نقد شبهه ضرب زنان (بخش اول)
از جمله مواردی که به عنوان مخالفت قرآن با حقوق زنان از آن نام برده میشود، اجازه دادن به مردان برای تنبیه زنان پس از نشوز است که در ادامه اعلام قیومیت مردان بر زنان در قرآن انعکاس یافته است:
« وَاللَّاتِی تَخَافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَاهْجُرُوهُنَّ فِی الْمَضَاجِعِ وَاضْرِبُوهُنَّ فَإِنْ أَطَعْنَکمْ فَلَا تَبْغُوا عَلَیهِنَّ سَبِیلًا؛ و زنانی را که از نافرمانی آنان بیم دارید [نخست] پندشان دهید و [بعد] در خوابگاه ها از ایشان دوری کنید و [اگر تاثیر نکرد] آنان را بزنید; پس اگر پس اگر شما را اطاعت کردند [دیگر] بر آنها هیچ راهی [برای سرزنش] مجویید، که خدا والای بزرگ است.»
برخی در باره این آیه این چنین مغرضانه اظهار نظر کردهاند:
« کتک زدن زنان مجازاتی ظالمانه است و در تضاد با اصل پانزدهم اعلامیه جهانشمول حقوق بشر سازمان ملل متحد است. همچنین ماده یازدهم اعلامیه جهانشمول حقوق بشر سازمان ملل متحد اعلام میدارد که هیچکس را نمیتوان بدون حضور در دادگاهِ دارای صلاحیت، محکوم و مجازات کرد، لذا تصمیمگیری خودسرانه در مورد زن و تنبیه فیزیکی او از طرف مرد کاملا محکوم است.»
برای آن که مفاد آیه روشن شود و جایی برای طرح این دست از شبهات باقی نماند، لازم است مدالیل آیه مورد بررسی قرار گیرد.
مفهوم شناسی نشوز
نشوز در لغت به معنای ارتفاع مکانی است؛ گویا زمینی که بلند است، بهخاطر دشواری بالا رفتن از آن و یا بهخاطر آن که آب روی آن جمع نمی شود، نوعی عصیان و سرکشی را با خود همراه دارد.
نشوز در اصطلاح فقه و حقوق به معنای تمکین نکردن، نافرمانی و عدم ایفاء وظایف زناشویی از سوی یکی از زوجین است. نشوز زن به صورت خاص به معنای تمکین نکردن زن در برابر شوهر است که به دو نوع «تمکین خاص» و «تمکین عام» تقسیم میشود. تمکین خاص به برآوردن درخواستهای جنسی شوهر و تمکین عام به انجام وظایف خانوادگی، اطاعت از شوهر و پذیرفتن ریاست شوهر بر خانواده است که بر أساس آن زن باید دیدگاههای همسر خود در مورد خروج از خانه، انتخاب نوع شغل و حضور در محل کار، تربیت فرزندان و امور مربوط به مدیریت خانواده را بپذیرد و از آن اطاعت کند.
با چنین تعریفی که از نشوز ارایه شد، میتوان حدس زد که پدید آمدن آن در خانه چه تاثیر منفی و آسیب شکنندهای بر روند اداره خانه ایجاد میکند؛ زیرا زن ناشزه به خود حق میدهد که خانه را بدون اجازه همسر خود ترک کند، رُفت و روب خانه را رها سازد، از وظیفه مادری نسبت به فرزندان شانه خالی کند!
آیا با پدید آمدن این دست از رفتارها و تکرار آنها میتوان به سعادت و سلامت رفتاری و روانی همسر و سایر اعضاء آن اندیشید و به تربیت فرزندانی صالح و شایسته در آن دل بست؟!
مراحل سهگانه تعامل با زنان ناشزه
بر اساس مفاد آیه مورد بحث، اگر زنی در معرض نشوز قرار گیرد؛ یعنی از وظایف همسری خود شانه خالی کند و اصطلاحاً در برابر همسر خود تمکین نکند، سه اقدام از سوی همسر او باید دنبال شود:
1. در مرحله نخست باید همسر خود را موعظه کند. مراد از موعظه آن است که شخص با همسر خود در باره عواقب دنیوی و اخروی نشوز و طغیان در برابر شوهر، به گفت و گو پردازد و ضمن دعوت به تقوای الهی، او را نسبت به آسیب و آفات این رفتار آگاه سازد.
این مرحله خود نشان از آن دارد که پیش از هر گونه اقدام عملی ضعیف یا شدید، باید از روش وعظ و نصیحت استفاده شود؛ زیرا چه بسا بخشی از رفتارهای ناصواب در پی عدم آگاهی از آسیبهای دنیوی و اخروی آن یا غفلت از این دست از آسیبها پدید میآید و چه بسا با نصیحت و پند، شخصِ آلوده در گناه بیدار شده و دست از لغزش و خطا بر میدارد و اگر نصیحت و موعظه تاثیر نداشت، هرگز خداوند از آن به عنوان نخستین مرحله برای معالجه نشوز یاد نمیکرد.
2. در صورتی که موعظه سود ندهد، در مرحله دوم باید از ابزار عاطفی استفاده کند و از همسر خود از بستر او فاصه بگیرد. عموم مفسران مفهوم « وَاهْجُرُوهُنَّ فِی الْمَضَاجِعِ» را پشت کردن به همسر در بستر او دانستهاند.
از آن جا که در تحلیل روانشناختی رفتار زنان در باره همسرانشان گفته میشود، زن بیش از هر چیز دیگر به عشق و علاقه همسر نسبت به خود حساس است و بیشتر در فکر تصرف قلب همسر خود است. از این جهت به مردان توصیه شده تا در گام سوم از این انگیزش زنان بهره برداری کرده و عواطف آنان نسبت به خود را تحریک نمایند.
بر این اساس، پشت کردن همسر در بستر نسبت به زن خود، از ناراحتی و فاصله گرفتن قلبی او حکایت دارد و اگر زن به دنبال حل بحران نشوز خود باشد، باید برای حل آن دست به کار شود.
برگرفته از کتاب «نقد شبهات قرآنی» استاد علی نصیری
@Maref_ir
نقد شبهه ضرب زنان (بخش دوم)
نکته بسیار مهم در این باره دو مرحله گذشته آن است که در آیه برای این مراحل زمان مشخصی تعیین نشده است؛ این امر بدان معناست که موعظه و تحریک عواطف همسر، میتواند در یک دوره زمانی دنبال گردد.
3. در صورتی که دو مرحله پیشین سود نکند، در آخرین گام توصیه شده که مرد همسر خود را بزند: «وَاضْرِبُوهُنَّ».
پیشبینی مراحل سهگانه پیشین بدان معناست که زن برای نشوز خود هیچ عذر موجهی ندارد
مفهوم شناسی ضرب
همانگونه که اشاره شد، با نشوز زن، رشته خانواده گسسته شده و نظام آن در معرض فروپاشی قرار میگیرد. قرآن برای حل این مشکل، نخست از درون خانه شروع کرد؛ به این معنا که از مردان خواست پیش از آن که مشکل خانه و خانواده در میان فامیل و تبار مطرح شود و آبروی خانواده در معرض آسیب قرار گیرد، در درون خانه با انجام مراحل سهگانه پیشگفته، زمینه حل آن را فراهم سازد و اگر این مراحل سود ندهد، کار را به دادگاه و حاکم شرع بکشاند.
بنابر این، دعوت همسر به مراجعه به دادگاهِ صالح با این ادعا که اقدام خودسرانه مرد مخالف حقوق بین الملل است، مدعایی باطل و بدون ملاحظه مصالح خانواده است؛ زیرا همان گونه که اشاره شد مراجعه مرد به دادگاه پس از مشاهده نشوز زن، بدون آن که خود پیش از آن، اقدامی برای حل نشوز زن انجام دهد، به معنای چوب حراج زدن به آبروی خانواده و ریشهدار کردن اختلافات درونی خانواده است.
از سویی دیگر، بدون تردید هر اندیشور منصفی دو مرحله آغازین؛ یعنی نصیحت و پشت کردن به همسر در بستر، را مخالف حق زن ندانسته و آنها را به معنای تحقیر زن نمیداند. آن چه که باعث پدید آمدن شبهه مخالفت آیه با حقوق زنان شده، فرمان به زدن آنان است.
این در حالی است که بازخوانی روایات اهل بیت (ع) و دیدگاه مفسران در این زمینه نشان میدهد که از واژه «ضرب» معنایی فراتر از زدن أراده شده است؛ به این معنا که عموم مفسران میگویند زدن زن باید به گونهای باشد که هیچ اثر کبودی یا سرخی در بدن او باقی نماند.
در روایتی که از امام باقر (ع) رسیده، «ضرب» به زدن با «سواک» تفسیر شده است. مقصود از «سواک» چوب اراک است که برای مسواک زدن مورد استفاده قرار میگیرد و در روایات اسلامی به مسواک زدن با آن توصیه شده است. قطر و طول چوب اراک در حد یک خودکار معمولی است.
حال باید پرسید: آیا زدن همسر با چوبی که در حد یک خودکار است، آن هم زدنی که نباید بدن او را کبود یا سرخ سازد، درد و تالمی را به همراه میآرد؟! آیا آن گونه که در بدو امر به نظر میرسد، چنین زدنی جنبه بازدارندگی دارد و زن را وامیدارد که نشوز خود را ترک کند؟!
بر این اساس، باید گفت:
1. زدن زن با چوب مسواک با خصوصیاتی که برای آن ذکر شد، جنبه تنبیه، شکنجه و آزار فیزیکی و جسمی ندارد تا مخالف قوانین بین الملل یا مخالف حقوق بشر قلمداد شود.
2. از آن جا که با چنین زدنی، درد و تالم بدنب ایجاد نمیشود و نمیتوان برای آن جنبه بازدارندگی قائل شد، میتوان حدس زد که مقصود از زدن زن و استفاده از این روش به عنوان آخرین راه حل؛ آن هم با چوب کوچکی همچون سواک، به معنای اعلام این نکته تلخ به اوست که در عین اجرا شدن همه گزینهها و عدم عقبنشینی او، هیچ راهی برای او باقی نمانده است و چنین زنی یا باید دست از نشوز بردارد و به زندگی پیشین خود بازگردد و یا به طلاق تن داده و برای همیشه پرونده زندگی مشترک را ببندد.
به عبارت روشنتر، بر اساس تحلیل پیشگفته از «ضرب» مفهومی فراتر از آن؛ یعنی اعلام پایان همه اقدامات مسالمت آمیز و مخیر گذاشتن زن میان بازگشت به زنگی یا طلاق أراده شده است.
آیا با چنین تحلیلی که از مفهوم «ضرب» به عنوان آخرین راه حل درونی بزرگترین بحران خانواده؛ یعنی نشوز، ارایه شده است، میتوان مدعی شد که پیشبینی آن، نقض حقوق یا تحقیر زنان را در پی میآورد؟!
برگرفته از کتاب «نقد شبهات قرآنی» استاد علی نصیری
@Maref_ir
نقد شبهه ضرب زنان (بخش سوم)
چگونگی تعامل با نشوز مرد
همان گونه که اشاره شد، نشوز مفهومی است که افزون بر زن، شانهخالی کردن مرد از وظایف همسرداری را نیز دربر میگیرد؛ چنان که قرآن در کنار یادکرد از نشوز زنان، از نشوز مردان نیز این چنین یاد کرده است:
«وَإِنْ امْرَأَةٌ خَافَتْ مِنْ بَعْلِهَا نُشُوزًا أَوْ إِعْرَاضًا فَلَا جُنَاحَ عَلَیهِمَا أَنْ یصْلِحَا بَینَهُمَا صُلْحًا وَالصُّلْحُ خَیرٌ؛ و اگر زنی از شوهر خویش بیم ناسازگاری یا رویگردانی داشته باشد، بر آن دو گناهی نیست که از راه صلح با یکدیگر، به آشتی گرایند; که سازش بهتر است.»
نخست باید دانست که نشوز مرد به این معناست که مرد از پرداخت مهر سر باز زد یا با داشتن استطاعت مالي، نفقه همسر خود را نپردازد.
قرآن در چنین مواردی همچنان بر حل مشکل در درون خانه و علنی نشدن اسرار خانوادگی در میان فامیل یا در محاکم قضایی، تاکید دارد که قطعاً به مصلحت خانواده است. بر این اساس، در مرحله نخست از مرد و زن میخواهد که با یکدیگر از در آشتی وارد شده و با دوستی و محبت مشکل خود را حل کنند.
در صورتی که رفتار آشتیآمیز سود ندهد، به زن اجازه داده شده که همسر خود را نصیحت کند و عواقب سوء دنیوی و اخروی نشوز را به او گوشزد نماید؛ در صورتی که این روش سود ندهد، زن میتواند به محاکم قضایی صالح مراجعه کرده و همسر خود را از طریق قانون مجبور به ترک نشوز و التزام به انجام وظایف همسری نماید.
چنان که پیداست در مراحل سهگانه تعامل زن با نشوز مرد، به استثنای موعظه که در روایات و فقه انعکاس یافته، نامی از پشت کردن در بستر و زدن مرد برده نشده است.
در آغاز ممکن است به ذهن تبادر کند که میان حقوق مردان و زنان تبعیض برقرار شده است؛ زیرا در باره نشوز زن به همسر او اجازه داده میشود تا در صورت نتیجه ندادن نصیحت، در بستر به او پشت کند و در مرحله بعد او را بزند، اما در باره نشوز مرد، زن پس از نتیجه ندادن نصیحت اجازه پشت کردن به مرد یا زدن او را ندارد و تنها میتواند به دادگاه مراجعه نماید!
پاسخ این شبهه را میتوان با استناد به قاعده «دور مدیریتی» ارایه کرد. برای روشن شدن مدعا از یک مثال استفاده میکنیم:
فرض کنید آقای «الف» مدیریت یک دانشگاه را بر عهده دارد و آقای «ب» کارمند این اداره است. آقای «ب» به طور مکرر سر وقت در محل کار خود حاضر نشده و در انجام امور محوله خود، کوتاهی میکند. در چنین موردی همان گونه که در محیطهای اداری متعارف است او طی چند مرحله تذکر کاری و انضباطی دریافت میکند و در مرحله آخر کارش به اخراج کشیده میشود.
حال اگر آقای «الف» دچار کوتاهی در امور محوله شود و به عنوان مثال به موقع سرکار خود حاضر نشود و حقوق کارمندان خود را به موقع پرداخت نکند. آیا طبق آن چه در عرف امور اداری متعارف است، آقای «ب» به عنوان کارمند میتواند به رئیس دانشگاه؛ یعنی آقای «الف» نامههای تذکر آمیز انضباطی ارسال کرده و سر آخر حکم اخراج او را صادر نماید؟!
اشکال این اقدام آن است که هماره مدیر به اقتضای مدیریت در مرحلهای بالاتر قرار دارد و فرامین مدیریتی از بالا به پایین جریان پیدا میکنند و اگر قرار باشد کارمند یک اداره همسطح مدیر آن، مجاز به صدور فرامین اداری باشد، دور مدیریتی شکل گرفته و دیگر مدیر و کارمند معنا نخواهد داشت.
از این رو، در موارد تخلف آقای «الف» به عنوان رئیس دانشگاه، اقای «ب» میتواند به مدیری که در مرحله بالاتری از مدیر دانشگاه قرار دارد، نظیر وزیر علوم یا دیوان عدالت اداری مراجعه کند و از مدیر خود شکایت نماید؛ روندی که برای همه کارمندان در حیطهای کاری امر شناخته شدهای است.
بر این اساس، اگر به زن اجازه داده میشد که به هنگام نشوز شوهرش، همان اقدام مشابه همسر خود را انجام دهد و با پشت کردن در تخت، رفتار بازدارنده را دنبال کند یا او را بزند، با صرف نظر از آن که چنین کاری در توان او باشد، این کار مستلزم «دور مدیریت» میشد و دیگر معرفی مرد به عنوان «قوام» و مدیر خانواده معنا نداشت.
از این رو، اسلام در موارد نشوز مرد، به زن اجازه نصیحت به مرد میدهد، اما در صورت نتیجه ندادن، از او میخواهد به محاکم قضایی که در حوزه مدیریت در مرحلهای بالاتر قرار دارد، مراجعه کند.
با تحلیلی که از چگونگی تقاوت میان نشوز مردان و زنان ارایه شد، جایی برای انتساب شبهه تبعیض در قوانین حقوقی اسلام، میان حقوق مردان و زنان باقی نمیماند.
@Maref_ir