نقد روایات نکوهش ملیت‏ها

در شماری از روایات از برخی از نژادها نکوهش شده که به نقد و بررسی آنها می پردازیم:

1. نژاد ترک
از پيامبر(ص) در نکوهش ترک ها نقل كرده اند که فرمود :
« اتركوا الترك ما تركوكم . تركان را مادامى كه با شما معاشرت ندارند رها كنيد .»
نکوهش ترکان در این روایت از آن جهت است که آنان به صورت تلویحی اقوامی غیر متمدن و وحشی یاد شده اند که اگر کوچکترین تحریکی در باره آنان اتفاق افتد ، به جوش آمده و ممکن است سر از طغیان بزنند .
چنان که ابن کثیر با چنین برداشتی از این روایت داستان حمله مغول به جهان اسلام را تبیین کرده است . او توضیح می دهد که خوارزمشاه بر اساس این روایت ، نباید فرستادگان چنگیز را می کشت و آنان را برای حمله وحشیانه تحریک می کرد  .
ابن منظور «ترک» را به معنای قومی معروف دانسته که به آنان دیلم می گویند  .
زبیدی دیلم را به معنای دشمنان دانسته است . او به نقل از زمخشری می گوید این معنا بخاطر اشتهار این قوم به شرّ و عداوت به آنان اطلاق شده است  .
او در تبیین مفهوم ترک می گوید : « والترك بالضم : جيل من الناس الواحد تركي ، كروم ورومي ، وزنج وزنجي أتراك يقال : إنهم بنو قنطوراء ، وهي أمة الخليل عليه السلام والمشهور أنهم أولاد يافث بن نوح ، وقيل : إنهم الديلم ومنهم التتار ، وقيل : نسل تبع ، قاله الجلال في التوشيح . وفي الحديث : اتركوا الترك ما تركوكم ” . قلت : وقد اعتمد النمري النسابة على أنهم من أولاد يافث ، كما ذكره ابن الجواني في المقدمة»

 
2. نژاد کُرد
حداقل در دو روایت که از امام صادق (ع) نقل شده ، از نژاد کرد نکوهش شده و از ازدواج با آنان نهی شده است که عبارتند از :
1. « … ولا تنكحوا من الأكراد أحدا فإنهم جنس من الجن كشف عنهم الغطاء .»
2. « عن أبي الربيع الشامي ، قال : ” سألت أبا عبد الله ( عليه السلام ) فقلت : إن عندنا قوما من الأكراد وإنهم لا يزالون يجيئون بالبيع فنخالطهم ونبايعهم ؟ فقال : يا أبا الربيع ، لا تخالطوهم فإن الأكراد حي من أحياء الجن كشف الله عنهم الغطاء ، فلا تخالطوهم »
واژه شناسان «کرد» را به معنای گروهی شناخته شده و معروف از مردم و جمع آن را «اکراد» دانسته اند  . فیروز آبادی جدّ آنان را کُرد بن عمرو معرفی کرده است  .
در مواردی در منابع لغت به مناطقی اشاره شده و گفته شده که ساکنان آنها اکراداند . به عنوان نمونه دحلان را قریه ای نزدیک بصره می دانند که در آن اکراد ساکن اند  . نیز در باره شهرزور گفته اند که منطقه ای است میان اربیل و همدان که ساکنان آن را کردها تشکیل می دهند  .
امروزه کردها را به دو ویژگی عمده می شناسند : 1. به زبان و لهجه خاص ؛ 2. به منطقه ای که در آن ساکن اند که عموماً شامل مناطق کوهستان در ایران ، عراق و ترکیه می شود  .
چنان که پیدا است  مرحوم کلینی روایت اول را در باب « من كره مناكحته من الأكراد والسودان وغيرهم » و روایت دوم را در باب «باب من تکره معاملته و مخالطته » نقل کرده است و این نشانگر دقت کلینی در انتخاب عناوین باب و گنجاندن هر روایت متناسب با آن باب است .
زیرا از جهتی او از عنوان « کره» و «تکره» بهره جسته که نشان می دهد از این روایات حرمت ازدواج یا هر گونه تعامل با اکراد استفاده نمی شود و دیگر آن که روایت نخست تنها ناظر به کراهت ازدواج است ، اما در روایت دوم مطلق معامله و اختلاط با اکراد نهی شده است .
آن چه در این بین قابل توجه است ، آن است که در هر دو روایت علت نهی چنین اعلام شده است : اکراد جنس یا قبیله ای از جنّ هستند که خداوند پرده از آنان برگرفته و آنان به صورت انسان ظاهر شده اند .
3. نژاد خوز (خوزستان )
در برخی از روایات از نژاد خوزستان یا خصوص اهل اهواز نکوهش شده است که عبارتند از :
1. از امام باقر (ع) نقل شده که پیامبر فرمود : « لا تساكنوا الخوز ولا تزوجوا إليهم فإن لهم عرقا يدعوهم إلى غير الوفاء»
2. امام صادق (ع) در بخشی از نامه ای که به نجاشی والی اهواز نگاشت ، چنین آورد :
« واحذر مال خوز الأهواز  فإن أبي أخبرني عن آبائه عن أمير المؤمنين ( عليه السلام ) أنه قال : الإيمان لا يثبت في قلب يهودي ولا خوزي أبدا .»
شيخ نجاح طائي می نویسد :
« الخوز بالضم ثم السكون وآخره زاي : بلاد خوزستان ، يقال لها الخوز لأنه اسم لأهلها ، والخوزستان اسم لجميع بلاد الخوز وهو نواحي أهواز بين فارس وواسط والبصرة وجبال اللوز المجاورة لأصفهان كذا في المراصد »
از این دو روایت در باره نکوهش نژاد خوزستان سه نکته قابل استفاده است که عبارتند از :
1. در روایت نخست خوز به طور مطلق و در روایت دوم از خوز اهواز سخن به میان آمده است و با توجه به آن که منعکس کننده نامه امام صادق (ع) به نجاشی والی اهواز است ، می توان برداشت کرد که مقصود از خوز همان خوزستان است و اگر از اهواز یاد شده بخاطر مرکزیت آن بوده است .
2. در روایت نخست از سکونت در منطقه خوزستان و ازدواج با نژاد خوزستان نهی شده و در روایت دوم از معامله و هر گونه نزدیک شدن به مال آنان نهی شده است .
3. برای نکوهش از نژاد خوز دو علت ارایه شده که عبارتند از : 1. نژاد خوز رگی دارند که آنان را به شکستن پیمان ها وا می دارد . 2. ایمان در قلی نژاد خوز نمی نشیند .
در برخی از روایت ها همزمان چند نژاد مورد نکوهش قرار گرفته اند . چنان که شیخ صدوق از امام صادق (ع) روایت ذیل را نقل کرده است :
« لا يدخل حلاوة الايمان قلب سندي ، ولا زنجي ، ولا خوزي ولا كردي ، ولا بربري ، ولا نبك الري ، ولا من حملته أمه من الزنا »
بر اساس این روایت ایمان افزون بر قلب زنا زاده ، در قلب پنج ملیت و نژاد وارد نمی شود که عبارتند از : 1. نژاد سند ؛ 2. نژاد زنگی ؛ 3. نژاد خوزستان ؛ 4. نژاد کرد ؛ 4. نژاد بربر ؛ 5. نژاد ری.
در این روایت افزون بر نژاد های پیشگفته ، از دو نژاد بربر و نژاد ری نیز نکوهش شده است .
شیخ حر عاملی در بابی با عنوان «جملة من أصناف الناس الذين لا ينجب منهم أحد ولا يفعلون الخير إلا نادرا » روایت صدوق را نقل کرده است  .
و علامه مجلسی این روایت را با عنوان « من لا ينجبون من الناس ، ومحاسن الخلقة وعيوبها اللتين تؤثران في الخلق »   را نقل کرده است .
علامه مجلسی در بخش «بيان» در توضیح این روایت چنین آورده است :
« الخوزي : أهل خوزستان . والنبك : المكان المرتفع ويحتمل أن يكون إضافته إلى الري بيانية ، وفي بعض النسخ بتقديم الباء على النون وهو بالضم أصل الشئ وخالصه .»
بررسی رویکرد صاحب نظران در برخورد با روایات نکوهش ملیت ها
عموم عاملن فریقین در برخورد با این دست از روایات ، به سادگی از کنار آنها گذشته اند و شماری محدود در برخورد با برخی از این روایات سخنی بر زبان جاری کرده اند .
با بررسی مجموع دیدگاهی که صاحب نظران نسبت به احادیث نکوهش نژاد ها و ملیت ها ارایه کرده اند ، می توان سه رویکرد عمده را اصطیاد کرد که عبارتند از :
1. ناظر بودن روایات به قضایای حقیقیه 
بر اساس این رویکرد ، روایات نکوهش ملیت ها جز در مواردی که دارای ارسال و ضعف سندی اند ، صحیح بوده و از آنها بدست می آید که نکوهش ملیت ها و نژاد های پیشگفته هماره در حق آنان جاری است و از این جهت بر اساس آن چه در متن روایات آمده معامله ، آمد و شد و ازدواج با آنان دارای کراهت است .
این رویکرد را می توان از مباحث فقهی و فتاوایی که عموم فقیهان در بررسی این دست از روایات ارایه کرده اند ، برداشت کرد . به این معنا که جز در مواردی خاص ، عموم فقهاء در گذشته و حتی در روزگار ما طبق مفاد این دست از روایات فتوا داده اند .
در حالی که اگر روایات پیشگفته را مجعول یا ناظر به قضایای خارجیه و منحصر به دوران صدور روایات از زبان ائمه (ع) می دانستند ، باید آن را متذکر شده و دیگر طبق مفاد آنها فتوا نمی دادند  .
چنان که ابن ادریس با انحصار مدلول این دست از روایات به زمان صدور ، عملاً از فتوا دادن بر اساس مفاد آنها شانه خالی کرد .
گاه نیز برخی از عالمان تعلیل مذکور در روایات را به گونه ای تبیین کرده اند که از آن استمرار نکوهش بدست می آید  .
2. ناظر بودن روایات به قضایای خارجیه
بر اساس این دیدگاه روایات نکوهش ملیت ها و نژاد ها ناظر به قضایای خارجیه است نه حقیقیه . به عنوان مثال می گویند نکوهش از اکراد بدان جهت بود که آنان بخاطر عدم معاشرنت با مردم از بصیرت و آگاهی لازم در معامله برخوردار نبودند .
ابن ادریس در توجیه کراهت معامله با اکراد می گوید :
« وذلك راجع إلى كراهية معاملة من لا بصيرة له فيما يشتريه ولا فيما يبيعه ، لأن الغالب على هذا الجيل والقبيل قلة البصيرة ، لتركهم مخالطة الناس وأصحاب البصائر»
چنان که از گفتار ابن ادریس پیدا است او به جای آن حکم کراهت را روی نژاد اکراد معطوف سازد ، حکم را بر روی علت معطوف ساخته است . در حقیقت می خواهد بگوید که مقصود امام نکوهش افراد یا ملیت خاصی نیست ، بلکه نکوهش هر کسی است که دارای بصیرت اندک است . و اگر در روایت نام اکراد برده شده از باب «عنوان مشیر» است . یعنی بیان یکی از مصادیقی در خارج که اینک فاقد بصیرت لازم اند . بنا بر این از روایت نکوهش مطلق اکراد بدست نمی آید و با تغییر موضوع یعنی افزایش بصیرت اکراد ، حکم کراهت معامله و ازدواج با آنان تغییر خواهد کرد . .
شیخ محمد علی انصاری در تحلیل روایت نکوهش اکراد می نویسد :
« وهناك بعض الروايات يستفاد منها عدم كون قسم كثير منهم مسلمين آنذاك ، أو كانوا مسلمين ولكن غير ملتزمين بأحكام الإسلام ، مثل الأعراب الذين لم يلتزموا بأحكامه»
پیدا است که این محقق می کوشد اثبات کند که اکراد در زمان صدور این دست از روایات که در آنها نکوهش آنان آمده ، یا مسلمان نبوده اند یا آن اگر مسلمان بوده اند ، التزام عملی به شریعت نداشته اند . اشاره وی در باره اعراب این آیه است : « الْأَعْرَابُ أَشَدُّ کفْرًا وَنِفَاقًا وَأَجْدَرُ أَلَّا یعْلَمُوا حُدُودَ مَا أَنزَلَ اللَّهُ عَلَی رَسُولِهِ وَاللَّهُ عَلِیمٌ حَکیمٌ »
برخی از مفسران نکوهش ذکر شده در این آیه  را ناظر به بادیه نشینان عصر رسالت دانسته اند نه همه اعراب در روز قیامت  .
از این جهت وی در ادامه چنین نگاشته است :
« والحاصل مما تقدم ومن غيره : أن الأكراد كانوا كالأعراب حيث كانت الحالة السائدة فيهم هي الغزو ونحوه ، وربما يقال بتبدل الحكم مع تبدل حالتهم .»
در پاورقی تبصره المتعلمین چنین آمده است :
« قد صرح أهل اللغة بأن ( الأكراد ) جيل من الناس ، فليس معنى كراهة معاملتهم كراهة معاملة كل من سكن مع الأكراد وتكلم بلغة الأكراد ، بل الظاهر أن المراد منهم – كما في الخوزي – هو الجيل المعهود منهم في صدر الاسلام ، ولعله لعلة . وإذا كانت تسميتهم بالأكراد عربية فمعناه : القوم المطاردون الراحلون من مكان ، إلى مكان وعلى هذا فلعل علة الكراهة فيهم ما في الأعراب مما نطق به الذكر الحكيم فقال : ( وأجدر أن لا يعلموا حدود ما أنزل الله ) ، وإذا كان علة الكراهة التعرب والبعد عن الفقه والمسائل والأحكام – كما صرح بكراهة المعاملة معه – فإذا زالت العلة هذه كما في أكراد هذا العهد زال حكم الكراهة أيضا ، ولا تكون الكراهة – على هذا – حكما خاصا بهم بغير علة»
از این عبارت دو نکته قابل استفاده است :
1. کراهت ذکر شده در روایات برای معامله با اکراد حقیقی نیست و شامل همه اکراد در همه زمان ها نمی شود ، بلکه مقصود کردهای ساکن در مناطق کرد نشین در دوران صدور این روایات است .
2. کرد در لغت به معنای کسانی است که پیوسته جابجا می شوند . یعنی همان مفهوم خانه بدوش یا مفهوم کولی ها در جهان معاصر . این امر خود زمینه محرومیت آنان از آگاهی از دین و شریعت را فراهم ساخت .
از این جهت اکراد را می توان شبیه اعراب و بادیه نشینان دانست . پیدا است که با رفع این محرومیت حکم کراهت نیز مرتفع می شود . البته ما با مراجعه به لغت چنین معنایی برای واژه «کرد» نیافتیم .
3 . این دست از روایات مجعول اند
در برابر دو دیدگاه نخست ، برخی از صاحب نظران معتقد اند که روایات نکوهش ملیت ها مجعول اند . چنان که شيخ نجاح طائي می نویسد :
« ثم كثرت الروايات الكاذبة ضد القوميات والقبائل باسم رسول الله ( صلى الله عليه وآله ) … ولم تسلم خوزستان من التعصب ومن تلك الروايات الكاذبة ما جاء في حق أهالي خوزستان والمنسوبة زيفا إلى أئمة أهل البيت ( عليهم السلام ) : … إن نظرية تكفير الأمم والشعوب وإهانتهم نظرية يهودية معارضة للقرآن الكريم القائلة : وخلقناكم شعوبا وقبائل لتعارفوا إن أكرمكم عند الله أتقاكم .»
این محقق این دست از روایات در آنها نکوهش ملیت ها و نژاد ها آمده را ساخته و پرداخته یهود می داند و معتقد است این دست از روایات با مبنای قرآنی مبنی بر برابر دانستن انسان ها و برتری آنان بر اساس تقوا و انتساب تفاوت ملیت ها به اراده الاهی بخاطر مصلحت شناخت متقابل آنان ، در تعارض است .
نیز ابن قيم مى گويد :
« احاديث نكوهش مردم حبشه و سودان و نيز احاديث نكوهش ترك ها و مملوك ها تماماً دروغ است .»
فتنی در بابی با عنوان « باب مدح العرب ولغتهم والحبش وذم العجم ولغتهم وزيهم والسودان وسبب سوادهم وذم الهنود والكلمات الفارسية مرفوعة .» عموم این دست از روایات را مجعول دانسته است  .
از نظر ما روایات نکوهش ملیت ها و نژاد ها با مبانی دینی که برگرفته از آیات و روایات عقل بوده و با عقل نیز سازکار است ف منافات دارد . بنا بر این یا باید آنها را مجعول دانست و در صورتی که اعلام جعل آنها با توجه به صحت سند شماری از این دست از روایات بویژه آنها که در کتب اربعه و مخصوصاً در کافی شریف شریف آمده ، نادرست است ، گریزی جز حمل آنها بر قضایای خارجیه نیست . یعنی آنها را باید ناظر به دوران صدور روایات دانست . هر چند برخی از تعلیل های ذکر شده در روایات پیشگفته ، این توجیه را با دشواری روبرو می سازد .
چنان که به عنوان مثال ، یکی از دلایل توجیه ناپسند شمردن ارتباط با سیاهان بر اساس روایت پیشگفته آن است که سیاهان از نسل مسیحیانی هستند که به هشدار الاهی توجه نکرده و خداوند تا روز قیامت میان آنان عداوت و دشمنی انداخت  .
چنان که پیدا است در آیه مورد اشاره بر استمرار عداوت و دشمنی میان مسیحیان تا روز قیامت تاکید شده است  و اگر علت نکوهش ذکر شده در روایات در باره سیاهان آن باشد که آنان از نسل این دست از مسیحیان اند ، دیگر نمی توان این نکوهش را محدود به زمانی خاص دانست . زیرا تعلیل مورد اشاره در آیه خود بر استمرار دشمنی و عداوت در میان مسیحیان و بر اساس آن چه در روایت مورد بحث آمده ، در پی آنان در باره سیاهان تا روز قیامت تاکید دارد .