رابطه متقابل کتاب و سنت

این کتاب مبتنی بر ارایه یک نظریه در ترسیم تعامل میان کتاب و سنت یعنی نظریه دو گانه محوری است که مباحث آن در پنج فصل سامان یافته است. این کتاب در سال 1387 به عنوان کتاب سال حوزه و در سال 1388 به عنوان اثر برگزیده جشنواره بین المللی فارابی مورد تشویق قرار گرفت.
در مقدمه این کتاب چنین آمده است:

ضرورت پژوهش در زمینه قرآن و سنت و تبیین تعامل متقابل میان آن‏ها
قرآن و سنت گرانسنگ‏ترین سرمایه آسمانى هستند كه به صورت مستقیم با وساطت زبانِ حق گو و كردار حق نماى پیامبر و اهل بیت ‏علیه السلام، گفتارها و پیام‏هاى خداوند را براى نورانى كردن جان انسان‏ها و بهشتى ساختن اجتماع آدمیان و رساندن كاروان بشرى به كمال نامنتها و آماده شدن براى ملاقات حق و همنشینى جاودانه با راه یافتگان در اختیار ما گذاشته‏اند. اگر پیامبر جان، خمیر مایه و عصاره همه پیامبران الاهى بوده و آموزه‏هاى او ترسیم‏گر مرامنامه‏اى كمال یافته از هر آن چیزى است كه تمام فرستادگان خداوند پیام آور آن بوده‏اند، از زبان پیامبر در آخرین سخنان در اجتماع باشكوه و بى نظیر مسلمانان، قرآن و در كنار آن عترت به عنوان حاملان سنت تنها میراث گرانسنگ و ماندگار آن حضرت معرفى شدند. پس باید به قرآن و سنت به دیده جامع و كامل كننده همه كتب و صحف آسمانى و رهنمودهاى پیامبران، و اوصیاء اولیاء الاهى نگریست.
و البته قرآن در این بین جایگاه بس ممتازترى دارد، چه، بدون هیچ كم و كاست یا فزونى و هر گونه تغییر و تصرفى به عنوان كلام الاهى محسوب می‌گردد. بدین جهت تمام حروف، واژه‌ها، جملات و آیات دركنار چینش آن‌ها می‌تواند حامل پیام،رهنمود و دستوری از جانب خداوند باشند،آیا در زیر آسمان‌ و در پهنة گیتی و در میان میلیون‌ها كتاب انتشار یافته می‌توان كتابی این چنین فرو فرستاده شده از آسمان را سراغ گرفت؟!
و سنت ازراه بررسی سندی و ارزش‌یابی محتوایی در روایات آحاد پس ازاطمینان به صحت انتساب به معصوم، نیز می‌تواند در تمام عرصه‌های دین شناخت رهنمون ما باشد.
بدین جهت ازنگاه تمام فرق اسلامی ـ با همه اختلافاتی كه احیاناً دارند ـ قرآن و سنت به عنوان دو منبع اصیل و اصلی دین و شریعت‌شناسی به رسمیت شناخته شده است. هر چند ممكن است در گستره سنت میان آنان اختلاف وجود داشته باشد.
در میان شیعه این امر ازچنان اهمیتی برخوردار است كه به رغم پذیرش اجماع و عقل به عنوان سومین و چهارمین منبع فهم دین و اجتهاد، عملاً به عقل تنها به عنوان ابزار و چراغی برای فهم دین و نه به عنوان منبع و آبشخور دین شناخت نگریسته شده است و نقش منبع بودن عقل به مواردی مثل مستقلات و غیر مستقلات عقلیه محدود شده كه شرع خود دراین عرصه‌ها غالباً اظهار نظر كرده است.
وبه رغم پافشاری براجماع، نقش آن به مواردی مثل اجماع محصل یا منقول معتبر با شرط كاشفیت از رأی امام معصوم(ع) محدود شده كه عملاً دلیلی مستقل دركنارسنت نخواهد بود.
از سویى دیگر حضور قرآن و سنت افزون بر دانش هایى كه طبعاً با این دو منبع گره خورده‏اند مثل: تفسیر، حدیث، فقه، كلام و سیره، در دانش‌هایى كه یكسره از عقل و برهان‏هاى عقلى یا از كشف و شهود بهره مى‏گیرند یعنى فلسفه و عرفان اسلامى، نیز كاملاً مشهود است.
در نگریستن در آثار فلاسفه و عارفانى همچون ابن سینا، ابن عربى، سهروردى، قیصرى، ابن رشد، صدرالمتالهین شیرازى، ملا هادى سبزوارى و … كه آمیخته با استدلال و استشهاد به قرآن و سنت است، گواه مدعاست. این‏ها همه از جایگاه بسیار مهم قرآن و سنت در دین شناخت از نگاه تمام مذاهب و مشرب‏هاى فكرى و بالطبع ضرورت هر گونه كاوش در این زمینه حكایت دارد.
گذشته از نگاه دین باوران كه كنكاش گسترده و عمیق در كتاب و سنت به خاطر پاسخگویى به نیازهاى فكرى و فقهى از نگاه آنان ضرورى است، از نگاه برون دینى و در برابر میلیونها چشم كه با ادعاى مسلمانان مبنى بر آسمانى بودن قرآن و برخوردارى آن از جامعیت و جهانى بودن و كامل بودن دین اسلام روبرو هستند، این دست از كنكاش‏ها ضرورت ویژه‏اى مى‏یابد.
زیرا عده‏اى از آنان به چشم انكار به این مدعا نگریسته و در برابر، بر درستى و جامعیت دین و آیین خود اعم از آسمانى یا زمینى پاى مى‏فشارند و شمار زیادى نیز تنها به چشم استعجاب و شگفتى به این مدعا مى‏نگرند و با خود مى‏پرسند دین و كتاب و سنتى كه در محدوده زمانى، جغرافیایى و فرهنگى بیش از چهارده سده پیش ظهور یافته، چگونه مى‏تواند مدعى هدایت كاروان علم و تمدن و روابط اجتماعى امروزین با همه تحولات و پیچیدگى‏هاى آن باشد؟!
هر گونه ژرف نگرى در قرآن و سنت و بازاندیشى گسترده در آن‏ها و ارائه نتائج آن به جهانیان پاسخی در خور به هر دو گروه منكر و حقیقت‌جو خواهد داد و جایگاه شایسته این دومنبع اصیل و برتری آن‌ها را نسبت به منابع دینی دیگر مورد ادعا به اثبات خواهد رساند.
خوشبختانه پژوهش‌های قرآنی و حدیثی چه به صورت مستقل و چه در قالب دانش‌های دیگر و در لابه‌لای كتب گوناگون از سده نخست تا كنون موردتوجه و اهتمام چشم‌گیر و قابل تحسین اندیشه‌وران مسلمان بوده و هست. به گونه‌ای كه به اذعان هر صاحب‌نظری بیش‌ترین كاوش در این چهارده سده، نخست ناظر به قرآن وسپس ناظر به سنت به مفوم عام آن بوده است. امروزه هر پژوهشگر مسلمان در عرصه‌های مختلف دین شناخت از میراث عظیم بر جای مانده از خامه قلم هزاران اندیشمند از سده‌های متمادی در زمینه قرآن و سنت بهره‌مند است.
دراین بین یكی از مباحثی كه از دیر زمان توجه اندیشمندان را در كنار كنكاش‌های مستمر پیرامون قرآن و سنت، به خود جلب كرده ترسیم نوع رابطه آن‌ها نسبت به یكدیگر و نقش متقابلشان در عرصه دین شناخت بوده است.آیا قرآن و سنّت به عنوان دو رهنمود مستقل و جدا ازیكدیگر ترسیم دین و شریعت را بر عهده دارند یا آن كه با كمك و یاری یكدیگر به این مهم پرداخته‌اند؟! آیا اساساً می‌توان هر یك از آنها را به صورت مستقل برای دین شناخت كافی دانست یا نه؟ در صورتی كه كتاب و سنّت با یكدیگر ارتباط و تعامل داشته باشند این تعامل چگونه است،و هر كدام از كتاب و سنت نسبت به دیگرى چه نقشى را ایفا مى‏كنند؟ در صورتى كه نقش آن‏ها متقابل باشد جامعیت دین چگونه به كمك آن‏ها ترسیم مى‏شود؟ این‏ها و پرسش‏هایى از این دست هماره ذهن صاحب نظران را به خود مشغول داشته است. پاسخ به این پرسش‏ها هدفى است كه ما در این كتاب آن را دنبال كرده‏ایم.
پیشینه پژوهش در زمینه تعامل متقابل كتاب و سنت
نخستین منبعى كه از تعامل كتاب و سنت سخن به میان آورده قرآن و در مرحله بعد سنت است. به عبارت روشن‏تر افزون بر آن كه این دو منبع دین شناخت عملاً به عنوان دو قرین تصویرى جامع از دین عرضه كرده‏اند، خود مبانى نظرى این مسأله را بدست داده‌اند. قرآن به صراحت اعلان كرده كه كار تبیین خود را به پیامبر واگذار كرده است. و بدین جهت در كنار ارجاع مردم به پیامبر و اهل بیت علیه السلام در موارد اختلاف درفهم دین و موارد اختلاف، تمام‏آموزه‏هاى پیامبر صلى الله علیه وآله را لازم الاجراء دانسته است.
و پیامبر صلى الله علیه وآله در كنار تبیین و تفسیر عملى و قولى آیات قرآن در ابعاد عقیدتى، اخلاقى و فقهى آن، بارها بر ضرورت تمسك به سنّت در كنار قرآن تاكید كرد و ضمن پیش بینى پیدایش تفكر قرآن محورى و بى نیازى از سنت از سوى صاحبان قدرت از خطر آن هشدار داد و بر این نكته پاى فشرد كه حلال و حرام او عین حلال و حرام الاهى است.
آن حضرت در اقدامی ماندگار درحجة الوداع قرآن و در كنار آن عترت ـ كه حامل سنت‌اند ـ را میراث گرانسنگ خود دانست و اعلام كرد كه تمسك به آن‌ها دركنار هم بازدارندة ازضلالت و گمراهی است.
در روایات اهل بیت (ع) بارها بر این نكته تأكید شده كه قرآن كتاب صامت است و نیاز به مفسر وقیم داشته و این ضرورت پس ازپیامبر(ص) تا قیامت استمراردارد. از نظر اهل بیت (ع) افزون برآن كه قرآن از تفاصیل و جزئیات احكامِ بسیار مهمی همچون نماز و زكات سكوت كرده، از صراحت‌گویی دربارة مسأله امامت نیز اجتناب كرده و تفسیر آن را به پیامبر (ص) واگذاشته‌ است.
حضرت امیر(ع) ازابن عباس می‌خواهد كه به‌خاطر برتافتن قرآن نسبت به وجوه مختلف در گفتگو با خوارج به جای قرآن از سنّت كمك بگیرد. و امام صادق (ع) گفتار منصور‌بن حازم را تأیید می‌كند كه قرآن بدون سنت می‌تواند دستاویز زناذقه قرار گیرد.
اهتمام به سنت در كنار قرآن در میان صحابه نیز مشهود است؛ زیرا به رغم مخالفت خلفا با نقل، كتابت و تدوین حدیث و حبس برخی از صحابه به خاطر نشراحادیث، آنان از هیچ كوششی برای نقل و نشر سنت پیامبر فروگذار نكردند و استناد به سنت پیامبر پس ازقرآن سیره مستمر آنان بوده است، چنان‌كه معاذ‌بن جبل در پاسخ پیامبر كه پرسیده بود در یمن بر اساس چه چیز داوری خواهی كرد؛ گفت: ابتدا قرآن و سپس سنت پیامبر(ص). و عمران بن حصین در پاسخ كسی كه به او اعتراض كرد چرا به سنت پیامبر استناد می‌كند گفت آیا مگر مى‏توان بدون كمك سنّت احكام خود را از قرآن فهمید. اهتمام به جایگاه سنت در دوران تابعان با شدت بیشترى دنبال شد. زیرا از سال 101 هجرى با اعلان عمر بن عبدالعزیز مبنی بر ضرروت تدوین سنت پیامبر (ص) عملاً راه براى گردآورى و تدوین روایات هموار شد و در پى آن گروه زیادى از تابعان به این امر روى آوردند. فراهم آمدن نگاشته‏هاى اولیه حدیثى همچون اصول أربعماة و پس از آن كتب اربعه در میان شیعه و مسانید نخستین و پس از آن صحاح سته در میان اهل سنت حكایت از این امر دارد.
از سده سوم به بعد بحث و گفتگو پیرامون كتاب و سنت و تعامل متقابل میان آن‏ها با پرداختن به مبانى نظرى آن‏ها شكل نوینى به خود گرفت و در چهار دانش از این مسأله گفتگو شد: 1. علوم قرآن2. علوم حدیث 3. تفسیر 4. اصول فقه. زیرا در مبحث تعامل قرآن و سنت از مسائلى همچون حجیت و جایگاه قرآن، حجم روایات تفسیرى، چگونگى و شیوه‏هاى تبیین و تفسیر قرآن از رهگذر روایات نظیر اسباب نزول، مكى و مدنى … گفتگو مى‏شود كه به مباحث علوم قرآنى مرتبط بوده و در این منابع از این مسائل گفتگو شده است.
نیز در این مبحث از مفهوم سنت، حجیت سنت پیامبر، ائمه علیه السلام صحابه و تابعان، چگونگى برخورد با روایات، نقش اخبار آحاد در تفسیر قرآن، گونه‏هاى روایات تفسیرى، آسیب‏شناسى این دست از روایات، نقش قرآن در تمییز روایات و … سخن به میان مى‏آید كه منابع علوم حدیث به بررسى آن‏ها پرداخته‏اند. در عموم تفاسیر فریقین چه در مقدمه آن‏ها و چه در لابلاى تفسیر آیات مرتبط نظیر آیه 44 سوره نحل از مبحث تعامل كتاب و سنت گفتگو شده و به استناد روایات به طور عملى جایگاه سنت در تبیین قرآن مورد تأیید و تاكید قرار گرفته است. تفاسیر روایى كه در آن‏ها براى تبیین قرآن تنها از روایات كمك گرفته شده و نیز گرایش فقهى در تفسیر و ظهور تفاسیر آیات الاحكام كه در آن‏ها پس از استناد به آیات در هر مبحث فقهى به روایات استناد شده از بهترین شواهد مدعاست.
از سویی دیگر از آنجا كه دربررسی تعامل میان كتاب و سنت لزوماً از اعتبار آنها به عنوان منابع فهم دین و نقش روایات در آیات الاحكام بحث و گفتگو می‌شود و مباحثی همچون : تخصیص، تقیید یا نسخ كتاب با سنت و نیز نقش قرآن در تعادل و تراجیح روایات فقهی مورد بررسی قرارمی‌گیرد بخشی از این مباحث در منابع اصول فقه مورد بحث و بررسی قرار گرفته است.
مراجعه و بازخوانی این كتب بر اساس سیر تاریخی مدعای ما را اثبات می‌كند. به عنوان مثال ثقة الاسلام كلینی (م 329) درمقدمه كافی و در لابلای مباحث در كتاب الحجّه به شكل‌های مختلف از جایگاه سنت و نقش تفسیرگری آن نسبت به قرآن سخن به میان آورده است. و نیز شیخ صدوق (م 381) در كتاب «من لا یحضره الفقیه» در كنار سایر آثار روایی هماره پس از استشهاد به آیات ازروایات كمك گرفته است. شیخ مفید (م 413) دركتاب التذكره باصول الفقه از جایگا سنت و نیز مفهوم سنت سخن گفته است. و سید مرتضی (436م) در كتاب «الذریعه» و شیخ طوسی (م 460) در كتاب عده الاصول و نیز مقدمه تهذیب و استبصار و در لابلای كتاب تهذیب و آثار فقهی همچون النهایه و المبسوط مباحثی دراین رابطه آورده است. چنان كه استناد به روایات برای فهم آیات درسرتاسر تفسیر تبیان مشهود است. این مبحث در سده‌های پسین در كتابهای اصولی ، تفسیری و حدیثی شیعه دنبال شد. اما درسده یازدهم با ظهورنهضت جدید اخبارگری به رهبری امین استر آبادی (م 1033) و طرح مباحثی همچون نفی عقل دراجتهاد و تكیه به كتاب و سنت درفهم دین و انحصار فهم قرآن از رهگذر روایات و دربرابر، با مبارزه اصولیان و مجتهدان با این نگرش‌ها مبحث رابطه كتاب و سنت شكل گسترده و عمیقی به خود گرفت و از زمان شیخ انصاری (م 1281) و آخوند خراسانی ( م 1329) و شاگردان آنها تا ظهور مجتهدانی در عصر حاضرهمچون آیت الله میلانی، و آیت‌الله بروجردی، امام خمینی و آیت‌الله خویی هم چنان دنبال شده است.
در كناراین آثار نیز می‌توان از كتب حدیثی شیعه همچون مقباس الهدایه شیخ عبدالله مامقانی (م 1351) نام برد كه به مناسبت‌های مختلف به مباحث مرتبط با كتاب و سنت پرداخته است.
افزون بر این‏ها در دوران ما در آثار تفسیرى و علوم قرآنى به مناسبت‏هاى مختلف از این مبحث گفتگو شده است. از مهمترین آثار در این زمینه مى‏توان از تفسیر ارزشمند المیزان علامه طباطبایى و كتابهاى علوم قرآنى استاد ارجمند آیةاللَّه معرفت و كتاب اخیر ایشان با عنوان، «التفسیرالاثری الجامع» نام برد.
در میان عالمان اهل سنت نیز مباحث مرتبط با مبحث رابطه كتاب و سنت به شكل‏ها و شیوه‏هاى متفاوت از آغاز تا كنون دنبال شده است. به عنوان نمونه شافعى (م 204) در كتاب «الرساله» و كتاب «الامّ» خود به مناسبت از این بحث گفتگو كرده است.
امام احمد بن حنبل (م 241) نه تنها سنت را مفسر و مبین قرآن مى‏دانست، بلكه بر این اعتقاد بود كه تنها راه فهم دین، كتاب و سنت است و هر گونه عقل گرایى در این عرصه و نیز مقدم داشتن عقل و برهان عقلى در تعارض عقل با نقل از نظر او محكوم بود. پس از او صاحبان صحاح سته بویژه بخارى (م 256) و مسلم (م 261) با تدوین كتب حدیثى و نیز انعكاس روایات در كنار آیات و گشودن با بهایى همچون كتاب التفسیر «كتاب الاعتصام بالكتاب و السنّة» كه در آن‏ها روایات نقش تفسیر قرآن را بر عهده دارند، به این مبحث پرداخته‏اند.
از آنان‌كه‌بگذریم در‌كتاب‌ها و‌آثار‌اصولى،‌حدیثى‌و‌قرآنى عالمانى همچون،‌سرخسى‌(م‌490)؛ غزالى‌(م 505)؛ فخررازى (م 604) ؛ آمدى (م 631)، و نیز ابن تیمیه (م 652) و بویژه شاطبى (م‌790) در كتاب پربار «الموافقات» مباحث بسیار مفیدى در تبیین مبانى نظرى جایگاه سنت در برابرقرآن – هر چند به صورت پراكنده و غیر منقح – انعكاس یافته است. در كتابهاى حدیثى اهل سنت همچون مقدمه ابن صلاح (م 643) و تدریب الراوى سیوطى (م 911) نیز بخشى از مباحث مرتبط با این موضوع منعكس شده است.
بدرالدین زركشی (م 794) و جلال‌الدین سیوطی (م 911) به عنوان صاحبان موسوعه‌های كهن درعرصه علوم قرآنی نیز در كتاب البرهان و الاتقان به مناسبت‌های مختلف مثل حجیت روایات تفسیری صحابه و تابعان، نسخ كتاب باسنت، نقش پیامبر و صحابه درتفسیر قرآن به مبحث رابطه متقابل كتاب و سنت پرداخته‌اند. با توجه به فروكش كردن مباحث اصول در دوران معاصر میان اهل سنت، مباحث مرتبط با این بحث را تنها می‌توان در كتاب‌های علوم قرآنی و علوم حدیثی همچون مناهل العرفان زرقانی، التفسیر و المفسرون، ذهبی، علوم الحدیث و مصطلحه از صحبی صالح و اصول الحدیث، علوم و مصطلحه از نورالدین عتر و … دنبال نمود. دراین بین به چند كتاب می‌توانیم اشاره كنیم كه به بررسی جایگاه سنت در برابر قرآن و در ردّ منكران سنت نگاشته شده‌اند:
1.دفاع عن السنّه و ردّ شبه المستشرقین و الكّتاب المعاصرین و بیان الشبه الواردة علی السنّه قدیماً وحدیثاً و ردّها ردّاً علمیاً صححیاً، محمد‌بن محمد ابوشهبه.
2.مكانة السنّة فی التشریع الاسلامی ، محمد لقمان سلفی.
3. حجّیة السنّه، عبدالغنی عبدالخالق.
4.دراسات فی الحدیث النبوی و تاریخ تدوینه، محمد مصطفی اعظمی. دربخش‌هایی از مباحث این كتاب به بررسی اعتبار حجیت سنت و ادله منكران اعتبارسنت پراخته شده است.
5.السنّه و مكانتها فی التشریع الاسلامی،‌مصطفی سباعی.
6. دراسات فی الفرق القرآنیون و شبهاتهم حول السنّه، خادم حسین الهی بخش كه به تفصیل به بررسی دیدگاه‌ها وادله فرقه قرآنیون كه منكر اعتبار سنت‌اند پرداخته‌است.
7. التلازم بین الكتاب و السنّه من خلال الكتب الستّه، صالح‌بن سلیمان بقعاوی. كه تطبیقی میان آیات قرآن و روایاتی كه در صحاح ستّه آمده دراین كتاب انجام گرفته است.
8. «منزله السنّه من الكتاب و اثرها فی الفروع الفقهیه» از محمد سعید منصور.در این كتاب چنان كه از عنوانش پیداست نقش سنت در برابركتاب تنها از جهت فروع فقهی مورد بحث و بررسی قرارگرفته است. مؤلف در فصل‌های كتاب با عناوینی همچون نقش سنت در تأكید و تقویت قرآن و تبیین و تفسیر آن كه بیش‌ترین حجم كتاب را به خود اختصاص داده این بحث را در عبادات همچون: طهارت، نماز، زكات، حج و .. و معاملات همچون: بیع، اجاره، حدود و دیات و … مورد بررسی قرارداده است. یعنی همان كاری كه در كتب فقهی و نیز در تفاسیر آیات الاحكام به صورتی دیگر دنبال شده است. با این حال درهیچ یك ازاین كتاب‌ها دیدگاه‌های مختلف و ادله آنها و نیز نقش‌های سه‌گانه سنت یعنی تقریر، تبیین و نوگستری درگزاره‌های مختلف مورد بررسی قرار نگرفته‌اند.
معرفى كتاب حاضر
نگارنده در مباحث مقدماتى جلد نخست كتاب حدیث شناسى‌ و كتاب درسنامه علم حدیث دیدگاه‏ها در زمینه تعامل كتاب و سنت ونیز مباحثى همچون حجّیت و جایگاه سنت را مورد كنكاش قرار داد. با این حال فرصتی مناسب را انتظار مى‏برد كه بصورت مستقل و تا حدودى جامع تحقیق در این زمینه را تكمیل نموده و در اختیار جامعه فكرى و فرهنگى كشور عزیز ما ایران و سایر مخاطبان قرار دهد. تا آن كه پیشنهاد این پژوهش در گروه قرآن شناسى پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه مورد تصویب قرار گرفت.
براى دستیابى به این آرمان افزون بر مطالعات پیشین، نخست سرتاسر تفسیر نور الثقلین را به عنوان مبناى اولیه پژوهش – كه در آن كار كرد سنت در برابر قرآن به صورت عینى و عملى به تصویر كشیده است – بررسى نموده و سپس بسیارى ازكتب و منابع در عرصه هاى پیشگفته یعنى در زمینه هاى علوم قرآن، علوم حدیث، اصول فقه و تفسیر را مورد مطالعه و باز نگرى مجدّد قرار داد.
آنچه اینك در اختیار خوانندگان گرامی و علاقه‌مندان به مطالعات قرآنی و حدیثی قرار گرفته، دستاورد پژوهشی درازدامن است كه در این كتاب در قالب پنج فصل عرضه شده است. فصل اول و دوم با انگیزه به دست دادن مبانی و پیش‌انگاره‌ها برای مباحث بعدی، به بررسی مباحثی در زمینه قرآن و سنت شناخت همچون: حجت و اعتبار قرآن، ویژگی‌های بیانی قرآن، مفهوم و گستره سنت، جایگاه سنت، حجیت سنت اختصاص یافته است. در فصل سوم چهار دیدگاه در ترسیم روابط كتاب و سنت كه عبارتند از: 1. قرآن محوری؛ 2. سنت محوری؛ 3. قرآن محوری و سنت مداری؛ ‌4.دوگانه محوری، مورد بحث و بررسی قرار گرفته و دیدگاه چهارم مورد تأیید قرار گرفته است. و براساس نظریه دوگانه محوری كه بر استقلال كتاب و سنت و ضرورت وجود هركدام دردین شناخت تأكید دارد، فصل چهارم ـ كه مهم‌ترین فصل‌های كتاب است ـ به تفصیل به بررسی سه عرصه‌ اساسی نقش سنت در تبیین قرآن یعنی تقریر و تبیین و نوگستری اختصاص یافته است. و پس از آن در فصل پنجم نقش قرآن در رابطه با سنت مورد بحث و بررسی قرار گرفته است.
دراین جا تذكار نكاتی راكه در تدوین كتاب مطمح نظر مؤلف بوده، ضروری می‌دانم:
1.رویكرد تحقیقات پیشین درزمینه رابطه قرآن با سنت به عرصه‌های خاص نظیر عرصه فقه و احكام فرعی یا گستره‌ای محدود همچون نسخ انحصار داشته است، اما دراین كتاب ارتباط كتاب و سنت با عطف توجه به تمام عرصه‌های اعتقادی، اخلاقی و فقهی و با نگاه تأثیر دو سویه با ارائه شواهد و نمونه‌ها مورد بررسی قرار گرفته است.
2. در پژوهشهاى پیشین نظر گاه‏هاى مختلف در ترسیم تعامل كتاب و سنت مسكوت گذاشته شده و یا به یاد كرد اشاره‏اى پیرامون آن بسنده شده است. اما در این پژوهش این نظر گاه‏ها با استفاده از آثار و منابع متعدد استخراج و پس از دسته بندى مورد نقد و بررسى قرار گرفته است.
3.برغم آن كه در بر شمردن شیوه تفسیر روایى یا نقلى یا در بررسى روایات پیامبر، اهل بیت (علیهم‌السلام) و نیز صحابه و تابعان به كار كرد روایت در برابر قرآن توجه شده است، اما این كار كرد به مواردى نظیر تقیید، تخصیص، نسخ، تبیین باطن آیات محدود شده است. اما در این كتاب كار كرد سنت در برابرقرآن در بیست محور مورد بحث و بررسى قرار گرفته است.
4.مباحثى همچون ویژگیهاى بیانى قرآن بویژه چند معنا رسانی همزمان، مفهوم‏شناسى سنت و رابطه آن با حدیث، مراحل تعامل با روایات، حجیت یا عدم حجیت اقوال صحابه و تابعان، شیوه برداشت از مدالیل آیات، تفسیر باطنى و جرشى و خدمات قرآن به سنت، با توجه به سبك ارائه، استقصاء ‌آراء، ارائه شواهد و نتائج پژوهش نو و داراى رویكردى نوین است.
5. از آنجا كه سنت از نگاه نگارنده همصدا با همه صاحب نظران شیعه و عموم اندیشه وران اهل سنت تنها در صورتى كه به معصوم یعنى پیامبر و از نگاه شیعه پیامبر و اهل بیت (ع) مستند باشد، داراى حجیت است – چنان كه در فصل دوم كتاب اثبات شده است – عملاً بحث و گفتگو پیرامون كتاب و سنت و نیز خدمات متقابل آنها نسبت به یكدیگر به روایات پیامبر و اهل بیت (ع) محدود شده است. بنابراین به رغم امعان نظر و بهره‌جستن از منابع روایی و تفاسیر نقلی اهل سنت، بیش‌ترین توجه در این پژوهش به منابع روایی و تفاسیر نقلی شیعه بوده است. آنچه كه در سرتاسر این پژوهش به عنوان گرانیگاه تفكر مورد توجه نگارنده بوده اثبات نیاز قرآن به سنت بدون نفی جامعیت قرآن و نقش حساس و گستردة اهل بیت در تفسیر و تبیین مفاهیم و مدالیل آیات ـ بدون غلتیدن درنظرگاه اخباریان ـ بوده است.
6. از ویژگی‌های این پژوهش ارائه شواهد و نمونه‌های عینی در تمام مباحث مرتبط است؛ به عنوان نمونه در مبحث ویژگی‌های بیانی قرآن یا مبحث خدمات سنت به قرآن در عموم موارد شاهد و نمونه‌های عینی و پركاربرد ارائه شده كه افزون بر تقویت مبانی نظری، خواننده را با گسترة واقعی و ملموس هر بحث آشنا می‌سازد.
7. با توجه به گستردگی و تا حدودی پراكندگی كارو عدم انعكاس روایات ناظر به قرآن در یك كتاب مستقل، در نگریستن كامل و جامع به كاركرد روایات دربرابرقرآن جامع وكامل نخواهد بود. به عبارت روشن‌تر اگر درموسوعه‌ای خاص تمام روایات مرتبط با قرآن به صورت روشمند انعكاس می‌یافت ـ نظیر كاری كه در موسوعه امام علی (ع) انجام گرفت ـ داوری در زمینه نقش كاركرد روایات در برابر قرآن و یا عكس آن، راحت‌تر و جامع‌تر به تحقق می‌پیوست. اما متأسفانه به رغم ضرورت تا كنون چنین كاری انجام نگرفته و نگارنده با عطف توجه به منابعی پراكنده عرصه‌های كاركرد سنت در برابرقرآن رابرشمرده و برای آنها شواهدی ارائه كرده است. از سویی دیگر این تحقیق با توجه به رویكرد جامع‌نگرانه درترسیم نظری و عینی ارتباط متقابل كتاب و سنت برای نخستین بار ارائه می‌گردد. نگارنده با عنایت به این واقعیت‌ها و نیز اذعان به بضاعت علمی محدود خود وجود ضعف و كاستی را در این كتاب دوراز انتظارنمی‌داند و رهنمود اندیشه‌وران نكته سنج و كمال خواه را پاس می‌دارد.
لازم به ذکر است که کرسی نظریه پردازی دو گانه انگاری منبعیت و حجیت کتاب و سنت به هدف دفاع از نظریه ای که در این کتاب منعکس شده است در آذر ماه 1384 در پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی دفتر قم با حضور داوران و ناقدان صاحب نظر برگزار شد و تفصیل آن نیز در فصلنامه کتاب نقد شماره 38 و نیز در سایت (www.corsi.net) انعکاس یافته است .
در پایان ضمن ابراز سپاس بی‌پایان و ستایش بی‌متنها از خداوند مهربان وفیض گستر كه اندیشه و قلم و مدد لطف و فیض او به جریان افتاد و این پژوهش به فرجام رسید، از ساحت قدسی‌اش آرزومندم كه این كتاب از آن دست ازآثار ماندگاری باشد كه رضایت الاهی و پاداش اخروی را به همراه دارد و به آشنایی و پیوند عمیق اندیشه‌ها و دل‌ها با قرآن و اهل بیت (ع) به ویژه جایگاه هدایت‌گر امام عصر (عج) به عنوان حامل كنونی سنت و مفسر نهایی قرآن كمك رساند. ومورد استفاده علاقه‌مندان به مطالعات قرآنی و حدیثی قرارگیرد.
والله ولی التوفیق
قم/علی‌نصیری
10 تیرماه 1383