کتاب «تحریف ناپذیری قرآن» ترجمه کتاب «صیانة القرآن من التحریف» استاد معرفت است که ترجمه آن در سال 1376 پایان یافت و توسط انتشارات «سمت» انتشار یافته و به عنوان متن درس مقطع کارشناسی ارشد گرایش علوم قرآن و حدیث معرفی شد.
مقدمه مولف (آیت الله معرفت)
دفاع از كرامت قرآن از اساسيترين وظايف ديني هر فرد مسلمان به ويژه داعيان اسلام و سنگرداران حريم مقدس شريعت است. از دير زمان دشمنان اسلام، قرآن را هدف گرفته و به هر وسيله ممكن در هتك حريم مقدس آن كوشيدهاند. از جمله وسايلي كه در اين زمينه به كار ميرود، القاي شبهة تحريف اين كتاب عزيز است، كه دشمنان زيرك از بيرون و دوستان نابخرد از درون، دست در دست هم نهاده دوشادوش هم در اين راستا قدم بر ميدارند. غافل از آنكه قرآن عظيم در كنف حمايت قدرت مطلقة الهي قرار دارد واز هر گزندي در امان است. «إِنّ’ا نَحْنُ نَزَّلْنَا الْذِّكْرَ وَ إِنّ’ا لَهُ لَحَافِظون».
از روز نخست، شبهه تحريف از طرف دشمنان دانا و دوستان نادان مطرح بوده و همواره دستاويز فريب خوردگان قرار گرفته و آثاري از گذشتگان در كتابهاي حديثي كه منشأ اين شبهه است ثبت و ضبط گرديده است، كه از نظر محققان فاقد اعتبار است. گرچه برخي از روي جهل آنرا دستاويز قرار داده و در قرون اخير نوشتههايي در اين زمينه تلفيق كردهاند؛ و امروزه آن نوشتههاي فاقد ارزش، وسيله كوبيدن اسلام و شكستن و كاستن از كرامت قرآن به دست دشمنان ضربه خورده از اسلام گرديده است.
در مقابل، عدهاي از نويسندگان متعهد، بر خود واجب و لازم دانسته كه در مقام دفاع برآيند و از حريم كرامت قرآن حراست نمايند. نگارنده خواسته است در اين مبارزه مقدس سهمي داشته باشد، لذا با كوشش و جديت فراوان، كتابي به نام صيانة القرآن من التحريف نگاشته، و در شيوه دفاع و حتي نام آن از استاد گرانقدر خود مرحوم آيتالله العظمي خويي ـ طاب ثراه ـ پيروي و از نور هدايت او اقتباس كرده است.
اين كتاب تا حدودي مورد قبول فضلا و دانش پژوهان قرار گرفت و جاي خود را در حوزههاي علمي باز نمود. از جمله مورد توجه برخي فضلاي صاحب قلم قرار گرفت و آنان در صدد ترجمه آن به فارسي برآمدند كه يكي از شايستهترين آنان دانشپژوه توانا حجةالاسلام آقاي حاج شيخ علي نصيري است كه از ستارههاي درخشان حوزه علميه مشهد مقدس رضوي است. تلاش مداوم ايشان در اين راه قابل تقدير است. ايشان ترجمهاي شيوا و رسا به حوزههاي علمي عرضه داشت كه جاي ستايش دارد.
اميدوارم اين طليعه دفاع مقدس وي از دين و قرآن، سرآغاز رشتهاي از مبادرتهاي پيدرپي ايشان قرار گيرد، و در آينده نزديك، موقعيت و جايگاه علمي و جهادي خود را فروزانتر سازد. وفّقهالله تعالي لمرضاته. انه تعالي خير موفق و معين. آمين رب العالمين.
مشهد مقدس ـ محمد هادي معرفت
1 /رجب الاصبّ / 1418.
11 / 8/ 1376 .
مقدمه مترجم (علی نصیری)
مفهوم تحريف و انواع آن
تحريف كه در لغت به معناي كژ كردن و تبديل و تغيير دادن كلام از وضع و طرز و حالت اصلي آمده است كنشي ارادي و آگاهانه است كه از طرف باطلكيشان براي مقابله با حقمداران به دو گونه انجام ميپذيرد:
1. تحريف در ساختار گفتار (تحريف لفظي)؛ كه خود بر سه نوع است:
الف) تحريف به كاستي؛ به اين معنا كه بخشي از كلام كه معناي مطلوب صاحب گفتار به آن بسته است حذف گردد. حذف بشارتهاي پيامبران پيشين نسبت به ظهور پيامبر اسلام 9 كه در تورات وانجيل انجام يافته، از اين قبيل است.
ب) تحريف به فزوني؛ به اين معنا كه واژه يا تركيبي از واژگان بر گفتار افزوده شود بهگونهاي كه گفتار از بستر بايسته خود منحرف گردد. ادعاي افزوده شدن مطالبي ناروا از قبيل نسبتهاي گناهان كبيره به پيامبران، در كتب عهدين از جمله نمونههاي اين نوع تحريف است.
ج) تغيير دادن ساختار واژگان به گونهاي كه واژه معنايي غير از آنچه صاحب گفتار قصد كرده است، به دست دهد. تغيير واژه پيركلوطوس به پيراكليطوس از اين قبيل ميباشد.
2. تحريف در محتواي گفتار (تحريف معنوي)؛ مقصود اين است كه محرّف بيآنكه در ساختار گفتار دخل و تصرفي نمايد، معناي آنرا به سويي كه مطلوب خود اوست متمايل سازد و از معنايي كه صاحب گفتار دنبال كرده است، منحرف سازد. تحريفي كه معاويه در سخن مشهور پيامبر اكرم 9 خطاب به عمار ياسر «تقتلك الفئة الباغية» انجام داد و لشكر اميرمؤمنان 7 را مصداق فئة باغيه معرفي كرد، از قبيل تحريف معنوي است.
دانستني است كه ميتوان جعل و وضع را از قبيل تحريف لفظي و تفسير به رأي را از نوع تحريف معنوي قلمداد كرد.
تحريف به معناي گفته شده، شيوه متداول و شناخته شدهاي است كه همواره مورد استفاده جبهه باطل عليه جبهه حق بوده است و از اينرو پيشينهاي دراز دارد .
به استناد آيات قرآن كريم، يهود تنها امتي است كه در طول تاريخ پيدايش خود بيشترين لغزش را در زمينة تحريف كلام الهي مرتكب شده است. كژاندازي يهود در زمينة تحريف آيين الهي و تحريف گفتار حق در مقابله با مسلمانان، در قرآن نشان داده شده است.
تحريف در متون وحي اسلامي
تحريف در كتاب و سنت به عنوان متون وحي آيين اسلام، به دو گونة لفظي و معنوي مقصود است.
آنچه در سنت پيامبر 9 اتفاق افتاد، بيشتر مربوط به تحريف لفظي بوده است؛ رسول اكرم 9 خود در حجةالوداع ضمن هشدار نسبت به تحريف لفظي، پيشبيني نمود. آنجا كه فرمود: «قد كثرت عليَّ الكذابة و ستكثر، فمن كذب عليَّ متعمِّدا فليتبوَّء مقعده من النار؛ پيش از اين بر من فراوان دروغ بستهاند وپس از اين نيز فراوان دروغ خواهند بست، هر كس كه از روي عمد بر من دروغ بندد، جايگاه خود را در آتش فراهم سازد».
به گواهي تاريخ كار جعل و وضع حديث پيامبر 9 به حدي رسيد كه به عنوان نمونه، هنگاميكه ابوعبدالله محمد بناسماعيل بخاري تصميم به جمعآوري حديث گرفت، خود را با انبوهي از روايات مجعول مواجه ديد. خود او ميگويد كه روايات صحيح خود را كه بيش از هفتهزار روايت است از ميان ششصد هزار روايت برگزيد. با وجود اين، برخي از دانشوران اهل سنت بر ضعيف و سست بودن شماري از روايات صحيح بخاري گواهي دادهاند.
پيامبر اكرم 9 براي مقابله با تحريف لفظي سنت، دو راه در پيش روي امت اسلامي نهاد:
1. مراجعه به قرآن به عنوان معيار بازشناختن احاديث سره از ناسره.
2. مراجعه به اهل بيت : به عنوان حاملان اصلي سنّت و قرآن.
اما آنچه درباره قرآن به عنوان نخستين و در عين حال مهمترين منبع دينشناسي اتفاق افتاده است، تحريف معنوي ميباشد كه در روايات از آن به «تفسيربه رأي» ياد شده است. رواياتي كه از نظر برخي محدثان در حد تواتر است و رايجترين مضمون آن چنين است: «من فسّر القرآن برأيه فليتبوَّأ مقعده من النَّار؛ هركس قرآن را به رأي خود تفسير نمايد جايگاه خود را در آتش فراهم سازد». تفسير به رأي به اين معناست كه شخص يا اشخاصي به قصد دستيابي به اهدافي شوم محتواي متن وحي را به سوي آن اهداف متمايل سازند، اين معنا همان است كه در تحريف معنوي مطمح نظر است.
پيدايش فرق و مذاهب مختلف در ميان صفوف مسلمانان كه همگي نظرگاه خود را به نحوي مستند به قرآن ميدانند حكايت از تحريف معنوي دارد. جالب اين است كه در روايات رسيده از پيامبر 9 درباره قرآن، هرگز به تحريف از نوع اول يعني تحريف لفظي ـ در قالبهاي جعل و وضع ـ اشاره نشده است.
در روايتي كه از امام باقر 7 درباره تحريف قرآن رسيده است، بر تحريف معنوي آن تصريح شده است. آنجا كه ميفرمايد: «و كان من نبذهم الكتاب أن أقاموا حروفه و حرَّفوا حدوده…؛ اينان بدينگونه قرآن را به دور افكندند كه حروف (الفاظ) آنرا پاس داشتند اما حدود آنرا تحريف نمودند».
مسلمانان درباره وقوع تحريف معنوي در قرآن اختلافي ندارند. آنچه در ميان ايشان اختلاف برانگيز شده، تحريف لفظي است. با اينحال، همگان ميدانند كه تحريف لفظي ـ از نوع تحريف به افزودن ـ در قرآن راه نيافته است؛ زيرا چنين ادعايي مستلزم آمدن گفتاري همسان با قرآن و فروپاشي هماوردطلبي و در نتيجه بطلان اعجاز قرآن است، در اين صورت بنياد اسلام فرو خواهد ريخت؛ بنابراين محل نزاع، تحريف لفظي از نوع كاستن در قرآن است.
ابتدا بايد دانست كه ادعاي وقوع اين نوع از تحريف در قرآن، از ميان هر دو فرقة عظيم اسلامي ـ سني و شيعه ـ مدافع يا مدافعاني دارد.
زيرا اگر ادعاي تحريف به معناي يادكرد رواياتي دال بر تحريف، در جوامع روايي باشد، نيك ميدانيم كه اين دسته از روايات، در كتب روايي اهل سنت به مراتب بيشتر از كتب روايي شيعه منعكس شده است؛ و اگر به معناي ارائه نظرگاهي توسط انديشمندي باشد، باز ميدانيم كه اگر در شيعه محدث نوري دست به تأليف كتاب فصل الخطاب في تحريف كتاب ربّ الارباب زده است، در ميان اهلسنت نيز ابنالخطيب محمد محمد عبداللطيف از دانشمندان معروف مصر با نگارش كتاب الفرقان بر اين نظرگاه پاي فشرده است.
از اينرو نسبت دادن ادعاي تحريف به شيعه، نسبتي است ظالمانه كه تنها به منظور ايجاد شكاف بين پيروان مذاهب اسلامي از سوي دشمنان دين دنبال ميگردد.
عوامل پيدايش ديدگاه تحريف
به نظر ميرسد سه عامل بنيادي در گزينش نظريه تحريف از سوي برخي نويسندگان نقشآفرين بوده است كه عبارتند از: 1ـوجود روايات تحريف؛ 2ـابهام در تاريخ گرد آوري قرآن؛ 3ـكمرنگي طرح مسأله امامت در قرآن.
در اينجا به بررسي گذراي اين عوامل ميپردازيم:
1. وجود روايات تحريف؛ بايد اذعان كنيم كه شمار رواياتي كه از آنها وقوع كاستي در قرآن استفاده ميشود، در جوامع روايي فريقين قابل توجه است، اما با اينحال، نظير بسياري ديگر از مباحث عرصة دينشناسي، وجود روايات نبايد معيار گرايش به يك نظرگاه باشد؛ زيرا هر باريكانديشي پس از بررسي لغوي و محتوايي اين روايات، به زودي به اين نتيجه رهنمون ميگردد كه افزون بر ضعف و سستي سند، تعارض شديد با يكديگر و عدم دلالت بسياري از آنها بر مدعا، با آيات روشن قرآن مبني بر مصونيت آن از هرگونه دخل و تصرف و كاستي ناسازگار است و به حكم اصل «عرضة روايات به قرآن و مردود بودن آنها در صورت مخالفت با قرآن»، بايد به دور انداخته شود؛ به همين جهت است كه جز مدعياني اندك و انگشتشمار، قاطبه مسلمانان و دانشوران نامي هرگز فريفتة اين دست از روايات نشدهاند.
2. ابهام در تاريخ گردآوري قرآن؛ به دليل وجود روايات متعارض و گفتارهاي گوناگون كه از صحابه و تابعان در چگونگي ضبط و نگارش قرآن بر جاي مانده، دو نكتة اساسي در هالهاي از ابهام فرو رفته است:
1. با توجه به محدوديت شمار باسوادان در عصر نزول قرآن و نيز سادگي و محدوديت ابزار نگارش، آيا همة قرآن ـهر چند در قالب ابزار پراكندهـ در عصر پيامبر 9 نگاشته شده يا آنكه تنها به حفظ قرآن در سينهها اكتفا شده است؟
2. آيا قرآن به شكل امروزين (اصطلاحاً بين الدّفتين و با ترتيب كنوني)، در عصر پيامبر 9 گردآوري شده يا آنكه پس از رحلت ايشان و طبق برخي روايات، طي چند مرحله با كوشش و نظارت صحابه چنين سرانجامي يافته است؟
در پاسخ به اين دو سؤال مهم تلاشهاي قابل تقديري از سوي صاحبنظران علومقرآني تاكنون انجام يافته و نظرگاههاي مختلفي ارائه شده است؛ ولي به نظر ميرسد كه رهيافت به پاسخ قطعي، به كندوكاوي همه جانبه بهويژه در تاريخ صدر اسلام نياز دارد. پيداست كه وجود چنين ابهاماتي در تاريخ نگارش و گردآوري قرآن براي برخي سادهدلان زمينه را براي گرايش به شبهه تحريف فراهم ميسازد؛ در حالي كه با وجود چنين ابهامي، اين سه نكته از مسلمات تاريخ است:
1. پيامبر اكرم 9 در حفظ و ضبط قرآن و تشويق و ترغيب پيوستة اصحاب به فراگيري و بازخواني متن آن، اهتمام ويژهاي داشته است؛ چنانكه روايات رسيده درباره حضرت امير 7 ، عبدالله بنمسعود، عبدالله بنعباس، اُبيّ بنكعب و… گواه اين مدعاست.
2. نگارش آيات قرآن به محض فرود آمدن توسّط كاتبان وحي، افزون بر حفظ آن در سينهها، نيز از مسلمات تاريخ است. وجود شمار قابل توجهي از كاتبان وحي و نگارش قرآن بر روي كاغذ، پوست حيوانات، سنگ صاف، چوب و… حكايت از اين امر دارد. محدوديت و سادگي ابزار نگارش، نميتواند مانع قابل قبولي براي نگارش باشد، باري ممكن است به علت پراكندگي متون نگارش شده، جمعآوري آن در يكجا دشوار بوده باشد. چنانكه وجود مصاحف متعدد از بزرگان صحابه كه تمام آيات قرآن ـ مطابق با مصحف موجود و بدون هيچ كم و كاست ـ در آن انعكاس يافته، فرد را به اين نكته رهنمون ميگردد.
3. صحابه در حفظ و نگارش قرآن كه از عشق و شيفتگي غير قابل وصف ايشان نسبت به آيات دلكش و روحافزاي قرآن حكايت دارد، اهتمام قابل تحسيني داشتهاند. به گونهاي كه به گواهي تاريخ صدها نفر در زمان حيات پيامبر اكرم 9 و همزمان با رحلت ايشان قرآن را از بر داشتند. شهادت شماري از ايشان در جنگ يمامه گواه اين امر است.
به نظر ميرسد با وجود اين نكات روشن و مسلم درباره تاريخ نگارش و ضبط قرآن، شبههاي براي رهيافت كاستي در آن باقي نميماند.
3. كمرنگي طرح مسأله امامت در قرآن؛ برخي با توجه به اين نكته كه امامت ركن بنيادين اسلام است عقيده داشتهاند كه اين مسأله ميبايست با صراحت و پيدايي بيشتري در قرآن منعكس ميشد؛ به عنوان مثال، ميبايست نام حضرت امير 7 يا ساير ائمه : به صراحت بازگو ميشد تا شبههاي براي كسي باقي نماند. اينان چون در مراجعه به قرآن انتظارشان برآورده نشده و احساس كردهاند مسأله امامت با صبغة كمي در قرآن منعكس شده است، ناخواسته به وقوع كاستي در قرآن گرايش پيدا نمودهاند. در حاليكه به عكس پندار ايشان، قرآن كريم در طرح مسأله امامت با تبيين كبري و صغراي آن، چيزي را فروگزار نكرده است. آياتي نظير «إِنَّ اللّهَ اصْطَفاهُ عَلَيْكُمْ وَ زَادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ وَ الْجِسْمِ» درباره طالوت و «اجْعَلْني عَلي’ خَزائِنِ الاَرْضِ اِنّي حَفيظٌ عَليمٌ» درباره حضرتيوسف 7 و «إِنَّ خَيْرَ مَنِ اسْتَأْجَرْتَ الْقَوِيُّ الاَمينُ» درباره حضرت موسي 7 و آيه «أَفَمَنْ يَهْدي إِلَي الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لا’ يَهِدّي إِلاّ’ أَنْ يُهْدي’ فَمَالَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمونَ» با تأكيد بر ضرورت برخورداري زمامدار و پيشوا از لياقتها و شايستگيهاي برتر كه در سه محور: علم، تعهد و توانمندي، خلاصه ميشود، ملاكهاي گزينش رهبر را ـبه صورت كبراي قياسـ بيان كرده است.
چنانكه با آياتي نظير «اِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسولُهُ وَ الَّذينَ ا’مَنوا اَلَّذينَ يُقيمونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعونَ» و «يَا أَيُّهَا الْرَّسولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ اِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ» كه به گواهي تاريخ و صدها دانشور منصف مسلمان درباره ابلاغ امامت حضرتامير 7 است، با تأكيد بر صغراي قياس، بر شايستگي منحصر به فرد حضرتامير 7 براي احراز مقام امامت تأكيد كرده است. با اينحال بايد دانست كه قرآن با توجه به اصل تمحيص و ارائة برهان تا حدّ بازيافت بيماردلان از پاكدلان، از صراحت بيشتر اجتناب مينمايد؛ اين امر غير از دهها آيهاي است كه به اذعان همة دانشوران مسلمان در شأن و تمجيد حضرتامير 7 فرود آمده است.
وهابيت و نسبت تحريف قرآن به شيعه
با توجه به صراحت و آشكاري ديدگاه انديشمندان شيعه درباره پيراستگي قرآن از هرگونه تحريف، دانشوران منصف اهلسنت با اذعان به مبرّا بودن دامان شيعه از نسبت تحريف، همصدا با شيعه بر پيراستگي قرآن تأكيد كردهاند. ايشان به خوبي دريافتهاند كه جمعآوري احاديث در كتب روايي يا نگارش كتاب از يك نفر، همانگونه كه براي اهلسنت باعث نسبت تحريف نميگردد، درباره شيعه نيز مجوز چنين نسبتي نميگردد.
آنچه كه در دوران ما به تهمتهاي ناروا عليه شيعه دامن زده است، پيدايش فرقهاي است به نام «وهابيت» با پيشينهاي كمتر از يك سده كه با طرح سلسله عقايدي ويژه، از جمله حرمت زيارت قبور، ممنوعيت شفاعتخواهي و… به مخالفت با ديدگاه تمام مسلمانان برخاستهاند، نوك پيكان حملة اين فرقة گمراه كه بيشتر از طرف استكبار جهاني حمايت ميشود به سوي عقايد حقة شيعه است. اينان براي دستيابي به هدف شوم خود به رغم آنكه از آراء صدها انديشمند شيعه از عصر مرحوم مفيد تا دوره چهرههاي علمي معاصر همچون امام خميني ؛ و آيتالله خويي ؛ مبني بر نفي صريح تحريف قرآن آگاهند با انتشار كتاب فصلالخطاب نگاشته محدث نوري و انتساب آن به تمام شيعه، در صدد مشوّه ساختن چهره اين مذهب در نگاه مسلمانان جهان ميباشند.
تلاش دانشوران شيعه در دفاع از پيراستگي قرآن از تحريف
دانشوران شيعه به هدف حفظ و حراست از كيان قرآن و نيز مقابله با احتمال نسبت تحريف به شيعه، از روز نخست با شيوههاي گوناگون با ابراز نظرگاههاي آشكار خود، از عقيدة «پيراستگي قرآن ازتحريف» دفاع كردهاند.
برخي در لابهلاي كتابهاي خود در پاسخ به سؤالات، يا به قصد يادكرد عقايد شيعه، يا در مقدمه تفاسير، به تبيين ديدگاه شيعه در اين زمينه پرداختهاند و پارهاي نيز با اختصاص نگاشتههاي مستقل در اين راه گام برداشتهاند. در اينجا مناسب است برخي از نگاشتههاي دانشوران شيعه را به صورت گذرا ياد كنيم.
نگاهي گذرا به برخي از نگاشتههاي دانشوران شيعه در رد شبهه تحريف
1. التحقيق في نفي الحريف عن القرآن الشريف، نگاشته سيدعلي ميلاني، در اين كتاب پس از گزارش ديدگاههاي دانشوران شيعه در زمينه نفي تحريف، به دلايل مدعيان آن پرداخته و نسبتهاي ناروا به دانشمندان شيعه را به نقد كشيده و آنگاه به نقد و بررسي روايات تحريف پرداخته است.
2. البرهان في عدم تحريف القرآن، نگاشته ميرزا مهدي بروجردي؛ در اين كتاب نيز افزون بر مناقشه با ادلة قائلان به تحريف، با ياد كرد نظرگاههاي انديشمندان شيعه، بر پيراستگي دامان اين مذهب از نسبت تحريف، تأكيد شده است. استاد معرفت (حفظهالله) در موارد مختلفي از كتاب خود از اين كتاب نام برده است. براي نمونه ر.ك: صفحات 38 و 52 از كتاب صيانة القرآن من التحريف .
3. فصل الخطاب في عدم تحريف كتاب رب الارباب، نگاشته استاد حسن حسنزاده آملي. همانگونه كه از نام كتاب هويداست، ايشان اين كتاب را در رد كتاب محدث نوري نگاشتهاند. ايشان در اين كتاب، با تأكيد بر اين نكته كه قرآن به شكل امروزين در عصر پيامبر اكرم 9 تدوين يافته است، دلايل مدعيان تحريف را به نقد كشيدهاند. اين كتاب توسط عبدالعلي محمدي شاهرودي به فارسي ترجمه شده وبا عنوان قرآن هرگز تحريف نشده چاپ شده است.
4. اكذوبة التحريف بين الشيعة و السنة، نگاشته رسول جعفريان، در اين كتاب پس از بيان معناي تحريف و دلايل رد شبهه تحريف، به چگونگي آن بين اهلسنت و شيعه پرداخته و با ياد كرد مسأله مصاحف، مصحف حضرت امير 7 و فاطمه 3 مورد بررسي قرا رگرفته است.
اين كتاب توسط محمود شريفي ترجمه شده و با عنوان افسانه تحريف قرآن چاپ شده است.
5. افسانه تحريف قرآن، نگاشته سيداحمد مهدوي (فخر كرماني)، مؤلف چنانكه خود در مقدمه آورده كتاب خود را با استفاده از فصل صيانة القرآن من التحريف كه در كتاب البيان آيتالله خويي ؛ آمده و نيز جلد دوازدهم تفسير الميزان علامه طباطبايي به رشته تحرير در آورده است. در اين كتاب ضمن بررسي تاريخ تدوين قرآن با تأكيد بر باقي بودن اوصاف قرآن در مصحف كنوني، دلايل مدعيان تحريف مورد نقد قرار گرفته است.
گذشته از كتابهاي مذكور و كتابهاي ديگر از اين دست كه به طور مستقل به موضوع عدم تحريف قرآن پرداختهاند، بسياري از بزرگان شيعه در لابلاي كتابهاي خود به بررسي اين مسأله پرداختهاند. به عنوان مثال شيخ محمد جواد بلاغي در مقدمه تفسير خود بانام آلاء الرحمان في تفسير القرآن وآيتالله خويي در مقدمه كتاب ارزشمند البيان في تفسير القرآن و علامه طباطبايي در تفسير گرانسنگ الميزان و… ضمن مباحثي مبسوط، راه يافتن هرگونه تحريف و تبديل را در قرآن رد نموده و با تكيه بر دلايل عقلي و نقلي شبهات مدعيان تحريف را پاسخ دادهاند. خدايشان پاداش خير دهد.
نگاهي به كتاب صيانة القرآن من التحريف
استاد محقق آيتالله معرفت كه با صرف ساليان دراز به تحقيق و پژوهش در زمينه علوم معارف قرآني پرداخته و دوره كتاب گرانسنگ التمهيد في علوم القرآن گواه صدق ژرفا و گستره تحقيقات ايشان است، با عنايت به ضرورت نگارش يك اثر جامع در شرايط كنوني براي حراست از حريم قرآن و نيز دفاع از پيراستگي دامن شيعه از تهمت تحريف، كتاب حاضر را نگاشتهاند. در اين كتاب:
1. دلايل رد شبهه تحريف به طور كامل مورد ارزيابي قرار گرفته است.
2. ضمن يادكرد نظر گاههاي شمار قابل توجهي از دانشوران تشيع بر موضع صريح ايشان بر رد شبهه تحريف تأكيد شده است.
3. با عرضه ديدگاههاي برخي از انديشمندان اهلسنت، مبني بر پيراستگي دامن شيعه از شبهه تحريف بر جدايي صف امثال وهابيت از صف مسلمانان پاي فشرده است.
4. با ارائه نمونههايي از روايات دال بر تحريف كه در كتب روايي معتبراهلسنت آمده و نيز معرفي كتاب الفرقان في تحريف القرآن نگاشته ابنالخطيب بر اين نكته تأكيد شده كه يادكرد روايات در كتب روايي شيعه و نيز نگارش كتاب فصل الخطاب فيتحريف كتاب ربّ الارباب نگاشته محدث نوري، تهمت تحريف را متوجه مذهب شيعه نميسازد.
5. با يادكرد دلايل مدعيان تحريف، به نقد و بررسي علمي و محققانة آنان پرداخته است.
به علت ويژگيهاي گفته شده است كه مترجم با همة ارجگزاري به ساير نگاشتهها در اين خصوص، اين كتاب را در زمينه رد شبهه تحريف جامعتر ميشناسد.
ترجمه حاضر
مترجم اين اثر گرانسنگ افتخار دارد كه سالياني چند از خرمن دانش استاد فرزانه حضرت آيتالله معرفت (حفظهالله) خوشهچيني كرده است. در يكي از اين سالها كه حضرت ايشان مبحث پيراستگي قرآن از تحريف را بر اساس كتاب خود با عنوان صيانةالقرآنمنالتحريف افاضه مينمودند، فكر ترجمه اين كتاب بر خاطرم گذشت؛ اين انديشه زماني تقويت شد كه توسط برخي از دوستان مبلغ اطلاع يافتم كه تبليغات مسموم و گستردة وهابيت عليه شيعه در برخي از كشورهاي همجوار فارسي زبان بر محور انتساب شيعه به پذيرش تحريف در قرآن استوار است. تمهيد زمينة لازم براي استفاده هموطنان دانشدوست از محتواي اين كتاب، دومين انگيزه اقدام به ترجمه اين كتاب بود. بدين ترتيب پيش از طرح اين انديشه در محضر استاد، بخشي از كتاب را ترجمه و به ايشان ارائه كردم. ايشان با استقبال از سبك ترجمه، مترجم را به تكميل كار تشويق شايان نمودند. افزون بر راهنماييهاي مؤثر و راهگشا، تمام ترجمه را مورد مطالعه قرار داده و مطالبي بر آن افزودند.
مترجم ضمن اعتراف به بضاعت مزجاة خود، اميد وار است ترجمهاي قابل قبول از كتاب استاد ارجمند خود براي ارباب فضيلت و كمال ارائه نموده باشد.
تذكر اين نكته را لازم ميبينم كه در ترجمه آيات قرآن عموماً از ترجمه استاد فولادوند بهره جستهام.
در پايان از استاد ارجمندم كه افتخار ترجمه اين كتاب را نصيب اينجانب كردند و از جناب آقاي علي نوري خاتونباني كه زحمت ويراستاري آنرا متقبل شدند و نيز كليه كساني كه زمينه انتشار اين ترجمه را فراهم كردند سپاسگزاري مينمايم و اميدوارم چنانكه متن اصلي اين كتاب با استواري تمام، متضمن دفاع از حريم مقدس قرآن كريم و پيراستگي دامان تشيع از تهمت تحريف قرآن است، ترجمه آن نيز در حد خود در توسعه و تعميم اين بركات، اقدامي مؤثر و مرضيّ خداوند باشد.
ولله الحمد
مشهد مقدس ـ آبان ماه 1376