تفسیر موضوعی نهج البلاغه

مقدمه

گفتار و نوشتار را باید ترجمان روح و اندیشه دانست که از رهگذر آن، آن چه در روح انسان می‏گذرد و در اندیشه او سامان می‏یابد، قابلیت انتقال به دیگران را می‏یابد.  از این جهت، به هر میزان که روح بزرگ و جهان شمول‏تر و اندیشه عمیق و ژرف باشد، گفتار و نوشتار از عظمت و ژرفای بیشتر برخوردار می‏گردد.

بر این أساس، سرّ مانایی گفتار و نوشتار بزرگان در گستره تاریخ و اقبال جهانیان به آنها را باید در بزرگی روح و عمق اندیشه صاحبان آنها جستجو کرد؛ که گفته‏اند:

جان نباشد جز خبر در آزمون           هر كه را افزون خبر جانش فزون

از سویی دیگر، در میان میراث گسترده برجای مانده از گذشتگان، آن دسته که بازتاب دهنده گفتار و نوشتار اولیاء الهی؛ اعم از پیامبران آسمانی و اوصیاء آنان است، از ویژگی‏ منحصر به فردی برخورداراند که آنها را از هر گفتار و نوشتار دیگران متمایز می‏سازد و آن ویژگی عبارت است از تربیت یافتگی آنان در محضر الهی.

به عبارت روشن‏تر، صاحبان اندیشه‏های بزرگ و ماندگار، اندیشه خود را از تفکری از درون یا فراگیری دانشی از انسان‏هایی همچون خود فراهم آورده‏اند، اما معلم و مربّی پیامبران و اوصیاء آنان خداوند است؛ همان خدایی که برای گستره و عمق دانش او نمی‏توان حدّ و مرزی قائل شد.

پیداست هر چه مقام رسالت و وصایت برتر و بالاتر باشد، گفتار و نوشتار از گستره و عمق بیشتری برخوردار خواهد بود؛ زیرا سهم آنان از دانش الهی بیشتر از سایر پیامبران و اوصیاء است.

بر این أساس، راز برتری گفتار پیامبر اکرم و وصیّ او حضرت امیر (ع) بر سخن نه تنها همه حکیمان، بلکه همه پیامبران و اوصیاء آنان همین نکته است که پیامبر اسلام در مقام رسالت و نبوت، گوی سبقت از همه پیامبران را ربوده و به مقام «لولاک لما خلقت الافلاک»  دست یافت و حضرت امیر (ع) در مقام وصایت به مرتبه‏ای رسید که بر همه اوصیاء، بلکه بسیاری از پیامبران برتری یافت.

باری، راز عظمت و بلندای اندیشه پیامبر اکرم (ص) را باید در این سخن ایشان دانست که فرمود: «ادبنی ربی فاحسن تادیبی؛ خداوند مرا تادیب کرد و نیکو تادیب کرد.»  و راز عظمت و بلندای اندیشه حضرت امیر (ع) را باید در این گفتار ایشان جستجو کرد که فرمود: «يا كميل إن رسول الله أدبه الله وهو أدبني؛ ای کمیل! رسول خدا را خداوند تادیب کرد و مرا رسول خدا تادیب نمود.»

بر همین أساس رسول اکرم (ص) یکی از موهبت‏های اختصاصی به خود از سوی خداوند را برخورداری از «جوامع الکلم» دانسته است: « أعطيت خمسا لم يعطها أحد قبلي: … و أعطيت جوامع الكلم»

مراد پیامبر آن است که خداوند همه اندیشه‏ها و گفتارهای ارزشمند، مفید و راهگشار را در ذهن و جان ایشان به ودیعت گذاشته است: آن چه خوبان همه دارند، تو تنها داری!

آن حضرت در گفتاری دیگر ضمن تاکید بر نکته پیشگفته، این نکته را نیز مورد تاکید قرار داد که «جوامع العلم» را به علی بن ابی طالب عطا کردم:

« أعطاني الله تبارك و تعالى خمسا و أعطى عليا خمسا: أعطاني جوامع الكلم و أعطى عليا جوامع العلم.»

بنابر این اگر در باره نهج البلاغه گفته شود که «امیر الکلام کلام الامیر؛ سخن امیر کلام؛ یعنی حضرت امیر (ع)، امیر و پادشاه همه سخنان است.» یا در توصیف آن از تعابیری؛ همچون «فوق کلام البشر و دون کلام الخالق» استفاده شود  یا در تمجید از آن گفته شود: « علیه مسحة من الكلام الإلهی و فیه عبقة من الكلام النبوی؛ بر روی آن مسحی از کلام الهی و عطر گفتار نبوی کشیده شده است.»،  هیچ‏یک سخنی از روی مبالغه و گزاف نخواهد بود.

چه شاهدی برتر و بالاتر که حضرت امیر (ع) خود در این باره چنین می‏فرماید:

«وإِنَّا لأُمَرَاءُ الْكَلَامِ وفِينَا تَنَشَّبَتْ عُرُوقُه وعَلَيْنَا تَهَدَّلَتْ غُصُونُه؛  ما اميران سخنيم، سخن در ما ريشه دارد و شاخه‏هايش بر سر ما سايه افكنده.»

چنان که پیداست حضرت امیر (ع) تمام سخنان مفید تاریخ بشری را به مثابه درختی دانسته که دارای ریشه و برگ و بار است. حال اگر قرار باشد ریشه و برگ و بار چنین درختی در سرزمین اندیشه اهل بیت (ع) شکل گرفته باشد، آیا جایی برای عرضه گفتاری دیگر باقی می‏ماند؟!

با چنین تحلیلی تاحدودی می‏توان به جایگاه رفیع نهج البلاغه پی برد؛ کتابی که گفتار حضرت امیر (ع) در بخش خطبه‏ها و کلمات قصار و نوشتار امام در بخش نامه‏ها را برای ما بازتاب داده است.

از سویی دیگر، وجود هزاران اثر در معرفی نهج البلاغه و شناساندن معارف و آموزه‏های نورانی این کتاب که از آغازین روز طلوع آن تا کنون فراهم آمده، از اقبال بس گسترده و ستودنی عالمان فریقین به این کتاب حکایت دارد.

با این حال باید اذعان کرد که نهج البلاغه با توجه به انعکاس سیره قولی و عملی انسانی الهی همچون حضرت امیر (ع) و ارایه آموزه‏های عمیق و رهگشا در حوزه های مختلف دین شناخت، از چنان اهمیت و جایگاهی برخوردار است که تلاش‏های پیشینیان به رغم ستوده بودن، در بازشناساندن درونمایه غنی آن کافی نبوده و نیست و هم چنان باید به ضرورت اقبال و بازکاوی بیشتر در آن پای فشرد.

باری، باید اذعان کرد که در روزگار ما نهج‏البلاغه هم چنان بسان خود حضرت امیر (ع) غریب و ناشناخته باقی مانده و از بسیاری از اسرار آن پرده برداری نشده است و مراکز حوزوی و دانشگاهی ما آن چنان که شایسته و بایسته این کتاب سترگ است، به آن اقبال نکرده‏اند.

معرفی کتاب حاضر

از جمله اقدامات مبارک که به برکت انقلاب اسلامی در دانشگاه‏ها اتفاق افتاد، آن بود که درس «تفسیر نهج البلاغه» به عنوان یکی از دروس معارف اسلامی در برنامه درسی دانشجویان گنجانده شد و این امر تا حدودی زمینه آشنایی بیشتر دانشگاهیان با این کتاب گرانسنگ را فراهم آورد.

با این حال، با همه ارج‏گذاری به آثار موجود، به اعتراف بسیاری از اساتید و دوستان فاضل و صاحب نظر، به رغم آن که از زمان جایگزینی درس «تفسیر موضوعی نهج البلاغه» به جای درس «متون اسلامی» در دانشگاه‏ها، بیش از یک دهه می‏گذرد و هر سال میلیون‏ها ساعت از وقت اساتید، طلاب و دانشجویان به آشنایی با این کتاب  اختصاص می‏یابد، تا کنون کتابی که بتواند با حفظ اصول و ضوابط متون آموزشی، بخشی قابل توجهی از معارف نهج‏البلاغه را بازتاب دهد، فراهم نیامده است.

نگارنده که از روزهای آغازین تحصیل در حوزه، توفیق آشنایی با کتاب گرانسنگ نهج البلاغه را یافت و در طول دوران تحصیل و تحقیق بارها سخنان سراسر نورانی، نغز و عمیق حضرت امیر (ع) را مورد مراجعه و مطالعه قرار داده و مقالاتی در این زمینه منتشر ساخت، هماره مترصد فرصت مناسبی بود تا با تدوین کتابی در این زمینه، خدمتی هر چند خُرد و ناچیز را به انجام رساند و ارادت بی‏پایان خود را به ساحت علوی به اثبات رساند.

تا آن که خداوند منّان زمینه‏های تدوین این کتاب که به طور ناپیوسته حدود چهار سال زمان برد را فراهم ساخت؛ کتابی که اینک با لطف و عنایت بی‏پایان الهی، در چهار بخش و در مجموع در دوازده فصل به شرح ذیل سامان یافته است:

بخش نخست به شناخت کلی نهج البلاغه اختصاص یافته و در آن در کنار معرفی نهج البلاغه و معرفی گردآورنده آن؛ یعنی سید رضی، مبانی و قواعد تفسیر نهج‏البلاغه مورد بررسی قرار گرفته و صاحب اصلی این کتاب؛ یعنی حضرت امیر (ع) معرفی شده است.

بخش دوم کتاب به معارف اعتقادی نهج البلاغه اختصاص یافته و در آن سه مبحث: خداشناسی، راهنما شناسی و معاد شناسی مورد بررسی قرار گرفته است.

در بخش سوم معارف اخلاقی نهج البلاغه مورد توجه قرار گرفته و در آن سه مبحث بازتاب یافته است که عبارتند از: سیمای پرهیزکاران، تهذیب نفس و پاکدامنی از منظر نهج البلاغه.

بخش چهارم کتاب به معارف اجتماعی نهج البلاغه اختصاص یافته و در آن اهداف حکومت، جایگاه مردم در نظام سیاسی و روش تعامل با مخالفان مورد بررسی قرار گرفته است.

تذکار نکاتی در باره کتاب

در این جا تذکار نکاتی در باره این کتاب را مفید و ضروری می‏دانم:

ساختار فصل‏های کتاب به گونه‏ای تنظیم شده که ضمن آشنا ساختن مخاطبان با جایگاه نهج‏البلاغه و روش فهم و تفسیر آن، مهم‏ترین و برجسته‏ترین آموزه‏ها و معارف این کتاب در سه حوزه: معارف اعتقادی، معارف اخلاقی و معارف اجتماعی را در اختیار آنان قرار دهد.
به‏رغم آن که در بدو امر از اختصاص یافتن مباحثی همچون خداشناسی، راهنماشناسی و معادشناسی در این کتاب، با توجه به بازتاب مباحثی از این دست در سایر متون آموزشی، تکراری بودن آنها به ذهن تداعی می‏کند، اما در کنار تحفظ بر متن و محتوای نهج البلاغه، آن دست از مباحث گزینش شده که کمتر در منابع دیگر مورد توجه گرفته است.
با توجه به آن که این کتاب در کنار برخورداری از صبغه پژوهشی، به عنوان متن آموزشی حوزه و دانشگاه تدوین یافته، تلاش شده است تا قواعد متون آموزشی در آن به طور کامل رعایت گردد. براین اساس، برای هر فصل، اهداف، گزیده، پرسش، پژوهش و معرفی منابع مرتبط پیش‏بینی شده است.
در ترجمه متون و عبارت‏های نهج البلاغه جز در مواردی محدود، از ترجمه عبدالمحمد آیتی استفاده شده است و با توجه به محدودیت حجم کتاب، عبارت‏های گاه طولانی به پاورقی منتقل شده و نیز به ملاحظه همین نکته از ترجمه متون عربی که در پاورقی‏های کتاب بازتاب یافته، اجتناب شده است.
مباحث کتاب به تناسب دوازده جلسه مفید درسی که عموماً در یک نیمسال تحصیلی قابل برگزاری است، تنظیم شده است. با این حال در صورتی که برای یک استاد تدریس همه بخش‏های کتاب دشوار باشد، می‏تواند بخش‏هایی از مباحث و مطالب هر فصل از کتاب را به عنوان «مطالعه آزاد» برای دانشجویان و طلاب اختصاص دهد.
بدون تردید آموزشی ماندگار و تاثیرگذار است که با تحقیق و پژوهش همراه باشد و مخاطب به جای آن که شنونده باشد، مناسب است که عطف به مطالعات خود، گوینده باشد. از این جهت به اساتید مکرم توصیه می‏شود با استفاده از موضوعات پیشنهادی در بخش «پژوهش» کتاب یا موضوعاتی که خود مناسب می‏دانند، دانشجویان و طلاب را به انجام تحقیق در زمینه معارف نهج‏البلاغه تشویق نمایند.

در پایان از خداوند فیض گستر که توفیق همراهی با گفتار ماندگار حضرت امیر (ع)؛ یعنی نهج البلاغه و توفیق تدوین این کتاب را نصیب این ناچیز کرد، بی‏پایان سپاس می‏گویم و از ساحت مهرگستر او می‏طلبم که آن را ذُخر و ذخیره نگارنده در برزخ و قیامت قرار دهد و زمینه آشنایی عمیق‏تر مخاطبان با این کتاب گرانسنگ و پیوند معنوی بیشتر با ساحت علوی را فراهم سازد.

بمنه و کرمه؛ انه ولی التوفیق و علیه التکلان

علی نصیری

قم/ موسسه معارف وحی و خرد

20/5/1394