جایگاه روایات طبی در نظام نامه دین

حداقل دو شاهد متقن وجود دارد که نشان می دهد اهل بیت (ع) به رغم تبیین شماری از آموزه ها در زمینه طب و بهداشت، به دنبال بنیان گذاری دانش آن و ورود بسان طبیب در این عرصه نبودند و تنها از این جهت وارد این عرصه شدند که میان بدن و روح ارتباط وثیقی وجود دارد و هر چه آدمی به بهداشت بدن و سلامت قوت و غذای خود بیشتر اهتمام بورزد، توفیق انجام وظایف عبودیت را بیشتر پیدا می کند.

عدم ارایه نظام واره جامع در زمینه عرصه طب و بهداشت

نظام جامع در زمینه طب بر اساس آن چه که از گذشته و حال در محافل طبی رواج داشته و متداول بوده و هست، شامل چهار مرحله اساسی می شود: 1. شناخت آناتومی بدن؛ 2. شناخت بیماری ها و آسیب های بدن؛ 3. تبیین راه های پیشگیری از بیماری ها؛ 4. تبیین راه های درمان از بیماری ها.

حال اگر مجموع روایات در عرصه طب و بهداشت را مورد واکاوی قرار دهیم، به چنین نظام واره ای برخورد نمی کنیم. این امر حتی در مقایسه مجموع روایات طبی با میراث طبی برجای مانده در عصر صدور روایات قابل اثبات است.

زیرا از یک سو در این دست از روایات توضیحی جامع یا نیمه جامع از آناتومی بدن؛ یعنی چندو چون استخوان ها، ماهیچه ها، عصب ها، چگونگی عملکرد پیچیده مغز، قلب، دستگاه تنفس و … داده نشده است و آن چه وجود دارد مطالبی جست و گریخته در این باره است؛ نظیر آن چه از زبان امام صادق (ع) خطاب به مفضل انعکاس یافته و با عنوان «توحید مفضل» معروف است.

بخش های سه گانه دیگر؛ یعنی شناخت بیماری ها، تبیین راه های پیشگیری و درمان، نیز بر همین منوال به صورت پراکنده در روایات طبی مورد توجه قرار گرفته اند. نگاهی به وضعیت بهداشت در عصر صدور روایات حقایق بیشتری در این باره را اثبات می کند.

برای اثبات مدعا دو دسته از روایات را مورد بررسی قرار می دهیم که عبارتند از:

روایات ناظر به وضعیت بهداشت در عصر صدور روایات؛
روایات ناظر به بهداشت بدن.
روایات ناظر به وضعیت بهداشت در عصر صدور روایات

بررسی شماری از روایات نشان می دهد که وضعیت بهداشت در مدینه، مکه و اطراف آنها در دوران رسالت و دوران اهل بیت (ع) چندان مطلوب نبود و اهل بیت (ع) به رغم برخورداری از دانش گسترده که بر اساس مبانی متقن قابل اثبات است، از ورود به این عرصه اجتناب کردند و به جای آن که از منظر یک صاحب‏نظر بهداشت، تغذیه و طب وارد شوند، از منظر فقه و شرع، حکم این موارد را بازگو کردند.

پیداست اگر قرار بود پرده از دانش و تخصص خود در زمینه طب و بهداشت را کنار زنند، روایات چهره دیگری به خود می گرفتند.

به عنوان نمونه در روایت ذیل چنین آمده است:

«أتى أهل البادية رسول الله (ص) فقالوا : يا رسول الله ، إن حياضنا هذه تردها السباع ، والكلاب ، والبهائم؟ فقال لهم: لها ما أخذت أفواهها ولكم سائر ذلك.»

چنان که در متن پرسش به آشکارا آمده است، بادیه نشینان نزد رسول خدا آمده و گفتند: در برکه ها و حوضچه های آبی ما انواع حیوانات اعم از درندگان، سگ ها و چهار پایان آمد و شد دارند، یعنی تکلیف طهارات شرعی ما چه می شود؟ پیامیر (ص) فرمود: هر میزان که حیوانات دهن زده اند کنار بزنید و مابقی آب پاک است.

آیا با فرض شمول قلمروی رسالت به عرصه طب و بهداشت، جا نداشت آن حضرت در کنار تبیین حکم شرعی، راه حلی هر چند به تناسب آن دوره، به بادیه نشینان ارایه می فرمود؟!

در روایت ذیل چنین آمده است:

«عن صفوان بن مهران الجمال قال: سألت أبا عبد الله (ع) عن الحياض التي ما بين مكة إلى المدينة  تردها السباع ، وتلغ فيها الكلاب ، وتشرب منها الحمير ، ويغتسل فيها الجنب ، ويتوضأ منه؟ قال: وكم قدر الماء؟ قال : إلى نصف الساق ، وإلى الركبة ، فقال : توضأ منه.»

این روایت که ناظر به عصر امام صادق (ع) است، نظیر روایت پیشین، هم چنان سه نکته پیشین را اثبات می‏کند؛ یعنی از سویی نشان می دهد که وضعیت حوضچه ها و برکه های در مناطق میان مکه و مدینه واجد شرایط بهداشتی و زیستی مناسبی نبوده است، به گونه ای که از همان آب ها درندگان و سگ ها برای رفع تشنگی بهره می گرفتند و در کنار آنها برخی افراد از آن آب ها برای غسل استفاده می کردند؛ از سویی دیگر نوع پرسش و پاسخ امام صادق (ع) مبنی بر تجویز وضو در صورتی که عمق آب تا زانو باشد، نشان می دهد که اهل بیت (ع) به عنوان شارع به مسایل جاری مردم می نگریستند نه به عنوان صاحب نظران عرصه طب و بهداشت عمومی.

در روایت ذیل که ناظر به عصر امام رضا (ع) است، چنین آمده است:

«عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الرِّضَا ع فِي حَدِيثٍ قَالَ: مَنِ اغْتَسَلَ مِنَ الْمَاءِ الَّذِي قَدِ اغْتُسِلَ فِيهِ فَأَصَابَهُ الْجُذَامُ فَلَا يَلُومَنَّ إِلَّا نَفْسَهُ فَقُلْتُ لِأَبِي الْحَسَنِ ع إِنَّ أَهْلَ الْمَدِينَةِ يَقُولُونَ إِنَّ فِيهِ شِفَاءً مِنَ الْعَيْنِ فَقَالَ كَذَبُوا يَغْتَسِلُ فِيهِ الْجُنُبُ مِنَ الْحَرَامِ وَ الزَّانِي وَ النَّاصِبُ الَّذِي هُوَ شَرُّهُمَا وَ كُلٌّ مِنْ خَلْقِ اللَّهِ ثُمَّ يَكُونُ فِيهِ شِفَاءٌ مِنَ الْعَيْنِ.»

گفتار امام رضا (ع) که فرمود اگر کسی با آبی که دیگران از آن غسل کرده اند، مجددا غسل کند، خود را در معرض بیماری جذام قرار داده، نشان می دهد که وضعیت حمام های عمومی عصر آن حضرت وضعیت مطلوبی نبوده و مردم به صورت مشترک در حوضچه ها غسل می کردند و چه بسا آبی که توسط شخصی برای غسل استفاده می شد، دیگران نیز از آن بهره می گرفتند.

آن چه راوی در ادامه روایت آورد: «إِنَّ أَهْلَ الْمَدِينَةِ يَقُولُونَ إِنَّ فِيهِ شِفَاءً مِنَ الْعَيْنِ» نشان می دهد که در روزگار امام رضا (ع) در حمام های عمومی مردم با آب مشترک غسل می کردند و این امر را به غلط مایه شفای بیماری چشم می دانستند.

بر اساس این روایت، امام رضا (ع) این اقدام را زمینه ساز جذام دانست که البته حاوی پیام پیشگیرانه در زمینه طب است، اما هم چنان در آن رهنمونی برای اصلاح کیفیت حمام های عمومی و چگونگی توزیع آب در شهرها ارایه نشده است.

روایات ناظر به بهداشت بدن

از شماری از روایات بدست می آید که برخی از اصحاب اهل بیت (ع) دچار انواع بیماری های عفونتیِ دستگاه گوارش بودند؛ آنان به رغم ابتلاء به این دست از بیماری ها، از اهل بیت (ع) توقع نداشتند که برای آنان نسخه طب و بهداشت بپیچند و تنها احکام فقهی و شرعی خود در این زمینه را می پرسیدند.

مرحوم صاحب وسائل در بابی با عنوان «أن ما يخرج من الدبر من حب القرع والديدان لا ينقض الوضوء الا أن يكون متلطخا بالعذرة»  چند روایت در این زمینه آورده است.

در روایت سوم چنین آمده است:

«عن أبي عبد الله (ع) قال : ليس في حب القرع والديدان الصغار وضوء إنما هو بمنزلة القمل.»

بر اساس این روایت اگر از بدن نماز گزار دانه کدو یا کِرم های کوچک خارج شود، وضو را باطل نمی کند و تنها به منزله خروج شپش از بدن است.

گر چه در این روایت «حب القرع» آمده که به معنای دانه کدو است، اما به قرینه «دیدان الصغار» که به آن عطف شده، می توان به صورت قوی احتمال داد که مراد کرم کدو است. آن چه که در معرفی «کرم کدو» گفته می شود تایید می کند که به صورت حشرات بس کوچک است که از بدن انسان خارج می شود.

کرم کدو از طریق گوشت درست پخته نشده به انسان منتقل می‌شود و در بدن انسان رشد می‌کند و پس از سه ماه به تولید مثل می پردازد. او تخم‌های خود را در بندهای پایینی بدن خود نگهداری می‌کند. هر کدام از این بندها هزاران تخم را در خود جای می‌دهد. این بندها از بدن انگل جدا شده و با دفع از بدن فرد خارج می‌شوند.

در روایت چهارم چنین آمده است:

«عن أبي عبد الله (ع) في الرجل تسقط منه الدواب ( الدود خ ل ) وهو في الصلاة ، قال : يمضي في صلاته ولا ينقض ذلك وضوؤه.»

واژه «دواب» به معنای جنبدگان است که خود اشاره به انواعی همچون حشره کرم ها دارد که امکان خروج آنها از مخرج نماز گزار وجود دارد. بر اساس نسخه ای دیگر واژه «دود» صحیح است که در این صورت معنایش خروج کرم از مخرج نمازگزار است.

به استناد این روایت، از نگاه امام صادق (ع) اگر از بدن نمازگزار در حالت نماز جنبدگان کوچک یا کرم خارج شود، او می توان نمازش را ادامه دهد و وضوئش باطل نمی شود.

هر دو روایت به اقتضای قانون فضای صدور روایات ناظر به اوضاع و احوال نمازگزاران در عصر صدور روایات است؛ به این معنا که شماری از مردم در پی آلودگی های انواع غذاها و آشامیدنی ها، دچار عفونت دستگاه گوارش شده و از معده آنان انواع کرم ها مثل کرم کدو و .. خارج می شد.

این حالت چه بسا ممکن بود که پس از وضو یا در حالت نماز برای افرادی پیش آید، از این جهت برای آنان این پرسش پدید آمد که آیا وضو و نماز آنان با خروج کرم ها از معده باطل است یا نه؟

اهل بیت (ع) در پاسخ به این دست از پرسش ها فرمودند که اگر انواع کرم های خارج شده از معده با فضولات معده مخلوط نشده باشد، باعث بطلان وضو و نماز نمی گردند.

حال باید پرسید:

اگر اهل بیت (ع) در کنار مقام تبیین دین و تشریع احکام الهی، بسان بقراط، جالینوس، بختشیوع و … مسئولیت ارایه رهنمون در زمینه طب و بهداشت را بر عهده دشتند، چرا در کنار بیان حکم شرعی موارد پیشگفته، نسخه ای طبی برای پیشگیری از ابتلاء به انواع کرم ها یا نسخه ای برای درمان آنها ارایه نکردند؟!

آیا به اقتضای حالت مصیبت زده یک نمازگزار که در حین ادای نماز از بدن او انواع کرم ها خارج می گردد، لازم نبود امام معصوم راه معالجه قطعی را به او ارایه می کرد؟!

در همین راستا می توان پرسید که چرا اهل بیت (ع) برای انواع بیماری های گسترده و فراگیر همچون طاعون، وبا، جذام، آبله و … که گاه میلیون ها نفر را همچون برگ درختان پاییزی به زمین ریختند، روش‏های پیشگیرانه همچون واکسینه کردن مردم را پیشنهاد نکردند.

در حالی که این دست از بیماری ها به صورت آشکار در متون روایی بازتاب یافته و اعلام شده کسانی که در پی بیماری یا به مرگ فراگیر از دنیا می روند، ثواب شهدا را دارند.

شاهد دوم: وجود پزشکان در دوران اهل بیت (ع) و مراجعه آنان به  پزشکان

اگر اهل بیت (ع) بنا داشتند نظام جامع طب و بهداشت را ارایه کنند و در کنار مقام ابلاغ، تبیین دین و تشریع احکام، نقش طبیب و متخصص بهداشت را بر عهده گیرند، چرا در دوران خود مجال حضور و فعالیت به پزشکان مختلف را دادند و چرا خود در پاره ای از موارد به پزشکان مراجعه می کردند؟!

چنان که در تاریخ ایران باستان آمده است با تاسیس مریضخانه و دانشگاه طب در جندی شاپور توسط انوشیروان، شماری از آگاهان به طب از سراسر دنیا برای تکمیل دانش خود به این مرکز مراجعه کردند.

از آن میان حارث بن کلده از حجاز وارد این مرکز شد و به تحصیل و تکمیل دانش طب پرداخت. او پس از بازگشت به حجاز مورد مراجعه مردم قرار گرقت.

رسول خدا (ص) نیز به هر کس که دچار عارضه ای می شد، می فرمود تا به حارث مراجعه کنند؛ چنان که گفته اند آن حضرت از حارث خواست تا سعد بن ابی وقاص را معالجه کند.

نیز در میان صحابهٔ پیامبر (ص) از شخصی نام برده می شود به نام ابورمثه تمیمی (رفاعه بن یثربی) که در حدی جراحی می‌دانسته است.

در روایتی آمده است که وقتی کسی مجروح شد، پیامبر (ص) دستور داد تا برایش طبیب حاضر کنند.

تاکید به مراجعه به پزشک اختصاص به اهل بیت (ع) ندارد، بر اساس برخی از روایات این امر هماره از سوی خداوند خطاب به پیامبران مورد تاکید قرار گرفته است، به گونه ای که اگر پیامبری با توکل به خداوند و بدون مراجعه به پزشک، به دنبال تحصیل درمان بر می آمد، مورد عتاب الهی قرار گرفت.

به عنوان نمونه از امام صادق (ع) این چنین نقل شده است:

« إن نبيا من الأنبياء مرض ، فقال : لا أتداوى حتى يكون الذي أمرضني هو الذي يشفيني . فأوحى الله تعالى إليه : لا أشفيك حتى تتداوى ، فإن الشفاء مني.»

چنان که نظیر چنین روایتی البته با مضمونی دیگر در باره موسی (ع) نقل شده است.

هنگامی که حضرت امیر (ع) با ضربت جفای ابن ملجم در بستر احتضار قرار گرفت، امام حسن (ع) طبیبی را فراخواند تا امام را معاینه و معالجه کند.

صاحب وسائل الشیعة در باب «إِبَاحَةِ أُجْرَةِ الْفَصْدِ» داستان مفصلی در باره چند و چون برخورد یک طبیب نزد امام حسن عسکری (ع) به منظور انجام فصد آورده که سر آغاز آن چنین است:

«عَنِ الْحَسَنِ الْعَسْكَرِيِّ ع‏ أَنَّهُ طَلَبَ طَبِيباً يَفْصِدُهُ فَجَاءَ فَأَمَرَ بِهِ إِلَى حُجْرَةٍ وَ قَالَ كُنْ هَاهُنَا إِلَى أَنْ أَطْلُبَكَ قَالَ الطَّبِيبُ وَ كَانَ الْوَقْتُ عِنْدِي مَحْمُوداً جَيِّداً لِلْفَصْدِ فَدَعَانِي فِي وَقْتٍ غَيْرِ مَحْمُودٍ وَ أَحْضَرَ طَشْتاً كَبِيراً …»

مراجعه اصحاب اهل بیت (ع) به پزشکان یهودی و نصرانی آن قدر زیاد و قابل توجه بود، که آنان به صورت مکرر از اهل بیت (ع) می پرسیدند آیا مجاز به مراجعه به این دست از پزشکان برای مداوا هستند.

به عنوان نمونه در روایت ذیل چنین آمده است:

«عن عبد الرحمن بن الحجاج ، قال : قلت لأبي الحسن موسى (ع): أرأيت إن احتجت إلى طبيب وهو نصراني أسلم عليه وأدعو له؟ قال : نعم ، لأنه لا ينفعه دعاؤك.»

بر اساس این روایت، امام کاظم (ع) نه تنها مراجعه به پزشک مسیحی، بلکه سلام و دعا برای او را مجاز دانست، هر چند فرمود که دعای شما برای آنان نافع نیست.

نیز امام باقر (ع) در این باره چنین فرمود:

« عن الرجل يداويه النصراني واليهودي ويتخذ له الأدوية . فقال : لا بأس بذلك ، إنما الشفاء بيد الله تعالى.»

تاکید بر جواز مراجعه به پزشک یهودی و نصرانی و در عین حال تذکر این نکته که شفاء به دست الهی است، به اهتمام اهل بیت (ع) به ترویج توحید باوری ناظر است؛ زیرا مردم در نگاه ظاهری گمان می کنند که درمان بدست طبیبان است.

باری، مراجعه به طبیب قاعده و قانونی است که خداوند بر اساس «ابی الله الا ان یجری الامور بالاسباب» در هستی مقرر فرموده و همه آنها به مثابه معدات اند و آن که تاثیر نهایی و اساسی بدست اوست، همانا خداوند است؛ نظیر بذری که کشاورز در زمین می گذارد و در واقع زارع اصلی آن زمین خداوند است.

شواهدی که ارایه شد به خوبی نشان می دهد که اهل بیت (ع) در مقام و موقعیت آگاهان به طب و بهداشت ظاهر نشدند و مصلحت ندانستند که چهره ای غیر از پیام رسانان پیام الهی و شاحان قرآن و بیان کنندگان شرایع الهی از آنان ساخته شود.

@dr_alinasiri

www.maref.ir

https://t.me/joinchat/AAAAAEHY4kka_o03mgnGIA

https://t.me/dr_alinasiri

 

 

فاضل محترم آقای علیپور

سلام علیکم استاد بزرگوار؛

متن شما رو درباره ی نظریه ی طب اسلامی مطالعه کردم البته از قبل هم با نظر جنابعالی درباره ی نظریه ی طب اسلامی آشنا بودم.ولی علی رغم همیشه حقیر فکر میکنم  فرمایش جنابتان در این باره تمام نیست (با عرض پوزش)  .اینکه حضرات معصومین فرمودن خداوند همه ی طب را در نیم خط آورده اند و اشاره به آیه ی شریفه قرآن کردند (کلوا واشربوا ولا تسرفوا) و ویا در جواب طبیبان یهود و عرب میفرمودند شما به علم من (آگاهی از علم طب)نیازمندید و نه من به علم شما و یا اینکه فرمودند همه ی بیماری سه تاست و درمان هم سه تا و یا اینکه فرمودند المعده بیت کل داء و یا اینکه میفرمایند اگر چند کار را انجام ندهی هیچگاه محتاج دارو و طبیب نمیشوی و یا اینکه  در بعضی از روایات ریشه ی همه ی بیماری ها رو معرفی کردند مثل اینکه فرمودند ما من مرض الا بالذنب  و …اشاره به ارایه ی یک نظام طبی کاملا مستقل با مبانی مستقل که ریشه در وحی دارد را ندارد.؟

اتفاق بسیار مهم و عجیب و بی نظیر شب معراج پیامبر را اگر در نظر بگیریم چرا در چنان زمان و مکان خاص و بی نظیری همه ی ملائکه الهی پیامبر و امتش رابه انجام حجامت توصیه کردند آیا این قضیه نشان دهنده ی اهمیت سلامتی جسم و جایگاه طب نیست ?

شاید این بسط علم طب و درمان به دست بشر به خصوص طب مدرن و شیمیایی از باب العلم نقطه کثره الجاهلون باشد والا دین کامل اسلام نه فقط برای تعالی روح بلکه برای سلامتی و نشاط جسم انسان نیز برنامه ای جامع دارد.

بی ادبی  حقیر رو ببخشید ولی بنده فکر میکنم که نظریه ی طب اسلامی به شدت قابل دفاع است.

 

علیکم السلام

چند نکته را مورد توجه قرار دهید:

۱. در این که اهل بیت (ع) دارای دانش طب بلکه حامل علوم هر چند شانا باشند، جای تردید نیست.

این که نقش طبیب را بازی نکردند، از آن جهت بود که نقش هدایتی و تربیتی آنان تحت الشعاع طب و امثال آن قرار نگیرد.

ببینید ابن سینا بیش از آن که طبیب باشد، فیلسوف است، اما جهان امروز او را به طبیب می شناسند.

فاضلان حوزه که بساط طب را باز کردند، هویت تبلیغی خود را تقریبا از دست داده اند.

۲. قطعا ما طب اسلامی داریم و به عکس برخی که منکر این اصطلاح اند، این ناچیز موکد آن هستم.

وجود طب اسلامی غیر از ارایه نظام نامه طب است که در آن ساختار جامع طب ارایه شده باشد.

۳ آن چه اهل بیت (ع) در باره طب و بهداشت فرموده اند، معصومانه و مطابق با واقع است، هر چند در باره صدور و صحت متنی روایات موجود باید با روش شناسی خاص روایات طبی عمل کرد.

مباحث و مباحثات علمی باعث رشد و بالندگی همه ماست و نیازی به اعتذار نیست.

موفق باشید.