آیا اعلام ناخشنودی آغازین پیامبر و صدیقه طاهره نسبت به ولادت امام حسین (ع) مخالف عصمت آنان نیست؟

پرسش:

در کتاب کافی شریف این روایت بازتاب یافته است:

«إِنَّ جَبْرَئِيلَ ع نَزَلَ عَلَى مُحَمَّدٍ ص فَقَالَ لَه يَا مُحَمَّدُ إِنَّ اللَّه يُبَشِّرُكَ بِمَوْلُودٍ يُولَدُ مِنْ فَاطِمَةَ تَقْتُلُه أُمَّتُكَ مِنْ بَعْدِكَ فَقَالَ يَا جَبْرَئِيلُ وعَلَى رَبِّيَ السَّلَامُ لَا حَاجَةَ لِي فِي مَوْلُودٍ يُولَدُ مِنْ فَاطِمَةَ تَقْتُلُه أُمَّتِي مِنْ بَعْدِي فَعَرَجَ ثُمَّ هَبَطَ ع فَقَالَ لَه مِثْلَ ذَلِكَ فَقَالَ يَا جَبْرَئِيلُ وعَلَى رَبِّيَ السَّلَامُ لَا حَاجَةَ لِي فِي مَوْلُودٍ تَقْتُلُه أُمَّتِي مِنْ بَعْدِي فَعَرَجَ جَبْرَئِيلُ ع إِلَى السَّمَاءِ ثُمَّ هَبَطَ فَقَالَ يَا مُحَمَّدُ إِنَّ رَبَّكَ يُقْرِئُكَ السَّلَامَ ويُبَشِّرُكَ بِأَنَّه جَاعِلٌ فِي ذُرِّيَّتِه الإِمَامَةَ والْوَلَايَةَ والْوَصِيَّةَ فَقَالَ قَدْ رَضِيتُ ثُمَّ أَرْسَلَ إِلَى فَاطِمَةَ أَنَّ اللَّه يُبَشِّرُنِي بِمَوْلُودٍ يُولَدُ لَكِ تَقْتُلُه أُمَّتِي مِنْ بَعْدِي فَأَرْسَلَتْ إِلَيْه لَا حَاجَةَ لِي فِي مَوْلُودٍ مِنِّي تَقْتُلُه أُمَّتُكَ مِنْ بَعْدِكَ فَأَرْسَلَ إِلَيْهَا أَنَّ اللَّه قَدْ جَعَلَ فِي ذُرِّيَّتِه الإِمَامَةَ والْوَلَايَةَ والْوَصِيَّةَ فَأَرْسَلَتْ إِلَيْه أَنِّي قَدْ رَضِيتُ»

از ظاه این روایت بدست می آید که پیامبر و صدیقه طاهره از ولادت امام حسین (ع) کراهت داشته و از آن ناخشنود بودند. این امر چگونه با عصمت آنان سازگار است؟!

پاسخ:

با فرض اغماض از ضعف سندی روایت طبق نظر مشهور به خاطر فقره «عن بعض اصحابنا» و با فرض پذیرش صدور این فقره از امام، باید توجه کرد که طبق تاکید مکرر قرآن « ما انا الا بشر مثلکم یوحی الی» پیامبر و اهل بیت (ع) دارای طبع و طبیعت بشری هستند.

در همین روایات باب لباس مصلی خواندیم که امام سجاد (ع) چون طبع سردی داشت، لباس ایشان از پوست خز تهیه می شد که از عراق برایشان می آوردند؛ نیز در بخش کتاب الاموات داشتیم که امام باقر (ع) چاق بودند و گاه برای حضور در تشییع جنازه دچار مشکل می شدند.

آنان به اقتضای طبع بشری بیمار می شدند، شادی و غم و خشم و رضا و … داشتند.

اما تمام تفاوت آنان با سایر آدمیان در این است که این حالات و طبیعیت بشری را در جهت رضایت و خواست الهی تنظیم می کردند؛ از این جهت است که می گوییم همه افعال و سکنات آنان حجت است.

بر این اساس، رسول اکرم (ص) به خاطر از دست دادن فرزند خود؛ ابراهیم، محزون شد و اشک ایشان جاری گشت، اما تاکید کرد که سخنی غیر از رضایت الهی بر زبان جاری نخواهند کرد: « القلب يحزن ، والعين تدمع ، ولا نقول ما يغضب الرب»

نیز امام سجاد (ع) که لباس خزّ می پوشید هنگام نماز آن را کنار می گذاشت و می فرمود چون اهل عراق تحت تاثیر فتوای ابوحنیفه پوست دباغی شده را پاک می شمارند و محتمل است که این پوست خز نیز از این نوع باشد، از پوشیدن آن در نماز اجتناب می کرد.

ببینید نهایت احتیاط امام سجاد (ع) را!

در محط پرسش باید بگوییم:

این مقدار که پیامبر یا صدیقه طاهره (ع) به خاطر طبع بشری از پذیرش فرزندی که قرار است بدست امت کشته شود، سرباز زنند؛ چون داشتن چنین فرزندی در ظاهر جز حزن و اندوه و بدفرجامی امت برآیندی ندارد، برخاسته از طبع بشری آنان است.

اما مهم این است که این عدم رضایت آغازین ثبات نمی یابد و وقتی به آنان اعلام می شود که ایشان امام خواهند بود و از نسل او امامان ظاهر خواهند شد، دیگر رضایت می دهند.

فرض کنید که به پیامبر (ص) اعلام کنند که قرار است در جنگ احد عموی ایشان و بهترین یارانشان به شهادت برسند و فرض بر این باشد که رضایت یا عدم رضایت آن حضرت در تغییر این رخداد تاثیر گذارد، آن حضرت روی طبع بشری و علاقه ای که به عمو و یاران خود دارد، از پذیرش آن سرباز زند.

اما وقتی به ایشان اعلام شود که این امر مورد تاکید خداوند است یا آن که مصلحت امت در این امر است، باید تسلیم شوند که البته همواره چنین است و این است مقتضای عصمت که امثال ما از آن محرومیم.

برای روشن شدن بیشتر امر از یک مثال قرآنی استفاده می کنیم:

در سوره هود چنین آمده است: « فَلَمَّا ذَهَبَ عَنْ إِبْرَاهِيمَ الرَّوْعُ وَجَاءَتْهُ الْبُشْرَى يُجَادِلُنَا فِي قَوْمِ لُوطٍ ( 74 ) إِنَّ إِبْرَاهِيمَ لَحَلِيمٌ أَوَّاهٌ مُنِيبٌ ( 75 ) يَا إِبْرَاهِيمُ أَعْرِضْ عَنْ هَذَا إِنَّهُ قَدْ جَاءَ أَمْرُ رَبِّكَ وَإِنَّهُمْ آَتِيهِمْ عَذَابٌ غَيْرُ مَرْدُودٍ ( 76 )»

طبق این آیات وقتی ابراهیم (ع) اطلاع یافت که فرشتگان ماموریت دارند تا به دیار لوط رفته و همه آنان جز شماری بس اندک را هلاک کنند، از سر رحمت و شفقت با فرشتگان از در مجادله و گفت و شنود وارد شد و آن چنان که تفصیل آن در تورات آمده است گفت که در آن دیار افرادی صالح حضور دارند و با این حال سزاوار  عذاب نیستند!

ببینید خداوند مجادله لفظی ابراهیم (ع) با فرشتگان را جدال با خداوند تفسیر کرده است: «يُجَادِلُنَا فِي قَوْمِ لُوطٍ»  اما به جای آن که از او گله کند، او را به سه صفت اخلاقی بزرگ ستوده است: «إِنَّ إِبْرَاهِيمَ لَحَلِيمٌ أَوَّاهٌ مُنِيبٌ»!

اما همین ابراهیم (ع) وقتی به او اعلام می شود که این وعده الهی محقق خواهد شد و دیگر در این باره سخن نگوید، تسلیم محض می شود: «يَا إِبْرَاهِيمُ أَعْرِضْ عَنْ هَذَا إِنَّهُ قَدْ جَاءَ أَمْرُ رَبِّكَ وَإِنَّهُمْ آَتِيهِمْ عَذَابٌ غَيْرُ مَرْدُودٍ»

اشکال کار ما از تفسیر نادرست عصمت است که در ذهن ما شکل گرفته و در آن جایی برای هیچ گونه عرض حال، اظهار علایق شخصی، ابراز نگرانی ها و دغدغه های درونی باقی نمی ماند! بر همین اساس است که ما گفت و شنود فرشتگان با خداوند در ماجرای آفرینش آدم (ع) را مخالف عصمت آنان نمی دانیم.

نتیجه آن که اظهار نظر آغازین، تاثرات اولیه، دغدغه ها و نگرانی های ابتدایی و … که عموماً پیامد طبع و اقتضای بشری بودن معصومان است، با عصمت آنان منافات ندارد، آن چه مهم است تسلیم و رضایت محض آنان پس از اعلام الهی است که در محط بحث نیز دقیقاً همین امر اتفاق افتاده است.