نگاهی گذرا به دانش رجال الحدیث

رجال دانشى است كه به معرفى راويان و صفاتى كه در پذيرش يا عدم پذيرش راويان نقش دارد، نظير ايمان و عدالت مى پردازد و از چگونگى توثيق و جرح راويان و راه هاى رفع تعاض ميان جرح و تعديل سخن به ميان مى آورد. مباحث علم رجال به دو بخش نظرى و كاربردى منقسم است.
علم رجال از سه جهت با علم تراجم (زندگينامه شناسى) متفاوت است: 1. موضوع علم رجال تنها راويان حديث است در حالى كه در تراجم تمام چهره هاى سياسى، اجتماعى و… مورد بررسى قرار مى گيرد. 2. علم رجال تنها به عدالت و وثاقت راويان سر و كار دارد و به ساير ابعاد شخصيت و زندگى آنان كارى ندارد در حالى كه علم تراجم به تمام اين ابعاد نظر دارد. 3. علم رجال در فرهنگ اسلامى شكل گرفته در حالى كه علم تراجم حتى پيش از اسلام وجود داشته و در بسترهاى غيردينى نيز در جريان بوده است .
علم رجال از اين جهت كه با راويان حديث سر و كار دارد با علم مصطلح الحديث نيز متفاوت است ؛ زيرا در مصطلح الحديث از اصطلاحات حديثى، چگونگى تحمل و… گفتگو مى شود . موضوع علم رجال راويان حديث است و مسائل آن شامل چهار دسته است که عبارتند از :1. الفاظ جرح و تعديل 2. توثيقات خاص 3. توثيقات عام 4. شناخت منابع رجالى .
براى علم رجال سه نقش اساسى را مى توان برشمرد : 1. دستيابى به حجت شرعى در عرصه هاى دينى. زيرا با كمك علم رجال مى توان به صحت و درستى روايات دست يافت. 2. پيراستن منابع روايى از روايات موضوع يا ضعيف . زیرا با كمك علم رجال و با مشخص ساختن ميزان صحت روايات مى توان تا حدودى به پيراستن منابع روايى دست يافت . 3. ترجيح سندى در روايات متعارض ؛ با توجه به آن كه در شمارى از روايات پديده تعارض وجود دارد با كمك علم رجال و ترجيح سند مى توان رفع تعارض كرد .
الفاظ دال بر توثيق عبارتند از:     1. عدل، امامى ضابط ؛ 2. عدل ؛     3. امامى ضابط ؛     4. ثقه ؛     5. ثقه فى الحديث او فى الرواية ؛ 6. صحيح الحديث ؛ 7. حجّة ؛ 8. عين وجه ؛ 9. شيخ الطائفه ؛ 10. صاحب سرّ اميرالمؤمنين(ع) . الفاظ دال بر مدح نیز عبارتند از: 1. من اصحابنا ؛ 2. ممدوح ؛     3. من اولياء اميرالمؤمنين (ع) ؛ 4. خاصّ ؛ 5. لابأس به ؛ 6. مضطلع بالرواية ؛ 7. متقن ؛
الفاظ دالّ بر ذمّ نیز عبارتند از: ليس بمرضىّ، ملعون، خبيث، رجس، متهم، متعصب و…
الفاظ دالّ بر جرح به سه دسته تقسيم مى شوند : 1. الفاظ دال بر حوزه اخلاق راوى: فاسق، شارب الخمر، كذّاب و… ؛ 2. الفاظ دال بر حوزه عقيده راوى: غال، ناصب،… ؛ 3. الفاظ دال بر شخصيت حديثى راوى: ضعيف، مضطرب، منكر و…
يكى از مشكلات منابع رجالى تعارض جرح و تعديل است كه ناشى از عواملى است كه عبارتند از: 1. عنصر تقيّه ؛ به این معنا که ائمه (ع) گاه براى حفظ جان ياران و شيعيان از آنان مذمّت كرده اند . مخفى ماندن اين امر بر رجاليان باعث تعارض ديدگاه ها شده است . 2. اختلاف مبانى ؛ اختلاف نگرش ها در تعريف غلوّ، عدالت و… نيز زمينه ساز تعارض جرح و تعديل شد . 3. استقراء تام يا ناقص ؛ در مواردى تفاوت ميزان كاوش رجاليان نگرش متعارض درباره راويان را بدست داده است .
در تعارض جرح و تعديل پنج نظريه ارايه شده است : 1. مطلقاً جرح مقدم است. 2. مطلقاً تعديل مقدم است. 3. در صورت جمع ميان جرح و تعديل بايد به ديدگاه جمعى عمل شود و در صورتى كه جمع ممكن نباشد بايد به مرجّحات مراجعه شود. 4. همان نظريه سوم با اين تفاوت كه در صورت عدم امكان جمع مطلقاً توقف مى شود. 5. هر گاه در اصل ثبوت ملكه عدالت و عدم آن تعارض باشد دو ديدگاه تساقط پيدا مى كند و به اصالت عدم صدور معصيت تمسّك مى شود و عملاً تعديل مقدم مى شود .
شيوه هاى توثيق به دو دسته اصلى: توثيقات خاص و توثيقات عام تقسيم مى شود. مقصود از توثيقات خاص آن است كه در مورد خصوص يك راوى الفاظ دال بر وثاقت رسيده باشد. اما در توثيقات عام نسبت به گروهى خاص توثيقى رسيده كه راوى مورد نظر در ميان آنان قرار دارد .
توثيقات خاص چهار قسم است: 1. تنصيص يكى از معصومان 2. تنصيص يكى از اعلام متقدم 3. تنصيص يكى از اعلام متأخّر 4. ادعاى اجماع از سوى رجاليان . پیدا است که با تنصيص يكى از ائمه(ع) وثاقت راويان با محكم ترين شيوه ممكن اثبات مى گردد . دستيابى به چنين تنصيصى دو راه دارد: 1. علم وجدانى. يعنى در حضور امام(عليه السلام)ناظر چنين تنصيصى باشيم. 2. از راه روايت معتبر. در دوران ما تنها راه دوم قابل دستيابى است .
با تنصيص يكى از چهره هاى علمى پيش از شيخ طوسى (م 460) همچون: برقى، ابن قولويه و.. وثاقت راويان اثبات مى شود. ادلّه حجّيت خبر واحد و نيز خبرويّت رجاليان متقدم به تنصيص آنان حجيّت مى بخشد . تنصيص اعلام متأخّر يعنى چهره هايى كه پس از شيخ طوسى(رحمه الله) آمده اند بر دو دسته است: 1. تنصيص مستند به حسّ چنين تنصيصى از باب شهادت حجّت است. 2. تنصيص مستند به حدس نظير تنصيص هاى علامه مجلسى، قهپايى كه سده ها از عصر راويان فاصله زمانى دارند، در حجيّت چنين تنصيصى اختلاف است. اگر گفتار رجاليان را از باب شهادت بدانيم، چنين تنصيصى فاقد حجيّت است زيرا شهادت هماره مى بايست مستند به حسّ باشد، اما اگر گفتار رجاليان از باب مراجعه به اهل خبره باشد، گفتار آنان حجّت است. ديدگاه دوم از نظر ما صحيح است .
با ادعاى اجماع رجاليان به ويژه رجاليان متقدم وثاقت راويان اثبات مى گردد، زيرا ادلّه حجيّت اجماع منقول چنين اجماعى را نيز شامل مى گردد .
گذشته از توثيقات خاصّ، از توثيقات عام نيز براى اثبات وثاقت راويان استفاده مى شود. توثيقات عام به هشت دسته منقسم است : 1. اصحاب اجماع 2. مشايخ ثقات 3. راويان مذكور در كتاب «نوادر الحكمة» 4. راويان مذكور در كتاب «كامل الزيارات» 5. راويان مذكور در اسناد تفسير على بن ابراهيم قمى 6. اصحاب امام صادق(عليه السلام) در رجال شيخ 7. مشايخ اجازه 8. وكالت امام معصوم(ع) .
اصحاب اجماع بیست و دو تن از راويان بزرگ اند كه بخاطر تمجيد از آنان در روايات و نيز از سوى رجاليان متقدم به عنوان راويان ثقه شناخته شده اند و از آنجا كه نسبت به وثاقت آنان اجماع وجود دارد به آنان اصحاب اجماع گفته شده است. نخستين بار كَشّى(م340) از اصحاب اجماع و تصحيح ما يصحّ عنهم سخن به ميان آورد .
درباره مفهوم تصحيح روايات اصحاب اجماع دو نظريه گفته شده است: 1. ثقه دانستن اصحاب اجماع; كه در اين صورت ثقه بودن آنان به معناى صحيح دانستن روايات آنان نيست. 2. صحيح شمردن مرويّات آنان حتى اگر فاقد شرايط صحت باشند; بر اساس شواهدى ديدگاه دوم نزديك تر به واقع به نظر مى رسد. بنابراين بايد اذعان كرد كه مقصود كشّى از تصحيح ما يصحّ عنهم، صحيح شمردن مرويّات اصحاب اجماع است. هر چند ممكن است ما در مواردى با ديدگاه او موافق نبوده و روايت فاقد شرايط صحّت را صحيح ندانيم . نخستين بار شيخ طوسى از اصطلاح مشايخ ثقات سخن به ميان آورد مقصود از اين عنوان گروهى از راويان بزرگ اند كه درباره وثاقت آنان يا صحت مروّياتشان هر چند كه داراى ارسال سند باشد، ديدگاه هاى همسانى از سوى رجاليان ارايه شده است .
مشايخ ثقات نه تن اند بدين شرح: 1. محمد بن ابى عمير 2. صفوان بن يحيى 3. احمد بن محمد بن ابى نصر بزنطى 4. احمد بن محمد بن عيسى قمى 5. بنو فضال 6. جعفر بن بشير 7. محمد بن اسماعيل بن ميمون زعفرانى 8. على بن حسن طاطرى 9. احمد بن على نجاشى .
گروهى از رجاليان با دفاع از جايگاه حديثى ابن ابى عمير، صفوان و بزنظى (سه تن نخست از مشايخ ثقات) مراسيل آنان را در حكم مسانيد دانسته اند. شمارى از متاخران از جمله آية الله خويى با اين ديدگاه به مخالفت برخاسته اند .
درباره ساير مشايخ ثقات نيز گرچه امثال شيخ طوسى و نجاشى مراسيل آنان را در حكم مسانيد دانسته اند اما مراجعه به رواياتشان نشان مى دهد كه آنان از راويان ضعيف نيز روايت نقل كرده اند. بنابراين نمى توان با اطمينان گفت چون آنان هماره از ثقات نقل مى كنند، پس مراسيل آنان در حكم مراسيل است . گفته شده كه راويان مذكور در كتاب «نوادر الحكمة» و اسناد كتاب هاى «كامل الزيارات» و «تفسير على بن ابراهيم قمى» جزء ثقات اند. هر چند صاحبان اين كتاب ها مستقيماً و بدون واسطه از آنان روايت نقل نكرده باشند. دليل مدّعا شخصيت حديثى آنان و نيز اذعان به نقل از ثقات از سوى برخى از آنان همچون ابن قولويه است. اين ادّعا با مخالفت رجاليان روبرو است هر چند درباره كتاب كامل الزيارات ديدگاه هاى مساعدترى در بين است .
از ظاهر گفتار شمارى از بزرگان اماميه همچون شيخ مفيد، محقق، علامه حلّى و… بر مى آيد كه اصحاب امام صادق(ع) که طبق مشهور 4000 تن بودند و شيخ طوسى نام آنان را در رجال خود آورده ، ثقه اند . اما اين ديدگاه مردود شمرده شده است . زيرا در ميان اصحاب امام صادق (ع) كه در رجال شيخ آمده گروهى از راويان ضعيف و حتّى صاحبان عقايد فاسد آمده است . گر چه گفته شده كه مشايخ اجازه جزء ثقات اند، اما از آنجا كه ميان شيخ اجازه بودن با وثاقت ملازمه نيست و از سوى ديگر برخى از مشايخ اجازه فاقد وثاقت اند، اين مدعا مردود تلقى شده است .
وكالت امام از جمله توثيقات عام است و گفته شده كه وكالت امام (ع) دليل وثاقت است. اما آية الله خويى معتقد است ميان وكالت و وثاقت ملازمه نيست زيرا توكيل فاسق بالاجماع جائز است . مصاحبت امام معصوم (ع) ، تأليف كتاب يا اصل و… از جمله راه هاى ادعا شده براى اثبات وثاقت است كه مورد پذيرش قرار نگرفته است .
از ميان دوازده عنوان توثيقات عام پيشگفته سه عنوان مورد توجه رجاليان قرار گرفته و براى اثبات وثاقت به كار مى آيد كه عبارتند از: 1. اصحاب اجماع 2. مشايخ اجازه در سه مورد: محمّد بن ابى عمير، صفوان بن يحيى و بزنطى. 3. راويان واقع شده در اسناد كتاب كامل الزيارات .
«اختيار معرفة الرجال» يا رجال كَشّى نخستين و كهن ترين منبع رجالى شيعه است كه در آن رجال عامه و خاصّه انعكاس يافته بود. اين كتاب اينك در دست ما نيست اما تلخيص آن با عنوان: «اختيار معرفة الرجال» كه توسط شيخ طوسى انجام گرفت و منحصر به رجال شيعه است، در دسترس ما مى باشد . نجاشى از رجاليان و عالمان برجسته شيعه در سده پنجم دومين كتاب رجالى شيعه به نام «فهرس اسماء مصنفى الشيعه» كه به فهرست نجاشى معروف است، فراهم آورد. اين كتاب گرچه به هدف دفاع از فرهنگ تشيع به فهرست كتاب هاى تأليف يافته تا عصر نجاشى اختصاص يافته اما به خاطر توصيفى كه از صاحبان كتب ارايه كرده به عنوان منبع رجالى مورد استفاده قرار مى گيرد .
شيخ طوسى داراى دو منبع مهم رجالى به نام هاى رجال و فهرست است. رجال شيخ به صورت گسترده اى شمار زيادى از راويان امامى و حتّى غيرامامى را منعكس ساخته است. اما در فهرست نام 912 راوى شيعه آمده كه داراى كتاب يا اصل بوده اند .
رجال ابو جعفر احمد بن محمد بن خالد برقى از عالمان نام آور شيعه در سده سوم كه به رجال برقى معروف است، پنجمين منبع رجالى كهن شيعه است كه در آن نام 1707 راوى به همراه توضيحات كوتاهى درباره شخصيت آنان بر اساس ادوار تاريخى آمده است .
رساله ابو غالب زرارى (م 368) از جمله منابع اوليه رجالى شيعه است كه به بررسى شخصيت هاى حديثى خاندان اَعين كه خود مولف از اين خاندان است، پرداخته است . از آنجا كه شيخ صدوق و شيخ طوسى طرق خود به راويان مذكور در كتاب هاى خود را در پايان آنها با عنوان «مشيخه» آورده اند از اين دو مشيخه نيز به عنوان منابع رجالى اوليه شيعه ياد مى شود .
رجال ابن غضائرى (م 450) كه از آن با عنوان «الجرح» و «الضعفاء» نيز ياد مى شود از منابع كهن رجالى شيعه است. اين كتاب از دو جهت مورد نقد قرار گرفته، نخست آن كه او در تضعيف راويان افراط كرده است و ديگر آن كه تضعيفات او مستند به حدس است نه حسّ .
فهرست شيخ منتجب الدّين ، معالم العلماء، ابن شهر آشوب ، رجال ابن داود و خلاصة الاقوال علامه حلّى چهار منبع رجالى است كه به عنوان منابع ثانويه رجال شيعى شناخته شده اند .
فهرست شيخ منتجب الدين (حدوداً 600) كه نام كامل آن «فهرست اسماء علماء الشيعه و مصّنفيهم» است، به معرفى 553 تن از مشايخ حديثى شيعه و اثار آنان از عصر شيخ طوسى تا دوران مولف اختصاص يافته است. از امتيازات اين كتاب آن است كه در طى 120 سال پس از درگذشت شيخ طوسى تا عصر مولف تنها اثر رجالى است كه اين خلأ تاريخى را پر نموده است .
كتاب معالم العلماء از ابن شهر آشوب بسان فهرست منتجب الدين، 1021 تن از عالمان شيعه را از دوران شيخ طوسى تا عصر مولف معرفى كرده است. با اين تفاوت كه محور توجه شيخ منتجب الدين آثار آنان است در حالى كه ابن شهر آشوب مستقيماً به معرفى عالمان شيعه در اين دوره تاريخى پرداخته است . رجال ابن داود (م 707) از بهترين منابع رجالى ثانويه شيعه است كه ديدگاه هاى رجالى شيخ طوسى، كشى، نجاشى، و… را منعكس ساخته و مباحث كتاب را در دو بخش: 1. موثقين و مهملين 2. مجروحين و مجهولين ارايه نموده است .
علامه حلّى (م 726) از عالمان برجسته و پر تأليف شيعه در سده هشتم داراى كتاب مفصلى در زمينه رجال بوده با نام «كشف المقال فى معرفة الرجال» يا رجال كبير كه متاسفانه مفقود شده است. كتاب خلاصة الأقوال كه به رجال علامه معروف است، تلخيص اين كتاب است كه در دو بخش: راويان ثقه و متوفقين به بررس شخصيت راويان پرداخته است. اظهار نظر علامه درباره وثاقت يا ضعف راويان از امتيازات اين اثر است .
از سده دهم تا سده كنونى آثار رجالى مهمّى به رشته تحرير در آمد كه از ميان آن ها دوازده اثر به عنوان منابع متاخر رجالى شيعه شناخته شده اند كه عبارتند از: 1. مجمع الرجال قهپايى 2. حاوى الاقوال، حائرى 3. منهج المقال، استرآبادى 4. نقد الرجال، تفرشى 5. جامع الرواة، اردبيلى 6. رجال سيد بحرالعلوم 7. منتهى المقال، حائرى 8. بهجة الامال، عليارى تبريزى 9. تنقيح المقال، مامقانى 10. سماء المقال، كلباسى 11. قاموس الرجال، شوشترى 12. معجم الرجال الحديث، آية الله خويى.
مجمع الرجال قهپايى (م 993) به منظور انعكاس ديدگاه هاى رجالى كشى، شيخ طوسى، نجاشى و ابن غضائرى با ترتيب تاريخى آن ها و بدون افزودن مطلبى از سوى مولف فراهم آمده است .
حاوى الاقوال فى معرفة الرجال جزائرى (م 1021) از منابع كارآمد رجالى است كه راويان را در چهار فصل: 1. صحاح 2. حسان 3. موثّقون 4. ضعفاء مورد بررسى قرار داده است . در كتاب منهج المقال استرآبادى (م 1028) بيش از هفت هزار راوى و كتاب آنان معرفى شده است .
تفرشى (م سده يازدهم) كتاب نقدالرجال خود را به منظور سامان دادن به گفتار رجاليان پيشين فراهم آورد. در اين كتاب به اختلاف نسخه ها و ضبط صحيح اسامى و توثيق و تضعيف فقهاء توجه شده است . محمد بن على اردبيلى (م 1101) در كتاب جامع الرواة كوشيده است تا افزون بر منابع رجالى با مراجعه به احاديث، اشتباهات رجاليان در معرفى ناقص راويان را مرتفع ساخته و چهره شمارى از مجاهيل را مشخص سازد. مولف 20 سال از عمر خود را صرف نگارش اين كتاب كرد .
در كتاب الفوائد الرجاليه سيد بحرالعلوم (م 1212) كه به رجال بحرالعلوم معروف است، معروفين بيوتات حديثى شيعه و اسامى صحابه و راويان با ذكر آراء رجاليان پيشين آمده است .
منتهى المقال فى احوال الرجال از ابوعلى حائرى (م 1215) بر اساس ديدگاه هاى رجالى ميرزا محمد استر آبادى، وحيد بهبهانى و ساير رجاليان تنظيم شده است . بهجة الامال از عليارى تبريزى (م 1327) شرحى است از كتاب زبدة المقال حسينى بروجردى كه به صورت منظوم به معرفى راويان پرداخته است. متن منظوم جلد چهارم و پنجم كتاب از خود مولف است كه در تكميل رجال منظوم بروجردى فراهم آمده است .
تنقيح المقال فى علم الرجال از شيخ عبدالله مامقانى (م 1351) از بهترين و جامع ترين كتاب رجالى شيعه است كه به صورت مبسوط و گسترده به بررسى عميق ديدگاه هاى رجاليان درباره روات پرداخته است. در مقدمه اين كتاب مباحث مبسوط و پرفايده اى درباره علم رجال و مباحث نظرى آن آمده است . سماء المقال فى علم الرجال از ابوالهدى كلباسى (م 1356) در چهار فصل تنظيم شده است. معرفى مشايخ حديث و تمييز مشتركات از جمله مباحث اين كتاب است .
قاموس الرجال از علامه شوشترى (معاصر) از كتاب هاى تحقيقى رجال است كه به عنوان تعليق بر كتاب تنقيح المقال مامقانى نگاشته شده است. مولّف در مقدمه اين كتاب به صورت مفصل كاستى هاى كتاب تنقيح المقال را يادآور شده است .
معجم رجال الحديث از آية الله خويى (معاصر) بخاطر گستردگى و توجه به طبقات راويان و نيز انعكاس همزمان روايات يا شمار روايات آن ها در كتب اربعه بهترين و جامع ترين منبع رجالى است كه ضمن برخوردارى از ديدگاه هاى رجاليان پيشين اظهار نظر نهايى درباره راويان در آن آمده است .
كتاب هاى: الجرح و التعديل از ابو حاتم رازى، ميزان الاعتدال از رازى، لسان الميزان از ابن حجر عسقلانى، تهذيب التهذيب از ذهبى، و تهذيب الكمال از مزّى از مهمترين منابع رجالى اهل سنت اند .
البته باز منصفانه بايد اذعان كنيم كه برخورد عالمان شيعه نسبت به روايات و جوامع حديثي اهل سنت به مراتب از برخورد عالمان اهل سنت نسبت به روايات و جوامع حديثي شيعه مهربانانه‌تر بوده و هست. بهترين شاهد مدّعا كتاب بحارالانوار علّامه مجلسي به عنوان دائرة‌المعارف بزرگ شيعه است كه در موارد زيادي از روايات صحاح سته و ساير كتب حديثي اهل سنت و از جمله تفاسير آنها بهره جسته است. هرچند وي در مقدمه كتاب بحارالانوار تصريح كرده است كه هدفش از ذكر اين دست از روايات استشهاد به آنهاست. اين در حالي است كه در جوامع كهن و متاخّر اهل سنت انعكاس روايات شيعه چندان به چشم نمي‌خورد .
علی نصیری