان برداشته شد، به بهشت رهنمون فرما!

خدایا! هر سال بر جلال و عظمت عاشورا و اربعین بیافزا؛ آن چنان که پرونده حیات تاریکِ دشمنان اهل بیت و شیعه از اندوه آن، در هم پیچیده گردد!

خدایا! ما را از سهم محبت و عشق به اهل بیت و سالار شهیدان (ع) فیض و فوزی آن چنان که شایسته کرامت بی منتهای توست، ارزانی فرما!

علی نصیری

4/9/95

ساعت 3 بامداد