این کتاب مبتنی بر ارایه یک نظریه در ترسیم تعامل میان کتاب و سنت یعنی نظریه دو گانه محوری است که مباحث آن در پنج فصل سامان یافته است. این کتاب در سال 1387 به عنوان کتاب سال حوزه و در سال 1388 به عنوان اثر برگزیده جشنواره بین المللی فارابی مورد تشویق قرار گرفت.
در مقدمه این کتاب چنین آمده است:
ضرورت پژوهش در زمینه قرآن و سنت و تبیین تعامل متقابل میان آنها
قرآن و سنت گرانسنگترین سرمایه آسمانى هستند كه به صورت مستقیم با وساطت زبانِ حق گو و كردار حق نماى پیامبر و اهل بیت علیه السلام، گفتارها و پیامهاى خداوند را براى نورانى كردن جان انسانها و بهشتى ساختن اجتماع آدمیان و رساندن كاروان بشرى به كمال نامنتها و آماده شدن براى ملاقات حق و همنشینى جاودانه با راه یافتگان در اختیار ما گذاشتهاند. اگر پیامبر جان، خمیر مایه و عصاره همه پیامبران الاهى بوده و آموزههاى او ترسیمگر مرامنامهاى كمال یافته از هر آن چیزى است كه تمام فرستادگان خداوند پیام آور آن بودهاند، از زبان پیامبر در آخرین سخنان در اجتماع باشكوه و بى نظیر مسلمانان، قرآن و در كنار آن عترت به عنوان حاملان سنت تنها میراث گرانسنگ و ماندگار آن حضرت معرفى شدند. پس باید به قرآن و سنت به دیده جامع و كامل كننده همه كتب و صحف آسمانى و رهنمودهاى پیامبران، و اوصیاء اولیاء الاهى نگریست.
و البته قرآن در این بین جایگاه بس ممتازترى دارد، چه، بدون هیچ كم و كاست یا فزونى و هر گونه تغییر و تصرفى به عنوان كلام الاهى محسوب میگردد. بدین جهت تمام حروف، واژهها، جملات و آیات دركنار چینش آنها میتواند حامل پیام،رهنمود و دستوری از جانب خداوند باشند،آیا در زیر آسمان و در پهنة گیتی و در میان میلیونها كتاب انتشار یافته میتوان كتابی این چنین فرو فرستاده شده از آسمان را سراغ گرفت؟!
و سنت ازراه بررسی سندی و ارزشیابی محتوایی در روایات آحاد پس ازاطمینان به صحت انتساب به معصوم، نیز میتواند در تمام عرصههای دین شناخت رهنمون ما باشد.
بدین جهت ازنگاه تمام فرق اسلامی ـ با همه اختلافاتی كه احیاناً دارند ـ قرآن و سنت به عنوان دو منبع اصیل و اصلی دین و شریعتشناسی به رسمیت شناخته شده است. هر چند ممكن است در گستره سنت میان آنان اختلاف وجود داشته باشد.
در میان شیعه این امر ازچنان اهمیتی برخوردار است كه به رغم پذیرش اجماع و عقل به عنوان سومین و چهارمین منبع فهم دین و اجتهاد، عملاً به عقل تنها به عنوان ابزار و چراغی برای فهم دین و نه به عنوان منبع و آبشخور دین شناخت نگریسته شده است و نقش منبع بودن عقل به مواردی مثل مستقلات و غیر مستقلات عقلیه محدود شده كه شرع خود دراین عرصهها غالباً اظهار نظر كرده است.
وبه رغم پافشاری براجماع، نقش آن به مواردی مثل اجماع محصل یا منقول معتبر با شرط كاشفیت از رأی امام معصوم(ع) محدود شده كه عملاً دلیلی مستقل دركنارسنت نخواهد بود.
از سویى دیگر حضور قرآن و سنت افزون بر دانش هایى كه طبعاً با این دو منبع گره خوردهاند مثل: تفسیر، حدیث، فقه، كلام و سیره، در دانشهایى كه یكسره از عقل و برهانهاى عقلى یا از كشف و شهود بهره مىگیرند یعنى فلسفه و عرفان اسلامى، نیز كاملاً مشهود است.
در نگریستن در آثار فلاسفه و عارفانى همچون ابن سینا، ابن عربى، سهروردى، قیصرى، ابن رشد، صدرالمتالهین شیرازى، ملا هادى سبزوارى و … كه آمیخته با استدلال و استشهاد به قرآن و سنت است، گواه مدعاست. اینها همه از جایگاه بسیار مهم قرآن و سنت در دین شناخت از نگاه تمام مذاهب و مشربهاى فكرى و بالطبع ضرورت هر گونه كاوش در این زمینه حكایت دارد.
گذشته از نگاه دین باوران كه كنكاش گسترده و عمیق در كتاب و سنت به خاطر پاسخگویى به نیازهاى فكرى و فقهى از نگاه آنان ضرورى است، از نگاه برون دینى و در برابر میلیونها چشم كه با ادعاى مسلمانان مبنى بر آسمانى بودن قرآن و برخوردارى آن از جامعیت و جهانى بودن و كامل بودن دین اسلام روبرو هستند، این دست از كنكاشها ضرورت ویژهاى مىیابد.
زیرا عدهاى از آنان به چشم انكار به این مدعا نگریسته و در برابر، بر درستى و جامعیت دین و آیین خود اعم از آسمانى یا زمینى پاى مىفشارند و شمار زیادى نیز تنها به چشم استعجاب و شگفتى به این مدعا مىنگرند و با خود مىپرسند دین و كتاب و سنتى كه در محدوده زمانى، جغرافیایى و فرهنگى بیش از چهارده سده پیش ظهور یافته، چگونه مىتواند مدعى هدایت كاروان علم و تمدن و روابط اجتماعى امروزین با همه تحولات و پیچیدگىهاى آن باشد؟!
هر گونه ژرف نگرى در قرآن و سنت و بازاندیشى گسترده در آنها و ارائه نتائج آن به جهانیان پاسخی در خور به هر دو گروه منكر و حقیقتجو خواهد داد و جایگاه شایسته این دومنبع اصیل و برتری آنها را نسبت به منابع دینی دیگر مورد ادعا به اثبات خواهد رساند.
خوشبختانه پژوهشهای قرآنی و حدیثی چه به صورت مستقل و چه در قالب دانشهای دیگر و در لابهلای كتب گوناگون از سده نخست تا كنون موردتوجه و اهتمام چشمگیر و قابل تحسین اندیشهوران مسلمان بوده و هست. به گونهای كه به اذعان هر صاحبنظری بیشترین كاوش در این چهارده سده، نخست ناظر به قرآن وسپس ناظر به سنت به مفوم عام آن بوده است. امروزه هر پژوهشگر مسلمان در عرصههای مختلف دین شناخت از میراث عظیم بر جای مانده از خامه قلم هزاران اندیشمند از سدههای متمادی در زمینه قرآن و سنت بهرهمند است.
دراین بین یكی از مباحثی كه از دیر زمان توجه اندیشمندان را در كنار كنكاشهای مستمر پیرامون قرآن و سنت، به خود جلب كرده ترسیم نوع رابطه آنها نسبت به یكدیگر و نقش متقابلشان در عرصه دین شناخت بوده است.آیا قرآن و سنّت به عنوان دو رهنمود مستقل و جدا ازیكدیگر ترسیم دین و شریعت را بر عهده دارند یا آن كه با كمك و یاری یكدیگر به این مهم پرداختهاند؟! آیا اساساً میتوان هر یك از آنها را به صورت مستقل برای دین شناخت كافی دانست یا نه؟ در صورتی كه كتاب و سنّت با یكدیگر ارتباط و تعامل داشته باشند این تعامل چگونه است،و هر كدام از كتاب و سنت نسبت به دیگرى چه نقشى را ایفا مىكنند؟ در صورتى كه نقش آنها متقابل باشد جامعیت دین چگونه به كمك آنها ترسیم مىشود؟ اینها و پرسشهایى از این دست هماره ذهن صاحب نظران را به خود مشغول داشته است. پاسخ به این پرسشها هدفى است كه ما در این كتاب آن را دنبال كردهایم.
معرفى كتاب حاضر
نگارنده در مباحث مقدماتى جلد نخست كتاب حدیث شناسى و كتاب درسنامه علم حدیث دیدگاهها در زمینه تعامل كتاب و سنت ونیز مباحثى همچون حجّیت و جایگاه سنت را مورد كنكاش قرار داد. با این حال فرصتی مناسب را انتظار مىبرد كه بصورت مستقل و تا حدودى جامع تحقیق در این زمینه را تكمیل نموده و در اختیار جامعه فكرى و فرهنگى كشور عزیز ما ایران و سایر مخاطبان قرار دهد. تا آن كه پیشنهاد این پژوهش در گروه قرآن شناسى پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه مورد تصویب قرار گرفت.
براى دستیابى به این آرمان افزون بر مطالعات پیشین، نخست سرتاسر تفسیر نور الثقلین را به عنوان مبناى اولیه پژوهش – كه در آن كار كرد سنت در برابر قرآن به صورت عینى و عملى به تصویر كشیده است – بررسى نموده و سپس بسیارى ازكتب و منابع در عرصه هاى پیشگفته یعنى در زمینه هاى علوم قرآن، علوم حدیث، اصول فقه و تفسیر را مورد مطالعه و باز نگرى مجدّد قرار داد.
آنچه اینك در اختیار خوانندگان گرامی و علاقهمندان به مطالعات قرآنی و حدیثی قرار گرفته، دستاورد پژوهشی درازدامن است كه در این كتاب در قالب پنج فصل عرضه شده است. فصل اول و دوم با انگیزه به دست دادن مبانی و پیشانگارهها برای مباحث بعدی، به بررسی مباحثی در زمینه قرآن و سنت شناخت همچون: حجت و اعتبار قرآن، ویژگیهای بیانی قرآن، مفهوم و گستره سنت، جایگاه سنت، حجیت سنت اختصاص یافته است. در فصل سوم چهار دیدگاه در ترسیم روابط كتاب و سنت كه عبارتند از: 1. قرآن محوری؛ 2. سنت محوری؛ 3. قرآن محوری و سنت مداری؛ 4.دوگانه محوری، مورد بحث و بررسی قرار گرفته و دیدگاه چهارم مورد تأیید قرار گرفته است. و براساس نظریه دوگانه محوری كه بر استقلال كتاب و سنت و ضرورت وجود هركدام دردین شناخت تأكید دارد، فصل چهارم ـ كه مهمترین فصلهای كتاب است ـ به تفصیل به بررسی سه عرصه اساسی نقش سنت در تبیین قرآن یعنی تقریر و تبیین و نوگستری اختصاص یافته است. و پس از آن در فصل پنجم نقش قرآن در رابطه با سنت مورد بحث و بررسی قرار گرفته است.
دراین جا تذكار نكاتی راكه در تدوین كتاب مطمح نظر مؤلف بوده، ضروری میدانم:
1.رویكرد تحقیقات پیشین درزمینه رابطه قرآن با سنت به عرصههای خاص نظیر عرصه فقه و احكام فرعی یا گسترهای محدود همچون نسخ انحصار داشته است، اما دراین كتاب ارتباط كتاب و سنت با عطف توجه به تمام عرصههای اعتقادی، اخلاقی و فقهی و با نگاه تأثیر دو سویه با ارائه شواهد و نمونهها مورد بررسی قرار گرفته است.
- در پژوهشهاى پیشین نظر گاههاى مختلف در ترسیم تعامل كتاب و سنت مسكوت گذاشته شده و یا به یاد كرد اشارهاى پیرامون آن بسنده شده است. اما در این پژوهش این نظر گاهها با استفاده از آثار و منابع متعدد استخراج و پس از دسته بندى مورد نقد و بررسى قرار گرفته است.
3.برغم آن كه در بر شمردن شیوه تفسیر روایى یا نقلى یا در بررسى روایات پیامبر، اهل بیت (علیهمالسلام) و نیز صحابه و تابعان به كار كرد روایت در برابر قرآن توجه شده است، اما این كار كرد به مواردى نظیر تقیید، تخصیص، نسخ، تبیین باطن آیات محدود شده است. اما در این كتاب كار كرد سنت در برابرقرآن در بیست محور مورد بحث و بررسى قرار گرفته است.
4.مباحثى همچون ویژگیهاى بیانى قرآن بویژه چند معنا رسانی همزمان، مفهومشناسى سنت و رابطه آن با حدیث، مراحل تعامل با روایات، حجیت یا عدم حجیت اقوال صحابه و تابعان، شیوه برداشت از مدالیل آیات، تفسیر باطنى و جرشى و خدمات قرآن به سنت، با توجه به سبك ارائه، استقصاء آراء، ارائه شواهد و نتائج پژوهش نو و داراى رویكردى نوین است. - از آنجا كه سنت از نگاه نگارنده همصدا با همه صاحب نظران شیعه و عموم اندیشه وران اهل سنت تنها در صورتى كه به معصوم یعنى پیامبر و از نگاه شیعه پیامبر و اهل بیت (ع) مستند باشد، داراى حجیت است – چنان كه در فصل دوم كتاب اثبات شده است – عملاً بحث و گفتگو پیرامون كتاب و سنت و نیز خدمات متقابل آنها نسبت به یكدیگر به روایات پیامبر و اهل بیت (ع) محدود شده است. بنابراین به رغم امعان نظر و بهرهجستن از منابع روایی و تفاسیر نقلی اهل سنت، بیشترین توجه در این پژوهش به منابع روایی و تفاسیر نقلی شیعه بوده است. آنچه كه در سرتاسر این پژوهش به عنوان گرانیگاه تفكر مورد توجه نگارنده بوده اثبات نیاز قرآن به سنت بدون نفی جامعیت قرآن و نقش حساس و گستردة اهل بیت در تفسیر و تبیین مفاهیم و مدالیل آیات ـ بدون غلتیدن درنظرگاه اخباریان ـ بوده است.
- از ویژگیهای این پژوهش ارائه شواهد و نمونههای عینی در تمام مباحث مرتبط است؛ به عنوان نمونه در مبحث ویژگیهای بیانی قرآن یا مبحث خدمات سنت به قرآن در عموم موارد شاهد و نمونههای عینی و پركاربرد ارائه شده كه افزون بر تقویت مبانی نظری، خواننده را با گسترة واقعی و ملموس هر بحث آشنا میسازد.
- با توجه به گستردگی و تا حدودی پراكندگی كارو عدم انعكاس روایات ناظر به قرآن در یك كتاب مستقل، در نگریستن كامل و جامع به كاركرد روایات دربرابرقرآن جامع وكامل نخواهد بود. به عبارت روشنتر اگر درموسوعهای خاص تمام روایات مرتبط با قرآن به صورت روشمند انعكاس مییافت ـ نظیر كاری كه در موسوعه امام علی (ع) انجام گرفت ـ داوری در زمینه نقش كاركرد روایات در برابر قرآن و یا عكس آن، راحتتر و جامعتر به تحقق میپیوست. اما متأسفانه به رغم ضرورت تا كنون چنین كاری انجام نگرفته و نگارنده با عطف توجه به منابعی پراكنده عرصههای كاركرد سنت در برابرقرآن رابرشمرده و برای آنها شواهدی ارائه كرده است. از سویی دیگر این تحقیق با توجه به رویكرد جامعنگرانه درترسیم نظری و عینی ارتباط متقابل كتاب و سنت برای نخستین بار ارائه میگردد. نگارنده با عنایت به این واقعیتها و نیز اذعان به بضاعت علمی محدود خود وجود ضعف و كاستی را در این كتاب دوراز انتظارنمیداند و رهنمود اندیشهوران نكته سنج و كمال خواه را پاس میدارد.