گفت و شنودی از سر دردمندی در باره رتبه استادی

ضمن تقدیر و تشکر از همه دوستان و عزیزانی که به خاطر اعلام استادی نسبت به این ناچیز ابراز محبت فرمودند، با توجه به این که گروهی از مخاطبان مباحث کانال شخصی و گروه موسسه معارف وحی و خرد، دوستان فاضل حوزه و طلاب مکرم هستند و ممکن است در باره چند و چون ورود به دانشگاه پرسش هایی داشته باشند یا مایل باشند از تجربیات تحصیل این ناچیز در حوزه و دانشگاه مطلع گردند، یادکرد چند نکته را مفید می دانم:

علت ورود این ناچیز به دانشگاه که همزمان با تحصیل در دانشگاه علوم اسلامی رضوی و از سال 1372 از دانشکده الهیات دانشگاه فردوسی مشهد آغاز شد،  دو نکته بوده است:

یک: در آن سال ها حوزه و حتی دانشگاه علوم اسلامی رضوی هیچ مدرکی حتی مدرک معادل به طلاب نمی داد. این امر گر چه در جای خود برای جلوگیری از آفت مدرک گرایی مناسب بود، اما این شائبه را تشدید می کرد که حوزویان هیچ اطلاع و آگاهی از محیط دانشگاه ندارند و از این جهت نباید حضور تاثیر گذاری را برای خود در دانشگاه ها تعریف کنند!

دو: وضعیت شهریه چه از جهت کمیت و چه از جهت کیفیت پرداخت بسیار تاثر نامناسب و برانگیز بود. صف های طولانی، متعدد و گاه تحقیر کننده برای دریافت مبالغی گاه بسیار ناچیز از دفاتر مراجع محترم خاطرات تلخی را در ذهن رقم زد و اقدامی مناسب برای بی نیازی از شهریه را در فکر پدید آورد؛ به ویژه آن که در آن دوره مراکز پژوهشی چندانی برای تمشیت امور مالی وجود نداشت.

با این حال برای ورود و ادامه تحصیل در دانشگاه پیش استادی بزرگ در مشهد دو بار استخاره کردم و هر دو بار آیه بسمله آمد.

اینک حوزه خود مدرک مستقل و معتبر می دهد و وضعیت شهریه حداقل از نظر پرداخت محترمانه تر شده است. نمی دانم با این وجود آیا ورود به دانشگاه برای طلاب لازم است؟!

این ناچیز برای ورود و ادامه تحصیل و دریافت مراتب علمی دانشگاهی از هیچ امتیاز حوزوی یا رانت خاصی بهره نبردم. به عبارت ساده تر با توجه به رها کردن تحصیل دوران دبیرستان در آغاز تحصیل در حوزه، تحصیل این مقطع را تکمیل و دیپلم گرفتم.

به لطف الهی در سال 1372 در کنار اخذ مدرک کارشناسی از دانشگاه فردوسی مشهد، از دانشگاه رضوی هم مدرک کارشناسی دریافت کردم. در سال 1375 کارشناسی ارشد از دانشکده الهیات دانشگاه تهران و در سال 1382 مدرک دکترا را از این دانشگاه دریافت داشتم.

با توجه به افتخار قریب یک سال حضور در جبهه، کسری سربازی خود را طی دو مرحله در همان سال ها تدارک کرده و کارت پایان خدمت وظیفه دریافت کردم.

اگر حمل بر ستایش نشود، افزون بر انتخاب به عنوان فارغ التحصیل برتر در پایان دوره ده ساله دانشگاه علوم اسلامی رضوی، انتخاب به عنوان دانشجوی نمونه کشوری در دو مقطع ارشد و دکترا در کارنامه این ناچیز ثبت شد.

این امر می تواند حکایت از آن داشته باشد که در مراحل و مراتب تحصیلی از تلاش و کوشش برای ارتقای درجه علمی محیط های دانشگاهی دریغ نشده است.

اذعان می کنم که به لطف و حمایت الهی در طول دوران تحصیل در دانشگاه حضور فیزیکی چندانی در کلاس ها و گاه حتی در جلسات امتحان نداشتم و این امر نه به خاطر رفاقت و آشنایی و بلکه به خاطر لطف اساتید و آگاهی از فعالیت های جاری علمی این ناچیز در حوزه همزمان با تحصیل در دانشگاه بوده است.

شاید باور نفرمایید که عموماً در مقاطع مختلف پس از ورود به دانشگاه نخست به تابلوی اعلانات سرک می کشیدم تا ببینم آیا اخراج این ناچیز را اعلام کرده اند یا نه؟!!

در سال 1387 همزمان با پذیرش در مقطع دکترای دانشکده الهیات دانشگاه تهران و با توجه به انتخاب به عنوان دانشجوی نمونه این دانشگاه، درخواست عضویت در هیات علمی این دانشگاه را دادم و در مدارک ارسالی نامه های تایید و حمایت علمی و اخلاقی از اساتید مکرم آیت الله معرفت (رحمه الله تعالی)، آیت الله سبحانی و استاد مهدوی راد ضمیمه شد. اما متاسفانه کم لطفی ها اگر نگویم ناپاکی ها مانع از تحقق این امر شد.

با توجه به اصرار قانونی وزارت علوم بر لزوم جذب در یکی از دانشگاه ها و با پیشنهادِ دوستی روحانی، دست قضا ما را به گروه معارف دانشگاه علم و صنعت کشاند. تمایل قلبی نسبت به انجام این کار از آن جهت بود که در همان دوره در نخستین تشرف به بیت الله الحرام مصرانه از خداوند انتقال از حوزه علمیه مشهد به قم را خواسته بودم.

با ورود به حوزه علمیه قم همزمان با تحصیل دکترا در دانشگاه تهران مراقب بودم تا به خاطر لزوم عضویت در یک دانشگاه از ادامه تحصیل و تدریس در حوزه قم محروم نگردم. از این جهت به رغم عدم تمایل قلبی، عضویت در گروه معارف و دانشگاهی که تناسبی با رشته تحصیلی این ناچیز نداشت، را پذیرفتم.

باری، فقط به جهت عشق به حوزه به این نقیصه کاری تن دادم. این سخن به معنای تنقیص گروه معارف یا تنقیص دانشگاه علم و صنعت نیست؛ که این دانشگاه با همراهی که با این ناچیز داشت مرا وام دار خود کرد، بلکه از آن جهت است که با توجه به سوابق علمی و سابقه و سائقه تحصیلی می بایست در دانشگاهی وارد می شدم که متناسب با رشته تحصیلی می بود!

نمی دانم آیا دانشجویان این دانشگاه می دانند استاد ایشان در سال 1372 پیش از آن که پا به دانشگاه بگذارد در گروه معارف دانشگاه فردوسی مشهد تدریس می کرد و ده ها کارگاه برای اساتید گروه معارف کشور برگزار نمود؟!

همین نامتناسخ بودن این دانشگاه با رشته تحصیلی باعث آن شد که دو مرحله دانشیاری و استادی با مراحل بسیار دشوار و با طی زمانی دو برابر زمان متعارف مواجه شود.

بپرسید کجا رسم است که در مرحله استادی پرونده ای با برخورداری از ده ها کتاب و مقاله و انواع فعالیت های آموزشی، پژوهشی و فرهنگی قریب به شش سال به این جلسه و آن جلسه احاله شود؟!

با این حال بر خود لازم می دانم از هیات ممیزه وزارت علوم به ویژه دبیر محترم آن جناب آقای دکتر باقری تشکر و تقدیر نمایم.

خدا را گواه می گیرم همان گونه که در مراحل تحصیل هیچ رانت و رفاقتی در کار و بار ما دخالت نکرد، در مرحله دریافت مدارج علمی و دانشگاهی نه تنها هیچ رانت و رفاقتی در کار نبود، بلکه از سخت ترین داوری ها عبور کرد.

آن هم در کشوری که برخی گاه بدون داشتن کمترین مراتب علمی، با استفاده از رانت فلان دستگاه و تشکیلات همه این مراتب و مراحل را در زمانی بس کوتاه دریافت داشته و می دارند!!

با این حال و به رغم کم لطفی ها، به لطف خداوند با تدوین سه کتاب که هر سه متن درسی دانشگاه های کشور است، خدمتی ناچیز به دانشگاه و گروه معارف سراسر کشور برای این ناچیز ثبت شد. مرادم از سه کتاب عبارتند از: درسنامه اخلاق اسلامی، تفسیر موضوعی قرآن و تفسیر موضوعی نهج البلاغه.

سخن آخر:

بسیاری از دوستان فاضل می گویند دریافت درجه استادی به معنای مرگ علمی فرد است؛ همان گونه که شاهدم برخی از همین افاضل پس از این مرحله عملاً دست از تلاش و تکاپوی علمی کشیده اند!

اما خدا را شاکرم که به خاطر دریافت این دست از عناوینِ اعتباری دست و دل نباختم و دست افشانی نکردم و بلکه تنها آنها را بستری برای خدمت بهتر و بیشتر به دین و دین داران می نگارم.

باید پیوسته دعا کنیم تا به مقام «الهی احبب لقائی و حبب الیّ لقائک» یا همان مقام «رضی الله عنهم و رضوا عنه» برسیم.

باید پیوسته از خداوند بخواهیم که کارنامه عمر ظاهری و باطنی ما را آن چنان نورانی و تابناک سازد که در آخرت مایه غبطه بسیاری از مومنان و صالحان شود.

باید پیوسته از خداوند بخواهیم که ما را هم در کنار بزرگان علمیِ پر آوازه و خدوم شیعه قرار دهد و خدمت به دین و دین داران را تا ظهور قیامت برای ما جاودانه سازد.

باید پیوسته از خداوند بخواهیم تا رفتار و رویه ما به گونه ای باشد تا دعا و رضایت صاحب سرّ الهی؛ یعنی حضرت حجت (روحی فداه) را برای ما به همراه آورد.

بمنه و کرمه / الحمد لله علی جمیع نعمه و آلائه

علی نصیری

سحر سی ام تیرماه 1398

alinasiriguilani@

http://eitaa.com/joinchat/2217738251Ccd3e10d4e8

www.maref.ir