آیا با متون وحیانی نمی توان به شبهات امثال پوپر و هایدگر پاسخ داد؟

در پاسخ به این پرسش که یکی از شاگردان فاضل مطرح کرد، دو نکته را معروض می دارم:

۱. اگر دانش و معارف قرآن و اهل بیت (ع) به صورت جامع و همه جانبه مورد واکاوی قرار گیرد، دو برکت اساسی را به دنبال دارد یا مسایل فراوان در آنها پاسخ داده شده یا آن که روش پاسخ یا دانش لازم برای پاسخ در آنها بازتاب داده شده است.

در غیر این صورت باید آیه فیه تبیانا لکل شی و روایت فلیشرق الحسن و لیغرب فوالله لایوجد العلم الا من ههنا تکذیب شود!

بر این اساس، ناتوان اعلام کردن اندیشمندان مستغرق در معارف وحیانی از پاسخ به شبهات امثال هگل، پوپر  و هایدگر از سر نشناختن سرّ حدیث ثقلین و سر کتاب الله و عترتی است.

مگر قرآن با زنادقه سخن نگفته است و مناظرات اهل بیت با ملاحده پیش چشم ما نیست؟!

توقف قدرت نقد و پاسخگویی به این دست از شبهات به دانستن اصطلاحات فلسفی که خود با مشکلات فراوانی روبرو است، مغالطه آشکار است.

معیار در نقد و پالایش اندیشه ها عقل است که روایات کتاب العقل و الجهل کافی به خوبی جایگاه آن را تبیین کرده است.

نباید میان تعقل و تفلسف خلط کرد.

آیا مشاهیر معروف جهان در حوزه فلسفه خود فلسفه اصطلاحی یا فلسفه اسلامی خوانده اند؟!

تاریخ فلسفه فردریک کاپلستون متنی مفصل و جامع در نه جلد است که آن را مهم ترین اثر در زمینه تاریخ فلسفه می انگارند.

تاریخ فلسفه برتراند راسل

از میان خودمان تاریخ حکمت فروغی

تاریخ فلسفه ۴ جلدی آقای ملکیان

و …

هنر فلسفه مثل هنر منطق سامان مندی به تفکر و تعقل است.

چرا ارسطو به شاگردان خود می گفت نخست بروید در بازار ببنید مردم منطق می دانند و اگر کسی می گفت نه می گفت تو به درد منطق نمی خوری!

تعقل پیش و پس از فلسفه چه از نوع غربی و چه از نوع اسلامی بوده و خواهد بود.

فرمایش امام صادق که به زندیق فرمود: «هل یجحد العاقل ما لا یعرف» بیانگر همین نکته است.

اگر مبنای داوری ها تعقل است و نه تفلسف پس متون وحیانی اعم از قرآن و احادیث لبریز است از تعقلات عمیق و ژرف.

بدون تردید شاگردان امام صادق (ع) امثال هشام بن حکم و مومن طاق و … اگر در عصر آن حضرت به خوبی از نقد شبهات بر می آمدند، امروز هم اگر نزد آن حضرت تلمذ می کردند، از عهده نقد شبهات امثال هیوم و راسل بر می آمدند.

سرمایه علمی امام صادق (ع) که حل مستقیم مسایل و شبهات یا تجهیز علمی  و توانمند سازی علمی در آنها به وفور انعکاس یافته، در دوران ما هم چنان در سایه میراث روایی وجود دارد.

چرا جاهلانه متون وحیانی را نقل می انگاریم و فلسفه و امثال عرفان نظری و حتی کلام را عقل می شماریم؟!

آیا این سخن اهانت به خداوند، پیامیر و اهل بیت به عنوان سرآمدترین ها در حوزه عقل و عقلانیت تلقی نمی گردد؟!

۲. متاسفانه ظهور اخباری گری و برخورد جاهلانه آنان با قرآن و عقل و تعطیلی این دو منبع دین شناخت، بدترین ضربه و ضرر را به رویکرد به مطالعات وحیانی زد.

به گونه ای که هر کس که از اهمیت و غنای مطالعات وحیانی سخن می گوید، به اخباری گری متهم می شود!

باید میان وحیانی گری با اخباری گری تفاوت جدی قایل شد.

اما مهم این نکته است که رویکرد اخباری گری که جوهره آن با تعطیلی تعقل و تدبر در آیات قرآن و حتی روایات نبوی و نیز تعطیلی کامل اجتهاد همراه است، با رویکرد وحیانی که به استخراج و اصطیاد معارف و اسرار قرآن تاکید دارد و برای عقل در دو حوزه اعتقادات و اخلاقیات و در مبانی و اسس فقهیات و نه بخش تعبدیات آن جایگاه ویژه ای قایل است، تفاوت بسیار به فاصله از زمین و آسمان برقرار است.

ان شاء الله در مجالی دیگر به تفصیل در این باره سخن خواهم گفت.

دهم اسفندماه 1398