معرفی تفسیر ملا صدرا

نگاهی کوتاه به زیستنامه صدر المتالهین
محمد بن ابراهيم قوامى شيرازى كه بعدها به صدرالدين، صدر شيرازى ، صدرا ، مولى صدرا ، ملاصدرا، صدرالمتالهين و به تعبير مريدانش آخوند شهرت يافت، در سده دهم در شهر شيراز از ميان خانواده اى مشهور و سياست پيشه چشم به جهان گشود. سال دقيق ولادت او به اذعان شمارى از شرح حال نگاران مشخص نيست. اما عموم صاحب نظران با تكيه به تاريخ وفات او يعنى سال 1050 هجرى قمرى و نيز اشاراتى از او در لابلاى برخى از آثارش به تاريخ ولادت او راه يافته اند. پدر او ابراهيم قوامى در خطّه فارس سمت وزارت محمدميرزا خدابنده را برعهده داشت . و بدين جهت از شهرت، ثروت و جايگاه اجتماعى مهمى برخوردار بود. او فرزند نداشت و نذر كرد در صورت برخوردارى از پسر مال فراوان به مستمندان انفاق كند. خداوند دعاى او را مستجاب كرد و محمد ]=ملاصدرا[ را به او ارزانى داشت.
صدرالدين محمد در آغاز كودكى و نوجوانى در سايه حمايت مالى و معنوى پدر به تحصيل بخشى از علوم اسلامى و مقدمات آن در شيراز پرداخت. او در سال 1000 هجرى قمرى در حالى كه 21 سال داشت براى ادامه تحصيل به قزوين رهسپار شد. در سال 1006 همزمان با اعلام اصفهان به عنوان پايتخت جديد از سوى شاه عباس صفوى به همراه اساتيد خود راهى اصفهان شد. و افزون بر دوران تحصيل در قزوين، شش سال ديگر نزد انديش وران نام آورى همچون شيخ بهاءالدين محمد عاملى معروف به شيخ بهايى 953 ـ 1031 و سيد محمدباقر حسينى استرآبادى معروف به ميرداماد 961 ـ 1041 علوم عقلى و نقلى را در عالى ترين سطح آن روزگار فراگرفت. به استناد برخى از شواهد تاريخى حاكم وقت شيراز «الله وردى خان» مدرسه خان را به افتخار او در شيراز ساخت و از او براى تدريس در اين مدرسه دعوت به عمل آورد. صدرالمتالهين از سال ورود به شيراز يعنى سال 1012 تا سال 1022 ده سال به تدريس پرداخت او در دوران بازگشت خود به شيراز از محضر محدث شهير سيد ماجد بحرانى نيز در زمينه دانش حديث بهره جست.
زندگى صدرالمتالهين دارای سه دوره بوده است كه عبارتند از: 1. دوره اشتغال به تحصيل علوم عقلى و نقلى نزد اساتيد بزرگ ؛ 2. دوران انزوا و عبادت و پرهيز از اشتغالات مختلف ؛3. دوران تأليف و ارائه انديشه ها . این دوران یعنی سال هاى 979 تا 1050 با حكومت پنج تن از شاهان صفويه و بویژه شاه عباس اول ـ به عنوان مقتدرترين پادشاه صفوى ـ همزمان بوده است.
دوران صفويه را مى توان عصر نوزايى فكرى شيعى دانست . ظهور برجسته ترين عالمان شيعه در اين عصر و نيز پديدار شدن آثار مهم علمى و فكرى شيعه در اين روزگار از نشانه هاى اين نوزايى فكرى است . از سویی دیگر ، با رویکرد روز افزون شاهان صفوی به فقیهان و بی رونق شدن جایگاه تصوف و عرفان و نیز با پديدآمدن نهضت جديد اخبارى گرى كه در پى ظهور بنيان گذرا آن يعنى محمد امين استرآبادى م 1023 اعلان وجود كرد، جبهه جديد و كوبنده ای ، در برابر تصوف ، عرفان و فلسفه گشوده شد و سرانجام به کوچ صدر المتالهین از شیراز به کهک قم انجامید .
ملا صدرا شاگردان زيادى را پروراند و در میان آنان محمد بن مرتضى بن محمود معروف به فيض كاشانی1007 ـ 1091 از انديش وران جامع ميان معقول و منقول شيعه و دارای آثار علمی فراوان و ملا عبدالرزاق لاهيجى م 1051 از متكلمان چيره دست سده يازدهم دارای درخشش بیشتری هستند .
برای صدر المتالهین از چهل تا يكصد كتاب و رساله در زمینه های علوم عقلى نظير اسفاراربعه و علوم نقلى همچون : تفسير قرآن و شرح اصول كافى بر شمرده شده است .
گذشته از برخى تنگ نظرى ها درباره شخصيت و انديشه هاى صدرالمتالهين، از او در تمام آثار و نگاشته هاى شرح حال نگارى و ساير آثر مرتبط در طول چهار سده گذشته تمجيد شده است.
شيخ حر عاملى ، ميرزا محمدباقر موسوى خوانسارى ، ميرزا عبداللّه افندى ، ميرزا محمد على مدرسى ، سید محسن امین ، شيخ عباس قمى ، محقق اصفهانى ، ابوالحسن رفيعى قزوينى ، علامه شعرانى ابوعبداللّه زنجانى با نگاشتن كتاب «الفيلسوف الالهى الكبير صدرالدين شيرازى» ، شیخ محمد رضا مظفر ، ميان محمد شريف ، على اصغر حلبى از جمله کسانی اند از ملا صدرا تجلیل کرده اند .
در ميان معاصران استاد على دوانى، ، سيد حسين نصر، سيد جلال الدين آشتيانى و استاد سيد محمد خامنه اى و در ميان خاورشناسان هانرى كربن هر يك با نگارش کتاب یا مقاله ای مستقل به شرح زندگى و انديشه هاى صدرالمتالهين پرداختند.
معرفی اجمالی تفسیر ملاصدرا
بررسى و معرفى تفسير صدرالمتالهين حداقل از دو جهت داراى اهميت است :
1. به اذعان بسيارى از صاحب نظران صدرالمتالهين بسان فارابى، ابن سينا و خواجه نصيرالدين طوسى از برجسته ترين و در عين حال تأثيرگذارترين چهره هاى علمى جهان اسلام در چهار سده اخير است . او با بنيان گذارى حكمت متعاليه ضمن سامان بخشيدن و تنسيق انديشه هاى فلسفى، كلامى، عرفانى و وحيانى پيش از خود كه غالباً در ستيز با يكديگر قلمداد مى شدند، با برجاى گذاردن آثارى ارزشمند همچون «اسفار اربعه» مسير عقلانيت دينى را پس از خود براى آيندگان هموار ساخت.
2. تفسير صدرالمتالهين متأثر از انديشه هاى فلسفى و عرفانى پديدآورنده آن، از شناخته شده ترين تفاسير شيعه با برخوردارى از گرايش فلسفى و عرفانى به شمار مى آيد. از اين رو با معرفى عميق آن به پرسش هاى مهمى در زمينه راهيافت گرايش فلسفى و عرفانى در تفاسير شيعه مى توان پاسخ گفت. نظير آن كه آيا گرايش عرفانى در تفسير صدرالمتالهين ـ به عنوان نماد اين گرايش در ميان تفاسير شيعه ـ از اصول و مبانى پذيرفته شده اى پيروى مى كند يا آن كه بسان برخى ديگر از تفاسير عرفانى با آميزه اى از تفسير به رأى و غير همسو با اهداف قرآن همراه است؟ آيا صدرالمتالهين فلسفه را به خدمت تفسير مى گيرد يا به عكس، قرآن و تفسير آن در خدمت مبانى فلسفى قرار گرفته است؟
تفسير صدرالمتالهين با عنوان «تفسير القرآن الكريم» در هفت جلد انتشار يافته و سوره هايى كه در آنها تفسير شده بدين شرح است : جلد اول: تفسير سوره فاتحه و سوره بقره تا آيه 16؛ جلد دوم: تفسير سوره بقره از آيه 17 تا آيه 33 ؛ جلد سوم: تفسير سوره بقره از آيه 18 تا آيه 65 ؛ جلد چهارم: تفسير آية الكرسى بقره/آيه 255 و آيه نور نور/آيه 35 ؛ جلد پنجم: تفسير سوره يس ؛ جلد ششم: تفسير سوره هاى سجده و حديد ؛ جلد هفتم: تفسير سوره هاى واقعه، جمعه، طارق، اعلى و زلزال .
براساس فهرست پيشگفته ملاصدرا نه سوره را به طور كامل، سوره بقره را به طور ناقص و دو آيه را ]آية الكرسى و آيه نور[ را به تفصيل تفسير كرده است.
چاپ های تفسیر ملاصدرا
تفسير صدرالمتالهين نخستين بار به صورت سنگى و در قطع رحلى به خط حسين نسابه در
سال 1332 هجرى قمرى منتشر شد در اين چاپ تفسير سوره هاى فاتحه و بقره و آية الكرسى منعكس شد. در سال 1313 تفسير آيه نور به تصحيح احمد شيرازى توسط دارالطباعه سيد مرتضى منتشر شد و در مرحله اى ديگر تفسير سوره هاى سجده، يس و واقعه همراه با تفسير آيه نور انتشار يافت. در دهه هاى اخير انتشارات محراب نيز تفسير صدرالمتالهين را منتشر ساخت. افزون بر آنها تفسير صدرالمتالهين به صورت شايسته اى توسط انتشارات بيدار منتشر شده است. اين چاپ با تصحيح محقق پركار محمد خواجوى که تصحيح و تحقيق آثار صدرالمتالهين را انجام مى دهد و نيز با مقدمه مبسوط و استخراج برخى مصادر كتاب توسط محسن بيدارفر و حاشيه هاى علمى ملاعلى نورى انجام يافته است. آقاى بيدارفر در مقدمه خود ضمن بررسى كوتاه زندگى ملاصدرا، مباحث مهم در حكمت متعاليه، چگونگى برخورد صدرالمتالهين با فرق مختلف، اساتيد، تأليفات و شيوه تفسيرى او را مورد بررسى قرار داده است . برخى از بخش هاى تفسير نظير سوره هاى طارق، اعلى، زلزال توسط محمد خواجوى ترجمه و به طور جداگانه توسط انتشارات مولى منتشر شده و در اختيار علاقمندان قرار گرفته است.
انگیزه تالیف
به اذعان صاحب نظران و نيز بنابه تصريح خود صدرالمتالهين در مقدمه برخى از آثار، او در دهه آخر حيات خود پس از ساليان متمادى غوطه ورشدن در كتاب ها و گفتار فلاسفه مسلمان و غيرمسلمان پيش از خود و نيز پس از گذراندن دوران عزلت و رياضت هاى شاق، به اين حقيقت دست يافت كه فلسفه و تفكر عقلانى اگر علم و آگاهى به همراه مى آورد هرگز قادر نيست عشق و شور و شيدايى پديد آورد . از سوى ديگر تفكر عقلانى در باز كردن بسيارى از گره هاى فكرى درباره شناخت حقيقت عالم ملكوت و بويژه حيات پس از مرگ عاجز است. و اين گذشته از خطاهايى است كه در فلسفه بخاطر عدم تكيه به وحى راه يافته است. صدرالمتالهين بسان مسافر راه گم كرده اى در بيابانِ حقيقت جويى، سرانجام با عنايت الهى ناگهان خود را بركرانه وحى يافت و پس از ساليانى عطش جانفرسا زلال سيراب كننده وحى را فرا چنگ آورد. و درست در اين دوران است كه در كنار نقد از فلسفه به تفسير قرآن و شرح روايات اصول كافى پرداخت. در تحليل اين رويكرد عاشقانه به قرآن نبايد از جذبه و دلكشى ظاهرى و باطنى قرآن چشم پوشيد. دلكش و جذبه ظاهرى كه بسيارى از خاورشناسان را يكسره در دامن قرآن انداخت و به قول بلاشر حتى اروپاييان ناآشناى به عربى را تحت تأثير قرار مى دهد .
صدر المتألهين در آغاز تفسير سوره سجده و نیز در آغاز تفسير سوره مباركه واقعه از این واقعیت پرده برداشته است .
منابع تفسیر ملاصدرا
منابعى كه صدرالمتالهين در تفسير خود از آنها استفاده كرده; به پنج دسته تقسيم مى شوند كه براساس اولويت ميزان استفاده به شرح ذيل اند :
1. منابع تفسيرى فريقين; از ميان تفاسير شيعه بيشترين مطالب تفسير صدرالمتالهين از تفسير مجمع البيان نقل شده است. افزون بر آن تفاسير شيعه شامل: تفسير عياشى، تفسير قمى، تفسير منسوب به امام حسن عسكرى عليه السلام نيز مورد استناد او قرار گرفته است. در ميان تفاسير اهل سنت كه در اين تفسير از آنها ياد شده و گاه مطالب آنها مورد استفاده يا نقد قرار گرفته است، عبارتند از: تفسير كشاف، مفاتيح الغيب، تفسير بيضاوى، جامع البيان، الدر المنثور و نيز تفاسير عرفانى همچون تفسير نيشابورى و ميبدى. مباحث نحوى و بلاغى تفسير ملاصدرا بيشتر متأثّر و برگرفته از تفسير كشاف و در مرحله بعد بيضاوى است و در مباحث كلامى و معارفى بيشتر به تفسير فخر رازى نظر دارد.
2. منابع حديثى; منابع حدیثی شیعه که در تفسیر ملا صدرا از آنها استفاده شده عبارتند از: كافى، من لا يحضره الفقيه، توحيد و امالى صدوق، ارشاد القلوب ديلمی و بحار الانوار . افزون بر آن از منابع حدیثی اهل سنت همچون صحاح سته و نيز مسند ابن حنبل در تفسیر استفاده شده است .
3. منابع عرفانى; صدرالمتالهين به صورت شايع سخنان عارفانى همچون: ابن عربى و سهروردى را به نقل از آثارشان آورده و غالباً نام اين دست از منابع را نيز برده است. نظير: فتوحات مكيه، فصوص الحكم و شرح آن، رسائل اخوان الصفا، مصباح الشريعه، نفحات الانس، منطق الطير عطار و … .
4. منابع فلسفى و كلامی; مباحث فلسفى تفسير صدرالمتالهين از منابع فلسفى و كلامى همچون: اشارات و شفا، بوعلى سينا، شرح تجريد، علامه على; شرح مقاصد، تهافت الفلاسفه، اثولوجيا، المجسطى، در منطق و … نقل شده است.
5. آثار ديگر صدرالمتالهين; ملاصدرا در موارد قابل توجهى محتوا يا حتى عين الفاظ ساير آثار خود را در تفسير خود منعكس ساخته و گاه نام آن اثر را نيز برده است. نظير: اسفار، الشواهد الربوبيه، شرح اصول كافى، كسراصنام الجاهليه، المبدأ و المعاد و …
افزون بر اين منابع كتاب هاى الصحاح، جوهرى; لسان العرب، ابن منظور، مجمع الامثال، و … براى استنادات لغوى و نحوى و نيز برخى ديگر از آثار پراكنده همچون دواوين اشعار شاعرانى نظير: مولوى، حافظ، سنايى، و نيز آثار پراكنده ديگر مورد استفاده و استناد صدرالمتالهين قرار گرفته است.
روش تفسيرى ملا صدرا
روش تفسيرى صدرالمتالهين در محورهاى ذیل قابل ترسیم است:
1. تفسير آيه اى يا پيكره اى آيات ؛ مقصود از تفسير آيه اى تفسير يكان يكان آيات قرآن است و مقصود از تفسير پيكره اى، تفسير يكجاى شمارى از آيات است كه با يكديگر تناسب داشته و با هم مرتبط باشند. در نگريستن در تفسير صدرالمتالهين نشان مى دهد كه در بيشتر موارد از روش نخست يعنى تفسير آيه اى استفاده شده است و درموارد محدودى نظير برخى از آيات سوره حديد و قيامت از روش تفسير پيكره اى آيات بهره جسته است. يكى از دلايل اين امر مباحث طولانى است كه او معمولا در ذيل آيات ارائه كرده و از نظر او هر آيه اى از چنان معارفى برخوردار است كه به راحتى و با سرعت نمى توان از كنار آن گذشت.
2. توجه به مباحث ادبى ؛ صدرالمتالهين از جمله افرادى است كه غالباً مفسرانى را كه به مباحث ادبى قرآن اهتمام زيادى داشته اند، مورد انتقاد قرار داده و از آنان به عنوان ظاهرفكران، قشرى انديشان، اهل حجاب و … ياد كرده است. با اين حال او در سراسر تفسیر خود به مباحث لغوی ، اهتمام نموده است . او هم چنین در تفسير خود اهتمام ويژه اى نسبت به مباحث نحوی از خود نشان داده است.
3. اهتمام به اسباب النزول ؛ در تفسير صدرالمتالهين اهتمام به اسباب النزول به صورت محدودی به چشم مى خورد. شايد يكى از دلايل آن ضعف روايات آن است. با اين حال درمواردى از اين تفسير اسباب النزول ذكر شده است . به عنوان مثال در ذيل آيه 47 سوره یس در فصلى تحت عنوان «تتمّه» ديدگاه مفسران را در باره سبب نزول آن ذکر کرده است
4. استناد به تفسير صحابه و تابعان ؛ صحابه نخستين طبقه از مفسران قرآن اند كه ديدگاه تفسيرى شان بخاطر همزمانى آنان با نزول آيات و نيز امكان بهره مندى در تفسير از حضور پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله از اهميت فراوانى برخوردار است و تابعانِ مفسّر با فراگرفتن آموزه هاى تفسيرى از صحابه و با واسطه صحابه از پيامبر صلى الله عليه وآله، اين ميراث را به نسل هاى بعدى منتقل ساختند و بيشترين سهم را در شكل گيرى عصر تدوين تفسير بر عهده گرفتند.
بر اساس چنين تطورى در تاريخ تفسير به نام مفسران بزرگى از صحابه همچون: امام على بن ابى طالب عليه السلام، عبداللّه بن مسعود; عبداللّه بن عبّاس، ابىّ بن كعب و … و مفسران مشهور از تابعان همچون: سعيد بن جبير، مجاهدبن جبر، طاووس بن كيسان و … برمى خوريم.
استشهاد به تفاسير صحابه و تابعان متأثر از شيوه ساير تفاسير در سرتاسر تفسير صدرالمتالهين مشهود است. صدرالمتالهين به منظور انعكاس اسباب نزول آيات، قرائات قرآن، ديدگاه هاى تفسيرى آراء مفسرانى همچون عبداللّه بن عباس، عبداللّه بن مسعود، ابىّ بن كعب، مجاهد بن جبر، ابوالعاليه و … را منعكس ساخته است.
مبانی فهم و تفسیر قرآن در تفسیر ملاصدرا
صدرالمتالهين در لابلاى تفسير آيات به برخى از مبانى و ضوابط فهم و تفسير آيات اشاره كرده است كه هركدام در جاى خود بسيار مفيد و راهگشاست. نقش روايات، نقش ذوق و مكاشفه و ضرورت استناد به ظواهر در فهم و تفسير قرآن از جمله اين مبانى است كه به بررسى آنها مى پردازيم.
1. نقش روايات در تفسير قرآن ؛ از مجموعه نظرگاه هايى كه صدرالمتالهين به صورت پراكنده در بررسى روايات در تفسير خود آورده، مى توان به دست آورد که وی معتقد است خبر واحد در اعتقادات فاقد حجيت است. ملا صدرا معتقد است که روايات در زمينه معارف و اعتقادات مشروط به برخوردارى روايت از شرايط ذيل است : 1. از اهل عصمت و طهارتع نقل شده باشد. يعنى منشأ مستقيم يا غيرمستقيم وحيانى داشته باشد ؛ 2. داراى صحت سند باشد ؛ 3. روايت افزون بر صحت، قطعى الصدور باشد. يعنى به صورت خبر واحد نقل نشده باشد. زيرا در اعتقادات يا برهان عقلى حجت است يا روايت متواتر كه قطع آور است ؛ 4. روايت مورد استشهاد با روايات صحيح ديگر تعارض نداشته باشد .
او همچنین بر این باور است که روايات پيامبر و اهل بيتعليهم السلام از آن جهت كه از يك منبع آسمانى عارى از خطا صادر شده است، هرگز نمى توانند داراى تناقض ذاتى باشند .
با چنين پيش فرضى است كه محدثان و اصوليان در موارد تعارض روايات يا معتقدند كه اين تعارضات بدوى است و امكان جمع عرفى وجود دارد، يا آن كه يكى از روايات به خاطر مصلحت تقيه صادر شده و در غير اين صورت روايت مخالف قرآن، سنت، عقل قطعى و… كنار گذاشته مى شود.
2. نقش ذوق و مكاشفه در فهم و تفسير قرآن ؛ درعرفان نظرى از سه اصطلاح به صورت شايع نام برده مى شود كه عبارتند از: شهود، مكاشفه و ذوق . به نظر مى رسد كه هر سه اصطلاح به يك حقيقت ناظر باشند. اما اين كه حقيقت كشف يا شهود يا ذوق چيست از دشوارى هاى عرفان نظرى است .
ذوق و مكاشفه در تفسير صدرالمتالهين از جايگاه ويژه اى برخوردار است. اين امر از عناوين خاصى كه او براى طرح برخى از اين دست مباحث برگزيده، قابل استفاده است. صدرالمتالهين شهود را جزء روزى هاى آسمانى مورد نظر در آيه فِي السَّمَاءِ رِزْقُكُمْ وَمَا تُوعَدُونَ مى داند. چنان كه بالاترين علم را علوم مكاشفه ارزيابى مى كند. او معتقد است بدون استفاده از علوم يا نور مكاشفه گاه فهم آيه غيرقابل امكان يا دشوار است. به عنوان مثال مى گويد به دست آوردن معناى حقيقى آيه غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَلاَ الضَّالِّينَ نيازمند استمداد از درياى عظيم از درياهاى علوم مكاشفه است. آنگاه گفتار ابن عربى را كه به نظر ايشان داراى نور بصيرت و هدايت است، نقل مى كند. هم چنين در مبحث مقايسه ميان فرشته و انسان مى گويد شناخت حقيقت اين مسأله بدون نور مكاشفه غيرقابل امكان است و بيشتر آنچه در اين باب گفته شده گفتار اهل حجاب است.
3. ضرورت استناد به ظواهر آيات در تفسير قرآن ؛ آيات قرآن بسان هر گفتارى از واژه ها شكل گرفته اند و بنا به نوع چنيش و تركيب واژه ها و جملات و نيز مفهومى كه هر واژه به دست مى دهد، از آيات معانى و مفاهيم مختلف قابل فهم است .يكى از ضوابط كارآمد كه كار فهم و تفسير آيات را تسهيل مى كند اصل استناد به ظواهر است كه اصطلاحاً با آن «اصالة الظهور» مى گويند. براساس اين اصل اوّلا : هر واژه و نيز تركيب واژه ها در قالب جمله معناى ظاهرى را به دست مى دهند و چنان نيست كه واژه ها و تركيب آيات هيچ معناى ظاهرى را در اختيار مخاطب قرار ندهند. روح اين مسأله بر معنادارى گزاره هاى دينى و به طور اخصّ گزاره هاى قرآنى برمى گردد. ثانياً : معناى ظاهرى به دست آمده از آيه، مادامى كه قرينه اى برخلاف آن قائم نشود حجّت است.
صدرالمتالهين در موارد فراوانی از تفسیر خود بر ضرورت استناد به ظواهر آیات تاکید کرده است .
به عنوان نمونه در میان مفسران در تفسیر مسخ در آیه سبت اختلاف است كه آيا مسخ حقيقى ميان اين گروه تحقق يافته و آنان حقيقتاً تبديل به ميمون شدند يا آن كه آيه در مقام بيان تمثيل و حالت روحى اصحاب سبت است كه از نظر روح و روان و شخصيت بسان بوزينه شدند . عموم مفسران آيه را به همان معناى حقيقى حمل كرده اند. اما از ميان قدما مجاهد از مفسران تابعين و از ميان معاصران مفسرانى همچون رشيد رضا آيه را به معناى مجازى حمل كرده اند.
صدرالمتالهين در تفسير خود پس از ذكر معناى ظاهرى آيه اين پرسش را مطرح كرده كه آيا
آيه قول به بطلان تناسخ را نفى مى كند يا نه؟ او مى گويد تناسخ با براهين قطعى محال است. در اين جا اگر نفس اصحاب سبت باقى و صورت آنان تغيير كرده باشد اين عين تناسخ است و اگر شخص انسانى معدوم شده و فردى ديگر به عنوان ميمون موجود شده به معناى هلاك ساختن گروهى از انسانها و ايجاد شمارى ميمون است. آنگاه اشاره مى كند كه برخى بنا به ديدگاه تفسيرى مجاهد از اين اشكال پاسخ گفته اند. چه، او معتقد است كه خداوند دلهاى اصحاب سبت را مسخ كرده، يعنى بر آن دلها مهر زده است نه اين كه صورتشان را مسخ كرده باشد. سپس دو دليل مبنى بر امتناع مسخ ظاهرى را از زبان مدافعان اين نظريه نقل مى كند و هر دو اشكال را در نهايت سستى مى داند و از آنها پاسخ مى دهد، و بر تحقق مسخ تاکید می ورزد .
تفسیر ملاصدرا و گرایش عرفانی
مقصود از گرايش تفسيرى لوْن و صيغه حاكم بر يك تفسير است كه براساس جهان شناخت مفسر و پيش فرض هاى او شكل مى گيرد. . گرايش يا تفسير عرفانى كه از آن با عنوان تفسير اشارى، رمزى، صوفى، فيضى، باطنى و شهودى نيز ياد مى شود يكى از گرايش هاى تفسيرى است كه در پى رويكرد عارفان به تفسير قرآن رخ نموده است .
در تفسیر ملاصدرا شماری از آیات قرآن بر اساس مبانی و پیش فرض های عرفانی تفسیر شده که راهیافت گرایش عرفانی در این تفسیر را تایید می کند . نمونه هایی از تفسیر عرفانی او از آیات عبارتند از : 1 . مفهوم مشابهت روزى بهشتيان با روزى دنيوى آنان در ذیل آیه 25 سوره بقره ؛ 2. تفسیر آسمان هاى هفتگانه به مراتب هفتگانه نفس در ذیل آیه 29 سوره بقره ؛ 3. ازدواج ميان عقل و نفس در ذیل آیه 56 سوره یس ؛ 4. تفسير باطنى ورود به قريه و حطّه گفتن ذیل آیه 56 سوره بقره . 5. تفسير عرفانى تجافى شب زنده داران ذیل آیه 6 سوره سجده
از بررسى گرايش عرفانى در تفسير صدرالمتالهين می توان به نتایج ذیل دست یافت :
1. صدرالمتالهين در بسيارى از موارد با ذكر عنوان تفسير اهل اشاره; اهل كشف; و … تصريح مى كند كه تفاسير باطنى ارائه شده برگرفته از زبان و مكتب عارفان است و از آنجا كه خود را عارف دلسوخته مى داند و معتقد است برترين علم و معرفت عرفان است، اين تفاسير را مدافعانه ذكر مى كند.
2. صدرالمتالهين به صورت مكرر با تأكيد بر عنوان «تفسير باطنى» پس از تفسير ظاهرى بر دو نكته اساسى درباره تفسير باطنى يا اشارى تأكيد كرده است:
نخست: آن كه تفسير باطنى يا عرفانى از لايه درونى معانى قرآن يا به تعبير روايات از باطن آيات بهره دارد كه اصطلاحاً به چنين تعاملى با آيات قرآن «تأويل» گفته مى شود. در برابر، تفسير ظاهرى از لايه برونى و بستر ظاهرى آيات بهره مى گيرد كه اصطلاحاً به آن «تفسير» اطلاق مى گردد. عدم استفاده تأويل يا تفسير باطنى از قواعد محاوره و زبان شناسى از اصول و بنيادهاى تفسير باطنى است. دوّم: به عكس باطنيه كه با رويكرد به تفسير باطن دست از ظاهر آيات شسته و مداليل ظاهرى را كنار مى گذارند، صدرالمتالهين با ذكر تفسير ظاهرى در آغاز تفسير هر آيه و سپس ارائه تفسير باطنى، درصدد اثبات اين نكته است كه تفسير باطنى به معناى ملغا كردن مداليل ظاهرى آيات نيست. بلكه مى بايست به دلالت هر يك در بستر مناسب خود اذعان داشت.
3. ملاصدرا با كمك گرفتن از سياق آيات و نيز پاره اى از روايات در برخى از موارد تفسير باطنى مى كوشد، شواهد قرآنى يا روايى براى اين دست از تفاسير بدست دهد. او با اين كار تلويحاً و نه تصريحاً اذعان مى كند كه ارائه تفسير باطنى و تأويل كار حساس و پيچيده اى است و نيازمند به دلايل و شواهدى است .
4. تفسيرهاى عرفانى كه در تفسير صدرالمتالهين انعكاس يافته از نظر ميزان اعتبار به سه دسته قابل تقسيم اند : نخست: تفاسيرى كه بخاطر همسويى با ظاهر آيات و نيز وجود شواهد روايى قابل دفاع است. مانند تفسیر او از باب حطّه ; دومّ: تفسيرهايى كه در مقام ثبوت داراى صحت اند اما در مقام اثبات قابل دفاع نيستند. به عبارت روشن تر تفسير ذاتاً فاقد اشكال است، اما نمى توان به راحتى آن را مراد الهى در مرحله باطن دانست. در حقيقت در چنين مواردى مى بايست سكوت كرد نظير تفسیر او در باره چگونگی خارج شدن مردگان از قبور; سوم: تفسيرهايى كه صرفاً ذوقى بوده و مبتنى بر مبانى و قواعد تأويل نمى باشد. بيشتر تفاسیر عرفانی ملاصدرا از این نوع است .
تفسیر ملاصدرا و گرایش فلسفی
پس از گرايش عرفانى كه به صورت محسوس در تفسير صدرالمتالهين خودنمايى مى كند، گرايش فلسفى دومين گرايش است كه دراين تفسير به چشم مى خورد. مقصود از گرايش فلسفى ـ كه البته در كنار آن گرايش كلامى نيز مطمح نظر است ـ اين است كه صدرالمتالهين به صورت كاملا شايع و گسترده از مبانى و انديشه هاى فلسفى براى بدست دادن مداليل آيات يا تقويت يا تضعيف برخى از آراء تفسيرى بهره جسته است. به تعبير دكتر سيد حسين صدر: «مقصود از تفاسير فلسفى قرآن… تفاسيرى است كه انسانهايى كه به معناى واقعى كلمه فيلسوف يا حكيم خوانده مى شوند، نوشته اند.» و ظاهراً دراين ترديد نيست كه ملاصدرا از مصاديق بارز فلاسفه و حكماء واقعى است.
البته چنان که اشاره کردیم تفسير صدرالمتالهين برغم برخوردارى از گرايش فلسفى از نوع تطبيق و همسان سازى ميان عقل و نقل است نه از نوع تحميل مبانى فلسفى بر قرآن .
تطبیق آیه 53 سوره فصلت بر برهان صدیقین از نمونه های راهیافت گرایش فلسفی در تفسیر ملاصدرا است .او در این باره معتقد است که : « مسلك الصديقين الذين يستشهدون بوجود الحق على وجود الحق أسدّ، اوثق و أشرف و أحكم كما أشار اليه بقوله: أَوَلَمْ يَكْفِ بِرَبِّكَ أَنَّهُ عَلَى كُلِّ شَىْء شَهِيدٌ» او آنگاه به رواياتى براى اثبات برهان صديقين و اين كه ائمه عليهم السلام از اين برهان استفاده كرده اند، استشهاد مى كند. نظير روايت كافى به نقل از حضرت امير عليه السلامكه فرمود: «اعرفوا اللّه باللّه و الرسول بالرسالة و اولى الامر بالامر بالمعروف و العدل و الاحسان. خدا را با خدا و رسول را با رسالت و اولى الامر را با امر به معروف و نهى از منكر بشناسيد.»
صدرالمتالهين در زمینه اسماء و صفات الاهی معتقد است که مقصود از شمارش اسماء نود و نه گانه خداوند كه باعث ورود انسان به بهشت است، علم به اسماء و تحقق و عينيت اين اسماء در وجود اوست .او هم چنين معتقد است تفاوت ميان اسم و صفت بسان تفاوت ميان مركب و بسيط است زيرا ذات در مفهوم اسم به عكس مفهوم صفت اعتبار مى شود; زيرا صفت مجرد عارض است، البته گاه به صفت اسم نيز گفته مى شود زيرا ذات در تمام اسماء مشترك است و تكثر در اسماء بخاطر تكثر صفات است. و در تبيين عينيّت ذات با صفات الهى كه در گفتار حضرت امير عليه السلام «كمال التوحيد نفى الصفات» آمده، از مبانی فلسفی بهره گرفته است .
چنان که در باب چگونگى اتصاف خداوند به صفات بويژه صفات بشرى همچون خشم، رحمت، سرور و … همگام با بسيارى از فلاسفه و متكلمان از قانون «خذوا الغايات و اتركوا المبادى» كمك مى گيرد. براساس اين قانون وقتى صفتى همچون شنيدن را به خداوند نسبت مى دهيم مى بايست تمام مبادى يعنى مقدمات مادى شنيدن را اعم از وجود صوت، هوا، عضو شنيدارى و … را از خداوند استثناء كنيم و تنها غايت و نتيجه آن يعنى علم به شنيده ها را به خداوند نسبت دهيم. در غير اين صورت يا بسان معطّله مرتكب تعطيل خواهيم شد. يعنى بسان معطّله مى بايست درباره چگونگى اتصاف خداوند به صفات سكوت كنيم يا مى بايست بسان مشبّهه همان صفات بشرى و مادى را به خداوند نسبت دهيم و هر دو راه طبق مسلك اهل بيت عليهم السلام محكوم است.
تفسیر ملاصدرا ، تحمیل یا تطبیق پیش فرض ها بر قرآن
يكى از پرسش های اساسی درباره تفسير ملا صدرا اين پرسش است كه آيا صدر المتالهین پیش فرض های فلسفی و عرفانی را بر قرآن تحمیل کرده یا آن كه ميان مبانى فلسفى و عرفانى و مبانى قرآن تطبيق، همسانى و همصدايى برقرار كرده است ؟
تفاوت تطبيق با تحميل در اين است كه در تحميل مفسر مى كوشد مبانى و پيش فرض هاى خود را بر متن تحميل كند .شاخصه هاى تحميل عبارتند از: 1. باور به يك مبنا و پافشارى بر آن; 2. مسلح كردن ذهن به آن هنگام مراجعه به متن; 3. تلاش براى همسو كردن متن با آن; 4. فقدان تقوا و داشتن انگيزه سوء. در تحميل احياناً شخص درمى يابد كه مفاد متن با او همسو نيست اما با اين حال بخاطر فقدان تقوا و انگيزه هاى الهى و صرفاً بخاطر دفاع از مذهب و مبناى خود، متن را با مبناى خود كاذبانه همسو مى كند. بنابراين انگيزه سوء در تحميل كاملا دخالت دارد. امّا در تطبيق مفسر با داشتن يك مبنا تنها درصدد همسو ساختن و همسان گرايى ميان مبنا با مفاد متن است; امّا اوّلا: برمبناى پيشين خود پافشارى مضاعف ندارد. زيرا احتمال مى دهد كه پس از مراجعه به متن آن مبنا تغيير يافته يا بازسازى شود. ثانياً: در مراجعه به متنِ وحى كوشش كوركورانه را براى همسان سازى دنبال نمى كند و وقتى دريابد كه متن با او همخوان نيست از مبناى خود عقب نشينى مى كند. ثالثاً: انگيزه سوء در تطبيق حضور ندارد و اگر تلاش براى همسوسازى صورت مى گيرد به منظور خدمت به دين و قرآن انجام مى گيرد.
از سویی دیگر پاسخ به اين پرسش از سه جهت اهميت دارد :
1. بدون ترديد صدرالمتالهين به عنوان آخرين و برجسته ترين سنگربان فلسفه و عرفان ميان عصر قدما و متاخران ايستاده و نوع اقدام و نگرش او ضمن آن كه مى تواند به تندروى هاى عارفانى همچون ابن عربى در تفسير سامان ببخشد، مى تواند ره توشه و رهنمون كارگشا و قابل اعتمادى ـ با توجه به جايگاه صدرالمتالهين ـ براى متاخران به حساب آيد.
2. مفسرانى همچون علامه طباطبايى ـ كه خود از فلاسفه و عارفان عصر خويش برشمرده مى شود ـ از نوع تفاسير فلاسفه و عرفا و تحميل آراء خود بر قرآن گله كرده اند . پاسخ به اين پرسش نشان خواهد داد كه در تفسير صدرالمتالهين به عنوان يكى از تفاسير عرفانى و فلسفى، اين تحميل و تأويل تا چه اندازه راه يافته است.
3. مدافعان مكتب تفكيك در كنار تأكيد بر جداساختن عرفان و فلسفه از قرآن و ضرورت رويكرد ناب و خالص به متون وحيانى، هماره بر اين نكته پاى مى فشارند كه مدافعان عرفان و فلسفه به جاى چنين رويكردى، مبانى عرفانى و فلسفى خود را بر قرآن تحميل كرده اند و يا در آنجا كه وحى سخنى دارد و در برابر آن عرفان و فلسفه سخنى ناسازِ ديگر دارد، بيشتر در برابر عرفان و فلسفه كرنش مى كنند تا قرآن و سنت. از سوى ديگر از آنجا كه صدرالمتالهين به عنوان پرچمدار حكمت متعاليه، در كنار مباحث فلسفى و عرفانى به تفسير قرآن و سنت پرداخته و شخصيت او در ميان فلاسفه و عارفان پس از خود به عنوان چهره اى تأثيرگذار و نافذ شناخته شده است ، معمولا نوك پيكان حمله مدافعان مكتب تفكيك متوجه ايشان است .
برخی از صاحب نظران معتقداند که در تفسیر ملاصدرا تحمیل پیش فرض های فلسفی و عرفانی بر آیات قرآن راه یافته است . در برابر عموم صاحب نظران معتقدند که تفسیر ملاصدرا باید از نوع تطبیق دانست . به عنوان نمونه شيخ محمدرضا مظفر در بخشى از مقدمه اسفار يكى از ابتكارات صدرالمتالهين را جمع ميان عقل و وحى مى داند. مى گويد: «صدرالمتالهين معتقد است كه شرع و عقل در تمام مسائل حكمى ]= فلسفه[ با هم انطباق دارند و چنين تصريح مى كند: بسيار بعيد است كه احكام شريعت حقه الاهى با معارف يقينى و ضرورى در تضاد باشد و دور باد فلسفه اى كه قوانين آن با كتاب و سنت منطبق نباشد.و اين مكتب ديگر او در باب معرفت است. يعنى تطبيق و همسان سازى ميان شرع اسلامى و فلسفه يقينى. بدين خاطر است كه او پيوسته براى هر مسأله فلسفى دشوار به آيات قرآن و روايات اسلامى استشهاد مى كند.»
كاستيهاى تفسير صدرالمتالهين
تفسير صدرالمتالهين برغم برخوردارى از مباحث عميق تفسيرى و معارفى بيشتر از جهت ساختار و شيوه تدوين با كاستيها و نقايصى روبرو است كه به اهمّ آنها عبارتند از :
1. ناهمگونى؛ به عنوان نمونه در سه جلد از این تفسیرتنها سوره فاتحه و 68 آيه از سوره بقره تفسير شده در حالى كه براى سوره يس با 83 آيه تنها يك جلد اختصاص يافته است.
2. اطناب ؛ صدرالمتالهين گاه در بررسى تفسيرى يك آيه يا پيكره اى از آيات مباحث مفصل مبسوطى را منعكس ساخته كه ضمن ايجاد ملال در خواننده ، مخاطب را از هدف تفسيرى آن آيه دور مى سازد و بيشتر به مباحث پيرامونى آن مشغول مى سازد. مثلا در تفسير خود اين پرسش را مطرح مى كند كه پيامبران برترند يا فرشتگان؟! آنگاه با آوردن دلايل مفصل موافقان و مخالفان، صفحاتى از تفسير خود را به آن اختصاص داده است.
3. تكرار؛ برخى از مباحث به صورت تكرارى در برخى از مجلدات اين تفسير آمده است. احتمالا فقدان همزمانى در نگارش و عدم توجه مؤلف به مباحث پيشين يا پسين باعث اين پديده شده است. مبحث جبر و تفويض ، اراده ، مبحث خلود از اين دست اند.
4. استناد به شواهد غيرمتقن ؛ صدرالمتالهين عموماً براى اثبات يكى آموزه قرآنى و تفسيرى پس از نقل آيات و روايات مرتبط، براى اتقان مدعاى خود به گفتار فلاسفه، عرفا، اشعار شاعران، لطايف و سخنان حكمت آميز بزرگان حتى به برخى از حكايات و مكاشفات غير علمى استناد مى كند كه تا حدودى كتاب را از سبك تفسيرنگارى فاصله انداخته و به جُنْگ تفسيرى نزديك تر مى سازد.
5. ضعف شماری از روايات مورد استناد ؛ استفاده از انواع روايات ضعيف و نيز عبارتهايى كه به اشتباه حديث تلقى شده، مهمترين كاستى و آسيب كاركرد روايات در تفسير ملاصدرا به شمار مى رود .
البته بايد توجه داشت با توجه به بررسى هاى سندى و رجالى كه از صدرالمتالهين در شرح روايات كافى سراغ داريم و نيز آگاهى و احاطه او به دانش حديث، نمى توان او را به عدم شناختِ ضرورت دستيابى به صحت سند روايات و اجتناب از استناد به روايات ضعيف يا مجعول متهم ساخت . عبارت حدیث نمای «كنت كنزاً مخفياً» ؛ و روايت مرسل آفرينش زن از استخوان چپ مرد از جمله این دست از روایات است که در تفسیر ملا صدرا راه یافته است .

علی نصیری