آیا روایت شکایت فاطمه از حضرت امیر نزد رسول خدا صحت دارد؟

باعرض سلام وادب وآرزوی سلامتی وتندرستی برای شماوخانواده محترمتان

و همچنین تبریک برکتاب جدید که برگ جدید دیگری برپژوهشهای مدقانه وعلمیتان افزوده گردیده

خداوندتوفیقات شمااستادمحترم را روزافزون نماید ومشمول دعاهای خاص ولی عصرعج باشید

جسارتا استادمحترم امروز جایی جلسه بودم ومتاسفانه استادی که سخنرانی می کردند دررابطه با حسن تبعل صحبت نمودند.

ولی متاسفانه شاهدمثالهارا اززندگانی مبارک بی بی دوعالم حضرت زهرای مرضیه آوردند که دراین مثال به ناراحتی خانم بر کنیزی که پادشاه حبشه به جناب جعفربن ابی طالب هبه نمود وایشان به امیرمومنان وآن ماحرایی که حضرت زهرا به منزلشان تشریف فرما می شوند ومی بینند که حضرت بالطف و محبت باکنیز برخوردار می کنند.

پس لذا به آقارسول الله شکایت می نمایند وازاین قبیل که خانم همیشه شکایت ازامیرمومنان به حضرت رسول ص می نمودند.

جسارتا استادبزرگوار بنده به عنوان شاگرد بسیارذهنم آشفته گردید وبابررسی ها  متوجه راوی شدم که ابوهریره درراس است.

لذا ازشمااستادمحترم مستدعی که درصورت وقت لطف فرموده ومانند همیشه جواب مستدل ومنطقی ارائه بفرمایید.

با تشکر و سپاس

 

علیکم السلام

ضمن تشکر از بذل محبت؛

روایت مورد اشاره شما روایت ذیل است:

« كنت أنا وجعفر بن أبي طالب مهاجرين إلى بلاد الحبشة فأهديت لجعفر جارية قيمتها أربعة آلاف درهم فلما قدمنا المدينة أهداها لعلي ” ع ” تخدمه فجعلها علي ” ع ” في منزل فاطمة فدخلت فاطمة عليها السلام يوما فنظرت إلى رأس علي عليه السلام في حجر الجارية فقالت … »

این روایت نخستین بار در کتاب «علل الشرایع» مرحوم صدوق (ره) ذکر شده و پس از آن در منابعی دیگر همچون بحار الانوار، البرهان و … بازتاب یافته است.

در سند این روایت افرادی؛ همچون وکیع بن جراح بن ملیح، محمد بن إسرائیل، حسن بن عرفه، أَبُو صَالِحٍ، یَحیى بن عبد الحمید، احمد بن خلیل و حَمزه بن إِسماعیل ذکر شده اند که در منابع رجال یا از آنها نامی از آنها برده نشده یا توضیحی در باره آنها ارایه نشده است و اصطلاحاً یا مجهول اند یا مهمل.

اما اشکال اساسی در متن این روایت است.

در بخشی از متن آن چنین آمده است:

« فدخلت فاطمة عليها السلام يوما فنظرت إلى رأس علي عليه السلام في حجر الجارية فقالت يا أبا الحسن فعلتها فقال لا والله يا بنت محمد ما فعلت شيئا فما الذي تريدين؟  قالت تأذن لي في المصير إلى منزل أبى رسول الله …»

چند پرسش در این بین قابل طرح است:

طبق آموزه های قطعی دینی کنیز به عنوان همسر تلقی شده و هر گونه استمتاع جنسی از او روا است. وقتی جعفر طیار آن کنیز را به برادر خود حضرت امیر (ع) بخشید، در حکم همسر ایشان بوده است.

با این حال چرا فاطمه (ع) از این که دید سر همسرش روی دامان آن کنیز است، دچار تکدر خاطر شد و از علی (ع) پرسید که آیا با او خلوت داشته است یا نه؟

از یک همسر مومن عادی انتظار می رود که اگر شوهر او همسر دیگری اختیار کرده و عدالت را رعایت می کند، غیرت زنانه جاهلانه از خود نشان ندهد و همسر خود را مورد عتاب قرار ندهد و از او شکوه و شکایت جایی نبرد.

با این حال چگونه از فاطمه (ع) با برخورداری از مقام عصمت، سزاوار است که از همسرِ معصوم خود جویا شود که آیا با آن کنیز خلوتی داشته است؟!

تازه به رغم آن که حضرت امیر (ع) پاسخ منفی داد، هم چنان قانع نشد و شکایت او را نزد پیامبر برد و در این بین خداوند و جبرئیل دخالت کرده و از حضرت امیر (ع) حمایت کردند!

در بخشی دیگر از این روایت چنین آمده است: « شكوتيني إلى خليلي وحبيبي رسول الله صلى الله عليه وآله وا سوأتاه من رسول الله …»

باید پرسید که مگر حضرت امیر (ع) چه گناه و خطایی مرتکب شده بود که باید این چنین برآشفته شود و از رفتن آبروی خود نزد رسول خدا (ص) تا این اندازه ناله سر دهد و برای تدارک، آن کنیز را آزاد کند و چهارصد درهم صدقه دهد؟!

به یاد داشته باشیم که شکایت از حضرت امیر (ع) گاه در میان شماری از اصحاب وجود داشته و رسول خدا (ص) با شدت در برابر آن ایستادگی کرد و رسماً اعلام فرمود که دیگر کسی حق ندارد از علی پیش من شکایت آورد.

یک نمونه آن ماجرای فتح یمن بود که در بخش از آن چنین آمده است:

« فلما دخلوا مكة كثرت شكايتهم من أمير المؤمنين عليه السلام ، فأمر رسول الله صلى الله عليه وآله مناديه فنادى في الناس : ( ارفعوا ألسنتكم عن علي بن أبي طالب ، فإنه خشن في ذات الله عز وجل ، غير مداهن في دينه )

درنگرید میزان دفاع پیامبر از منش و رفتار حضرت امیر را.

در ادامه همین روایت چنین آمده است:

« فكف الناس عن ذكره ، وعلموا مكانه من النبي (ص)، وسخطه على من رام الغميزة فيه.»

با وجود چنین حقیقت تاریخی، چگونه قابل پذیرش است که در خانه حضرت امیر (ع) و از زبان همسر معصومه اش که از او با عنوان سرور و سرآمد زنان عالم یاد می شود، به خاطر کاری که هیچ قبحی ندارد، نزد رسول خدا (ص) مورد عتاب و شکایت قرار گیرد؟!

بر هر محققِ آشنا با متون تاریخی و روایی آشکار است که از دیرباز تلاش مرموزی در این دست از متون برای تخریب چهره اهل بیت (ع) بدست دشمنانِ باهوش و حیله گر آنان انجام گرفت که یکی از اهداف آن ترسیم چهره ای زن دوست و شهوت ران از این دست آموخته های پاک الهی است.

بازتاب گسترده عشق پیامبر به همسر زید؛ یعنی زینب بنت جحش و عشق حضرت امیر (ع) به دختر ابوجهل و خواستگاری مصرانه ایشان از نمونه های آن است.

در یکی از این دست از روایات چنین آمده است:

«أن عليا خطب ابنة أبي جهل فوعد النكاح فأتت فاطمة النبي صلى الله عليه وسلم فقالت إن قومك يتحدثون أنك لا تغضب لبناتك وإن عليا خطب بنت أبي جهل فقال النبي صلى الله عليه وسلم إنما فاطمة بضعة مني وإني أكره أن يسوءها وذكر أبا العاص بن الربيع فأحسن عليه الثناء وقال لا يجمع بين بنت نبي الله وبين بنت عدو الله.»

می بینید طبق این دست از روایات حضرت امیر (ع) با خواستگاری از دختر ابو جهل کاری کرد که پیامبر بالای منبر رفته و ضمن دفاع از فاطمه و اعلام آن که او پاره تن من است و به خشم آوردن او برابر با به خشم آوردن من است، بفرماید که دختر نبی خدا با دختر دشمن خدا در یک خانه جمع نمی شوند!

آیا براستی همین یک روایت برای تخریب چهره تابناک حضرت امیر (ع) و معرفی ایشان به عنوان کسی که دل به عشق هر دختری می بازد، هر چند که دختر دشمن خدا باشد و او نداند که این کارش تا چه اندازه رسول خدا را آزار داده است، کافی نیست؟!

اینک قرن هاست که این دست از متون که مزورانه در منابع تاریخی و روایی بازتاب یافته، چهره تابناک اولیاء الهی را مخدوش ساخته و صدمات جبران ناپذیری به اسلام زده است.

فیلمی که که چند سال قبل در هالیوود علیه رسول خدا ساختند و در آن چهره العیاذ بالله زن باره ای از ایشان ترسیم کردند، از تازه ترین نمونه های آن است.

فقط یک کلمه در نقد چنین شبهات بی اساسی کافی است:

از زبان عائشه همسر پیامبر (ص) در باره زندگی خصوص آنان چنین نقل شده است:

«ما رأیت منه و رای منی؛ نه من شرمگاه پیامبر را دیدم و نه او شرمگاه مرا.»

رسول خدا (ص) تا این اندازه مودب به آداب الهی بود که در خصوصی ترین لحظات زندگی از حلال ترین و شایع ترین رفتارِ رایج میان همسران؛ یعنی رؤیت متقابل شرمگاه، در تمام عمر خود اجتناب ورزید.

آیا سزاوار است  از این انسان مودب و بی نظیر که افتخار او جمله «ادبنی ربی فاحسن تادیبی» است چهره ای زن باره ترسیم گردد؟!

نیز در روایتی از امام سجاد (ع) پرسیده شد که چرا شمار فرزندان پدر شما این قدر اندک است؟

ایشان فرمود پدرم؛ امام حسین (ع) آن قدر مستغرق در عبادت و بندگی خداوند بود که فرصتی برای زنان نداشت.

عنایت داشته باشید که از زبان اهل بیت بارها این نکته مورد تاکید قرار گرفته که عبادت ما در برابر عبادت حضرت امیر (ع) بسیار ناچیز است.

حال درنظر بگیرید اگر سالار شهیدان به خاطر استغراق در عبودیت مجالی برای زنان نداشت، چگونه می توان روایاتی را پذیرفت که برای عابدترین انسان تاریخ بشر پس از پیامبر، یعنی حضرت امیر (ع) و کسی که سالار شهیدان عبادت خود را در برابر عبادت او ناچیز می شمارد، چهره ای عاشق و دلداده زنان و دختران مختلف ترسیم کرده اند؟!

باری، باید بر این همه مظلومیت اهل بیت (ع) خون گریست!

موفق باشید.

dr_alinasiri@