هشدار نسبت به روند منفی رشد علمی

بر حسب نقش اندکی که در عرصه تدریس، تحقیق و داوری آثار علمی دارم، در مقایسه با روند علمی دهه قبل با آن چه اینک مشاهده می شود، نوعی عقبگرد  علمی و بلکه جمود و خمود علمی قابل مشاهده است.

گمان می کنم آن دست از فاضلان که نقش های علمی از این دست که گفته ام را دارا هستند، این نگاه را تایید می کنند.

سطح آگاهی و دانش دانشجویان مقطع ارشد و دکترا و سطح علمی طلاب سطح سه و چهار، رساله هایی که نگاشته می شود، مقالاتی که در مدار داوری قرار می گیرند و … همه به نوعی نشانگر این افت علمی هستند.

در بسیاری از موارد کسانی که در مقطع دکترا یا سطح چهار اشتغال دارند، سطح علمی واقعی آنان در خوش بینانه ترین حالت کارشناسی ارشد یا سطح سه حوزه است!

اگر قانون مشت نمونه خروار است درست باشد و این عقبگرد را ناظر به مراکز علمی برجسته و فاخر حوزه و دانشگاه در تهران و قم بدانیم که متاسفانه عموما چنین است، باید اذعان کنیم که خطر مرگ علم و انحطاط دانش در آینده ی نه چندان دور بسیار جدی است.

زیرا نسل بعدی بر دست و دامن همین فارغ التحصیلان کنونی رشد کرده و برگ و بار خواهند گرفت.

آفت و آسیب از آن جا ناشی شد که در دولت پیشین بر فزونی آمار مقاطع تحصیلات تکمیلی تاکید مضاعف شد و در هر گوشه و کنار کشور دانشکده، دانشگاه، مرکز آموزشی و … سر برآورد!

بی آن که توجه شود رشد علمی بر مدار کیفیت است نه کمیت.

می بینید که در گزارش ها گفته می شود که شمار دانشگاه های ما از چین هم بیشتر است، اما نتایج آن همین بروندادهای اندک دل خوش کننده است!

حوزه ها هم برای آن که از این کاروان تمدن شکوفا عقب نمانند، بعد از رسمیت بخشیدن به مدارک و مدارج حوزوی با کمترین نصاب آموزش و پژوهش، راه را برای دریافت مدارک عالی حوزه گشودند.

طلبه ای تنها با گذار دو سال درس خارج بدون گذراندن حتی یک جلسه روش تحقیق، بدون تجربه نگارش یک کتاب یا یک مقاله و بدون گذراندن هیچ دوره تخصصی می تواند به یکی از کمیته های متکثر حوزه مراجعه کرده و با انتخاب موضوع، رساله سطح چهار تدوین کند و پیش از اجتهاد، بالاترین رتبه علمی حوزه را دریافت نماید!

حال و وضع رساله ها و داوری ها در عموم موارد به قدری مایه تاسف و تاثر است که اگر به جای اشک خون از چشم جاری گردد، به جا و شایسته است!

پیداست در این دست از موارد کاری از دست اساتید دروس یا استاد راهنما و مشاور بر نمی آید.

زیرا هر درسی به نصاب بایسته علمی و هر کار تحقیقی به سرمایه علمی و سرمایه گذاری علمی نیاز دارد.

استاد راهنما می تواند بر سرمایه گذاری علمی نظارت کند، اما سرمایه علمی در اختیار او نیست و باید سال ها پیشتر کسب می شد!

البته باید اذعان کرد که در این میان فاضلانی یافت می شوند که فضل و علم آنان فراتر از مقطع تحصیلی آنان است؛ چنان که گاه رساله ها و مقالاتی تدوین می شود، که از هر جهت شایسته تحسین و تقدیر است.

چه باید کرد؟

عجالتا گمان می کنم تا علاج واقعی و حقیقی این جفای بر علم تو بفرما بر حوزه و دانشگاه، این قدر درب ها را گشاد و بی هوا نگذاریم و با تصویب قواعد و چارچوب های جدید، تنها به کسانی اجازه  طی مدارج علمی بدهیم که از نصاب لازم علمی برخوردار باشند.

مثلا انتشار یک مقاله علمی از رساله ارشد و سطح سه و انتشار دو مقاله از رساله دکترا و سطح چهار را پیش از جلسه دفاع الزامی اعلام کنیم.

بر دقت در پذیرش افراد شایسته علمی و انجام صحیح مصاحبه های علمی تاکید کنیم.

فاصله زمانی میان سطح سه و چهار را بیشتر کنیم.

فرآیند کنونی پایان نامه نویسی را آسیب شناسی کنیم و از آسیب های آن بکاهیم و …

به هر روی، اگر چشم خود را بر این حقایق ببندیم، باید پاسخگوی تاریخ باشیم!

باید پاسخگوی کسانی باشیم که امانت علمی را به درستی به ما منتقل کردند، اما ما در انتقال آن به نسل آتی دچار سستی و مداهنه شدیم!

alinasiriguilani@