تفسیر صحابه و تابعان از دیدگاه آیت الله معرفت

تفسير صحابه و تابعان از ديدگاه آيت الله معرفت      

مجید معارف

طرح مسأله
         عده‌اي از صحابه و تابعان در شمار نخستين مفسران قرآن قرار دارند كه پس از رحلت رسول خدا (ص) به امر تفسير اشتغال داشته‌اند . اين كه در طبقه صحابه چه كساني بار اصلي تفسير را به دوش كشيده و چه ميزاني از قرآن را بر پايه چه مداركي تفسير كرده‌اند ،

بين محققان اختلاف نظر وجود دارد . اصالت و اعتبار تفسير صحابه مسأله ديگري است كه در آراء صاحب نظران فاصله‌اي از اثر تفسيري تا راي و اجتهاد را به خود اختصاص داده است . اما با توجه به تنوع مدارك تفسير در عهد تابعان  و ظهور اختلافات مذهبي در بين آنان ، سؤالات ياد شده نسبت به ارزش تفسير تابعان حساسيت بيشتري به هم مي‌زند .

ضمناًاز آنجا كه شناخت تفسير صحابه و تابعان در ارزش گذاري تفاسير دوره‌هاي بعد تأثير غير قابل انكار دارد ، بررسي مدارك و روش تفسيري صحابه و تابعان از اهميت ويژه‌اي براي قرآن پژوهان برخوردار است . در اين مقاله تلاش بر آن است تا با تكيه بر آراء قرآن پژوه معاصر مرحوم آيت الله معرفت ضمن رسيدگي به سؤالات ذكر شده ، شناخت مناسبي از تفسير صحابه و تابعان به دست داده شود.

1- تفسير صحابه

         پس از رحلت رسول خدا (ص) عده‌اي از صحابه كه حقايق قرآن را در محضر آن حضرت آموخته بودند  به امر آموزش قرآن و تفسير آن مشغول شدند  . در اين خصوص مسائل چندي به شرح زير قابل بررسي است :

1-1- تعداد مفسران صحابه
         سيوطي مفسران مشهور صحابه را ده تن دانسته كه عبارتند از : خلفاي اربعه ، ابن مسعود، ابيّ بن كعب ، ابن عباس ، ابوموسي اشعري ، زيد بن ثابت و عبدالله بن زبير  اين موضوع كم و بيش مورد قبول ديگران قرار گرفته است. جز آنكه به دو نكته ديگر نيز پرداخته‌اند :

نخست آنكه اشخاص ديگري نيز در شمار مفسران صحابه قلمداد شده‌اند – گرچه روايات وارده از آنان كم است – و ديگر آنكه در بين مفسران دهگانه‌اي كه سيوطي نام برده نيز ، تفاوت چشم‌گيري از جهت تعداد روايات تفسيري وجود دارد ( كه البته امر به نحوي مورد تأييد سيوطي هم قرار دارد ) به اين صورت كه از  چهار تن از مفسران دهگانه ، يعني علي (ع) ، ابن مسعود ، ابن عباس و ابيّ بن كعب  روايات تفسيري به وفور و از ساير اصحاب به ندرت حديثي در تفسير رسيده است 

اما در اين ميان آيت الله معرفت به صراحت مي‌نويسد : « چهار تن از صحابه به تفسير قرآن شهره‌اند و پنجمي ندارند كه عبارتند از : علي بن ابي طالب (ع) – كه سرآمد و داناترين آنهاست – ، عبدالله بن مسعود ، ابیّ بن كعب و عبدالله بن عباس – كه از نظر سن كوچك‌ترين آنان است ولي در رواج تفسير از ديگران جلوتر است. »

         اما با توجه به آنكه آيت الله معرفت در مورد ساير صحابه تصريح كرده است كه :«از آنان جز به ندرت روايت تفسيري شناخته نشده است » .

مي توان گفت كه ديدگاه ايشان در خصوص تعداد مفسران صحابه تفاوت جوهري با ديدگاه اهل سنت – از جمله سيوطي ، زرقاني و ذهبي – ندارد . جز آنكه ايشان بر نقش ويژه ‌علي (ع) به عنوان اعلم صحابه در تفسير تأكيد كرده و اين موضوع را در بررسي شخصيت تفسيري ابن عباس و ابن مسعود اثبات كرده‌اند .

ثانياً نخواسته‌اند با نام بردن از پاره‌اي از صحابه كه معلوم نيست چه نسبتي با تفسير قرآن داشته و بلكه در شرايطي از دانستن معاني برخي از واژگان اظهار عجز كرده‌اند1،فضيلت و امتياز ويژه‌اي اعلام كند .

          در بين مفسران ممتاز صحابه اعلميت علي (ع) نسبت به ديگران و نيز مرجعيت علمي آن حضرت در امر تفسير ، حقيقتي انكار ناپذير است كه مورد تصريح بسياري قرار دارد .

اما مايه شگفتي است كه عده‌اي همواره در صدد سرپوش گذاشتن به حقيقت ياد شده بوده و به نحوي از ذكر نصوص موجود در اثر پذيري صحابه از علي (ع) خود داري كرده و يا به كلي دست به تحريف اين نصوص مي‌زنند  . به عنوان نمونه ابن تيميه معتقد است كه روايات و متقولات ابن عباس از علي (ع) بسيار كم و ناچيز است و مدونان احاديث صحيح ، چيزي از احاديث ابن عباس را از علي (ع) ياد نكرده‌اند .

برخي ديگر از محققان با تصريح به اين نكته كه يكي از عوامل توفيق ابن عباس در امر تفسير ملازمت وي با اصحاب بزرگ بوده ، بدون آنكه نامي از اين اصحاب – و از جمله علي (ع) – ببرند تنها به فراگيري ابن عباس از انصار مدينه از جمله زيد بن ثابت بسنده کرده اند . اما در این میان آیه الله معرفت با درك حساسيت اين موضوع اولاً با عنوان «اعلم الصحابة بمعاني القرآن» برجستگي مقام علمي علي (ع) و اعلميت مطلق آن حضرت را – در همه زمينه‌ها از جمله تفسير- مدلّل كرده است .

ثانياً به طوري كه قبلاً گذشت با بررسي رابطه دانش تفسيري مفسران صحابه از جمله ابن عباس، عبدالله بن مسعود و ابيّ بن كعب با علي (ع)، مرجعيت علي (ع) در بين صحابه و اثر پذيري آنان از آن حضرت را، به خوبي نمايانده است . اين كوشش در بخش‌هاي ديگری از تحقيقات آيت الله معرفت خصوصاً تصحيح طرق تفسيري ابن عباس نیز به چشم مي‌خورد كه به زودي از نظر خواهد گذشت.
 

1-2- مصادر تفسير صحابه و ويژگي‌هاي تفسير در اين دوره
         قرآن پژوهان در معرفي مصادر تفسير صحابه بر مواردي چون : قرآن ، روايات نبوي و فهم و اجتهاد مفسران صحابي، خصوصاً آگاهي آنان نسبت به معاني لغات و نيز آداب و رسوم عرب – كه زمينه ساز نزول بسياري از آيات بوده – تأكيد كرده‌اند . برخي به تأثير پذيري تفسير صحابه از آراء علماي اهل كتاب اشاره كرده درباره ميزان اين تأثير به بحث پرداخته‌اند .

در عين حال همگان متفقند كه تفسير در دوره صحابه از هيئتي ساده و بسيط برخوردار بوده است .  آيت الله معرفت موارد زير را به عنوان ويژگي‌هاي تفسير در عهد صحابه ياد كرده است :
 

1-2-1- سادگي تفسير در حد توضيحات لغوي محدود
1-2-2- سلامت تفسير از جدل و اختلاف
1-2-3- صيانت تفسير از دخالت راي ( به معناي استبداد به راي غير مستند )
1-2-4- پاك بودن تفسير از اساطير و افسانه‌ها خصوصاً اسرائيليات
1-2-5- قاطعيت و خالي بودن از شك و ترديد و تحمل احتمالات

حال ، با توجه به ويژگي‌هاي ياد شده ، تفسير صحابه در چه پايه‌اي از اصالت و اعتبار است؟ اين سؤالي است كه از دير باز درباره آن بين انديشمندان اختلاف نظر وجود دارد . اهل سنت نوعاً تفسير صحابه را در طول تفسير پيامبر (ص) دانسته و آن را از مصاديق مأثورات تفسيري دانسته‌اند كه در مقابل تفسير به راي قرار مي‌گيرد ، لذا با آن معامله حديث مرفوع و مسند كرده‌اند تا موقوفه صجابی .

برخي اين موضوع را تخصيص به اسباب النزول داده‌اند كه در آن مجال راي وجود ندارد . اين در حالي است كه از نظر بزرگان و محققان شيعه اثر تفسيري جز روايات نبوي و ائمه اطهار (ع) مصداقي ندارد .  از طرفی مسلم است كه صحابيان در مواردي كه در مسير تفسير خود نصّي از قرآن و حديثي از پيامبر(ص) نداشته اند، با بهره گيري از قوه راي و اجتهاد به تفسير اقدام كرده‌اند  لذا دفاع از تفسير صحابه در حد تفسير اثري وجهی ندارد و به گفته ذهبي در مواردي كه تفسير صحابي از جنس اجتهاد و استنباط باشد ،  ماهيتي جز موقوفه ندارد.

         آيت الله معرفت نيز با اعتقاد به حجيت تفسير پيامبر (ص) و امامان (ع) به عنوان تفسير قابل اسناد روايي ، تفسير صحابيان را تفسيري برخاسته از اثر ( نبوي ) و راي خاص آنان مي‌داند  اما با توجه به مميزاتي كه درباره تفسير صحابه نقل كرده در مجموع معتقد است كه تفسير صحابيان از ارزش و اعتبار ويژه‌اي برخوردار است كه آن را از تفاسير هر دوره ديگر متمايز مي‌‌سازد .

به عقيده ايشان اصالت تفسير صحابه – كه براي ما رسيده – بر دو پايه استوار است كه عبارتند از

: الف – صحت اسناد مطالب تفسيري منقول از صحابه، ب – قرار داشتن مفسر صحابي در زمره صحابيان طراز اول. در صورت تحقق اين دو شرط به عقيده ایشان برای اعتماد به تفسير صحابي مانعی در کار نخواهد بود .

آيت الله معرفت در تحليل ديدگاه خود از اعتبار تفسير صحابه معتقد است كه ماده اصلي تفسير صحابه يا به آموزشهاي آنان از رسول خدا (ص) باز مي‌گردد كه در اين صورت تفسير آنان از ارزش حديث مسند برخوردار خواهدشد، يا به فهم آنان از معاني لغات و آداب و رسوم جاهليت و امثال آن ارتباط دارد كه در اين حال گرچه اين فهم از مصاديق موقوفه خواهد بود، اما فهم صحابه نسبت به ديگران كه از درك حضور وحي و عهد رسالت به دور بوده‌اند ، به واقعيات قرآن نزديكتر است ، لذا امكان فهم قرآن برای آنان بيشتر فراهم بوده است .

اين ديدگاه‌ كه با نوعي واقع‌بيني تفسير صحابيان را بين تفسير اثري و تفسير اجتهادي آزاد ارزيابي مي‌كند در بين علماي اسلامي ، نزديك به ديدگاهي است كه زركشي درباره تفسير صحابيان قائل است.

 1-3- ارتباط تفسير صحابه با آموزشهاي اهل كتاب
         گفته شد كه يكي از مصادر تفسير صحابه آموزش‌هاي اهل كتاب است  اما در كم و كيف اثرپذيري صحابه از عقايد علماي يهود و نصاري – كه اسلام آورده و در بين مسلمانان نشو و نما مي‌كرده‌اند- اختلاف نظر وجود دارد . عده‌اي از خاورشناسان مانند گلدزيهر در اثر گذاري امثال كعب الاحبار و عبدالله بن سلّام بر برخي از صحابه مانند ابن عباس مبالغه كرده‌اند  از مسلمانان عده‌اي چون محمود ابوريه ، احمد امين و سيد محمد رشيد رضا بر اثرپذيري امثال ابوهريره ، عبدالله بن عمروبن عاص و عبدالله بن عباس از كعب الاحبار تأكيد كرده‌اند  در اين ديدگاه گویا صحابيان غافل از مكائد اهل كتاب، مروج اسرائيليات و خرافاتي شده‌اند كه از ناحيه يهود و نصاري به فرهنگ اسلامي سرازيرشده است .

از اين رو برخي از محققان در مقابل اين انديشه واكنش نشان داده‌ و شأن صحابه را بالاتر از آن دانسته‌اند كه در شناخت حقايق قرآن به امثال كعب الاحبار مراجعه نمايند.

         به عقيده اين عده اولاً مراجعه اصحاب پيامبر (ص) به علماي اهل كتاب در حوزه احكام و تكاليف شرعي نبوده ، بلکه اين مراجعه به فرض وقوع در زمينه‌هايي بوده كه بين قرآن و تورات و انجيل مشترك بوده است، كه همان قصص و سرگذشت‌هاي تاريخي است .

ثانياً بزرگان اصحاب پيامبر (ص) از جمله ابن مسعود ، ابن عباس ، ابو هريره و … عاجز از تميز مطالب اصيل از مباحث انحرافي نبوده اند تا گفته شود نقل اسرائيليات براي آنان مايه تشويش افكار و عقايد بوده است ، بلكه آنان با داشتن ميزان فكري كامل موفق به تميز مطالب صحيح از مباحث خرافي بوده‌اند .  اما در شرايطي كه قرآن پژوهان شيعه بعضاً نفوذ سخنان علماي يهود را در تفسير صحابه منتفي ندانسته‌اند  آيت الله معرفت در راستاي اعتبار بخشي به تفسير صحابه اعتقاد راسخ دارد كه شأن صحابه پيامبر (ص) بالاتر از رجوع آنان به امثال کعب الاحبار بوده است .

لذا ايشان ضمن تخطئه شديد امثال گلدزیهر  و اظهار تأسف از دنباله روي برخي از مسلمانان – مانند ذهبي و احمد امين– از انديشه‌هاي خاورشناسان مي‌نويسد : « شكي نيست كه اصحاب هوشيار پيامبر(ص) – چون ابن عباس – همواره از مراجعه به اهل كتاب بر حذر بودند و افسانه‌ها و خيالات ساخته آنان را ناچيزمي‌شمردند .

اسرائيليات پس از عصر صحابه و در دوران سلطه امويان به درون حوزه اسلام راه يافت ، زيرا آنان به منظور نشر فساد در زمين و فراگير ساختن آن به شدت به يهوديان خوار و بي مقدار كه به ظاهر مسلمان شده بودند نياز داشتند . در آينده روشن خواهيم ساخت آغاز نشر و گسترش اسرائيليات در ميان مسلمانان، تنها در دوره سياه حكومت امويان بود و از ساحت قدس صحابه به ويژه ابن عباس به دور است كه براي كسب علم به يهوديان كينه توز مراجعه كنند و دانشوران برجسته اسلام همچون امير مؤمنان (ع) را ناديده بگيرند ؛ فردي كه معدن علم است و دانش اولين و آخرين را كه تمام آن را به ارث از پيامبر (ص) دريافته بود در اختيار دارد .

2- تفسير تابعان

         عصر تابعان عصر گسترش دامنه تفسير است . در اين دوره مفسران تابعان در مناطقي چون مكه ، مدينه ، كوفه ، بصره و شام به امر تفسير مشغول شدند و در واقع مدارسي را تقويت کردند كه نخستين بار به وسيله برخي از صحابه از جمله ابن عباس ، ابيّ بن كعب ، عبدالله بن مسعود ، ابوموسي اشعري و ابودرداء پي ريزي گشته بود .

تابعان در امر تفسير در درجه نخست ناقلان روايات نبوي و آراء تفسيري صحابيان بودند و از همين روست كه برخي معتقدند تفسير بزرگان تابعان در شمار تفسير اثري قرار دارد .

اما بدون ترديد ، در دوره تابعان به تدريج عناصري پا به عرصه تفسير گذاشت كه ماهيت تفسير را از شكل اثري به تفسير به رأی كاملاً متحول ساخت . نخست ورود اسرائيليات تفسيري است كه به عقيده قرآن پژوهان نفوذ گسترده آن به حوزه تفسير در عصر تابعان است . و ديگر دخالت راي و اجتهاد در مسير تفسير است كه اولاً موجب پديد آمدن اختلافات مذهبي در عصر تابعان بود ؛ ثانياً زمينه را براي پيدايش بحث ها و نیز گرایش های  كلامي، فقهي، ، اخلاقی، ادبی و لغوی مهيا ساخت .

         آيت الله معرفت ضمن صحّه گذاشتن بر خصوصيات كلي تفسير در دوره تابعان – درست به همان شكل كه ديگران به آن پرداخته‌اند – و معرفي منابع تفسير قرآن در اين دوره1  بدون آنكه قائل به تعبد در مقابل آرائ تفسيري تابعان باشد ، تنها به جهت نزديك بودن آنان به عصر نزول قرآن ، مطالعه نظرات تفسيري تابعان را از باب بررسي و تحقیق در مسائل نه صرفا تقلید و تعبّد، امري ضروري مي‌داند . ايشان ضمناً به تحقيق مسائلي چند درباره مفسران دروه تابعان پرداخته كه جهت پرهيز از اطاله كلام تنها به دو مورد آن اشاره مي‌شود .
 

2-1- تصحيح طرق تفسيري ابن عباس
         آيت الله معرفت ابن عباس را در تفسير ، شاگرد خاص علي (ع) مي‌داند كه از طرف آن حضرت تربيت ويژه‌اي شامل او شده و به درجه‌اي رسيده است كه امام در حق او تعبير:« كانّما ينظر الي الغيب من سترٍ رقيق» را به كار برده است . با چنين پشتوانه اي ابن عباس به تربيت شاگرداني اقدام نمود كه آنان نيز كم و بيش با اثر پذيري از خط فكري علي (ع) به امر تفسير مشغول شدند. مفسران دوره تابعين به ويژه مدرسه تفسيري مكه از شاگردان ابن عباس به شمار مي‌روند  كه هر كدام در رأس طريقي قرار گرفتند.

در كثرت طرق و روايات تفسيري ابن عباس جاي ترديد وجود ندارد هر چند كه در صحت منقولات تفسيري ابن عباس جاي سخن فراوان است. سيوطي ضمن اشاره به طرق متعدد ابن عباس در تفسير قرآن ، اين طرق را از جهت اعتبار در يك سطح ندانسته بلكه برخي از اين طرق – مانند طريق علي بن ابي  طلحه هاشمي و طريق قيس بن ربيع از عطاء بن سائب از سعيد بن جبير – را توثيق و برخي از طرق – مانند طريق كلبي از ابوصالح و طريق مقاتل بن سليمان از ابن عباس – را تضعيف كرده است .

         اما آنچه در تحقيقات تفسير پژوهان اهل سنت جاي آن بسيار خالي است ، عدم كوشش در تصحيح طرق تفسيري ابن عباس است . اين كار در پژوهش‌هاي آيت الله معرفت مورد توجه قرار گرفته و در واقع از ابتكارات وي در بحث تفسير صحابه و تابعان به شمار می رود.

استاد معرفت با حوصله فراوان به تصحيح 10 طريق از طرق تفسيري ابن عباس مبادرت كرده و ضمن اثبات و ثاقت افرادي كه در رأس هر طريق واقع شده‌اند ، به تصحيح طريق آنان و نيز نقد شبهاتي كه در اين خصوص وجود دارد ، پرداخته و از اين جهت خدمت شاياني به عرصه تاريخ تفسير انجام داده است .

بنابراين تحقيقات راويان اصلي تفسير ابن عباس نه تنها از جهت و ثاقت اخلاقي بلكه نوعاً از حيث عقيده و ايمان خصوصاً نزديكي به خط فكري علي و ولايت اهل بيت (علیهم السلام) و نيز ارتباط با محافل شيعي ، افرادي موجه و قابل تأييد هستند و چه بسا علت تضعيف برخي از آنان – از جمله مقاتل بن سليمان ، عطيه بن سعد كوفي ، محمد بن سائب كلبي و علي بن ابي طلحه هاشمي – همين گرايش آنان به علي و خاندان اهل بيت (ع) بوده كه از ناحيه برخي از علماي رجال نوعي طعن به شمار مي‌رفته است .

به عنوان مثال در شرح حال ابوالحسن عطيه بن سعد بن جناده كوفي پس از معرفي اجمالي شخصيت وي – از جمله ولايت و وفاداري او به اهل بيت (ع) و صدماتي كه در زمان حجّاج متحمل شد- به نقل سخنان ابن عدي و ابن حجر پرداخته كه اين دو نفر ضمن توثيق او اظهار داشته‌اند كه معهذا احاديث او حجت نيست سپس مي‌نويسد : « اكنون كه معلوم گرديد منشأ طعن به او ، پيروي از مكتب اهل بيت (ع) و دفاع از حريم مقدس آنان است ، ديگر دليلي بر قدح او وجود ندارد .

به همين دليل محدثان بر او اعتماد كرده ، احاديث او را صحيح شمرده‌اند .» بهر حال از كساني كه آيت الله معرفت با استناد به شواهد تاريخي به اثبات و ثاقت و سلامت اعتقادي آنان پرداخته مي‌توان از ابن ابي طلحه ،، قیس ابن ربیع، ابن اسحاق ، سدي كبير ، ابن جريج، ضحاک بن مزاحم ،مقاتل بن سليمان ، عطيه بن سعد بن جناده كوفي ، محمد بن سائب كلبي و ابو صالح باذام يا باذان نام برد .
 

2-2- نمايان سازي نفوذ فكري علي (ع) بر انديشه مفسران تابعان
         موضوع ديگر در تحقيقات آيت الله معرفت ، نمايان سازي خط فكري علي (ع) درانديشه و عملكرد بسياري از مفسران عصر تابعين است . اين امر كه علي (ع) واضع و مؤسس بسياري از علوم اسلامي از جمله تفسير ، علوم قرآني و علم نحو بوده ، مورد تصريح بسياري از محققان قرار دارد .

اما نفوذ فكري علي (ع) در حوزه تفسير قرآن خاصه نزد مفسران عصر تابعان حقيقتي است كه مورد غفلت بسياري از قرآن پژوهان از گذشته تا حال واقع شده و بلكه به نظر مي‌رسد كه دستهاي مرموز تاريخي به نحوي بر آن سرپوش گذاشته‌اند. مقايسه پژوهش آيت الله معرفت در التفسير و المفسرون با ديگر كتابهايي كه در موضوع تاريخ تفسير تأليف شده به ويژه كتاب التفسير و المفسرون ذهبي ما را به اين حقيقت رهنمون مي‌سازد كه دغدغه اصلي آيت الله معرفت مشخص ساختن جهت گيري‌هاي مفسران اين دوره ( تابعان ) در زمينه ‌هاي كلامي – اعتقادي و نشان دادن ميزان تأثير و تأثرهاي مفسران از يكديگر است .

جهت اين موضوع استاد معرفت در ابتدا به معرفي مدارس تفسيري در عصر تابعان و مؤسسان و چهره‌هاي شاخص اين مدارس پرداخته  و سپس درباره شخصيت 30 تن از مفسران برجسته و مشهور دوره تابعان دست به تحقيق زد‌ه‌اند كه حاصل اين تحقيق اثبات تمايلات شيعي در خصوص حداقل 23 نفر از مفسران اين دوره است . برخي از اين شخصيت‌ها مانند : عكرمه ، سعيد بن مسيّب ، حسن بصري و قتاده، امرشان حتي از نظر محققان شيعه اختلافي است . به طوري كه به تخطئه آنان دست زده يا لااقل درباره آنها توقف كرده‌اند .

         اما تلاش آيت الله معرفت در روشن ساختن وضعيت آنان و به عنوان نمونه عكرمه كه متهم به گرايش به خوارج و انحراف از علي و اهل بيت(ع)  اوست ، بسيار شگفت آور است كه محقق نامبرده با تكيه بر نقد اخبار تاريخي موجود در اين زمينه يا بحث در دلالت‌هاي اين اخبار به خوبي از پس آن برآمده است . اما كوشش‌هاي آيت الله معرفت در اين مقصد فكري بر دو پايه به شرح زير استوار است :

2-2-1- اعتبار عقلي در نشان دادن شخصيت مفسر تابعي
         در برخي از موارد ، شخصيت فكري يك مفسر با استفاده از اثرپذيري او از استاد يا اساتيدش مورد بحث قرار گرفته و در واقع از نوعي اعتبار عقلي استفاده شده است .

به عنوان مثال در معرفي شخصيت مجاهد مي‌نويسد: «وي متهم به مراجعه به اهل كتاب است و این اتهام با سخت گیری استاد او و ابن عباس در مراجعه به اهل کتاب سازگار نيست.» و درباره اسودبن يزيد كه مانند مسروق بن اجدع(هر دو از مفسران كوفي ) مورد قدح و طعن قرار گرفته تصريح مي‌كند كه : « جوّ حاكم بر علماي كوفه به ويژه‌اصحاب عبدالله بن مسعود ، اكثراً گرايش به ولايت كبري مولا امير مؤمنان(ع) و خاندان نبوت بود ،

زيرا استاد بزرگشان صحابي جليل عبدالله بن مسعود بدين‌سان آنها را تربيت نموده و ساخته بود.» . اين نحوه استدلال در پژوهش آيت الله معرفت نسبت به اعتقاد و عملكرد ابن عباس ، عطاء بن سائب (314 )، مجاهد(288) و عكرمه دنبال شده و به عنوان مثال پس از نقل خبري درباره عكرمه كه وي را متهم انكار مفاد آيه تطهير درباره اهل بيت (ع) و انحصار آن به زنان پيامبر كرده‌اند، مي‌نويسد: «فمكذوب عليه البته .

ذلك انه تربية ابن عباس الخالصه و لايظن بشأنه الحياد عن طريق شيخه: (الولاء الخالص لال بيت الرسول) و تحوير فضيلة خاصة بهم و لاسيما بهذا النحو من الاصرار» : من شاء باهلته انها نزلت في ازواج النبي (ص) الامر الذي لا يقوم به سوي معاند حاقد علي آل البيت (ع) و ليس الّا من صنع ذوي الضغائن و الاحقاد.»

2-2-2- استفاده از شواهد گوناگون در بررسي شخصيت مفسر
         اما قسمت عمده اظهارات آيت الله معرفت در بررسي شخصيت يك مفسر متكي بر نقل‌هاي تاريخي است كه حكايت از وسعت تحقيق و تتبع نامبرده دارد .

در اين خصوص آيت الله معرفت گاه به نقد سندي و دلالت اقوال ضعيف و غير معتبر پرداخته و اعتبار آنان را در مقام استناد و استدلال مورد سؤال قرار مي‌دهد و گاه با كنكاش در متون حديثي و تاريخي به استفاده از شواهد متعدد در ارائه سيماي واقعي شخصيت مورد نظر اقدام مي‌كند .

آنچه در تحقيقات آيت الله معرفت قابل توجه و ستودني است جامع نگري ايشان همراه با نقد و بررسي و قضاوت توأم با انصاف علمي است . لذا بدون آنكه نياز به طرح عقايد به صورت ادعايي باشد ، تحليلي از شخصيت مورد نظر خود ارائه مي‌دهد كه براي خواننده جذاب و از استدلال لازم برخوردار باشد .

 

به عنوان مثال ايشان در بررسي شخصيت عكرمه پس ذكر اين مطلب كه « تهمت‌هايي كه متوجه عكرمه شده در دو جهت خلاصه مي‌شود كه عبارتند از : 1- دورغ گويي ، 2- تمايل به ديدگاه خوارج»، متذكر مي‌شود كه: « تهمت اول به خاطر روايتي است كه از پسر عمر نقل شده كه به غلام خود نافع گفت: «به من نسبت دروغ مده چنان كه عكرمه بر ابن عباس دروغ روا مِي‌‌داشت » و اتهام دوم توهمي است كه در پي سفر او – هنگامي كه به شهر هاي مختلف سفر مي‌كرد – به شمال آفريقا به وجود آمده است، زیرا خوارج در آن ديار فراوان بودند و از ابن عباس نیز احاديثي چند در دست دارند. »

(همانجا) سپس در مقام نقد مي‌نويسد: « پرواضح است كه امثال اين گونه دستاويزها و بهانه‌جويي‌ها تنها ريشه در حسادتي دارد كه دشمنان او به علت جايگاه بلند او به فقه و آشنايي با معاني قرآن كريم ، از او به دل داشتند. اما ابن حجر – درباره روايات رسيده از ابن عمر – مي‌گويد: « اين حديث ، گذشته از اختلافات در متن و تباين در نقلهاي مختلف ، از نظر سند ضعيف است … اين روايت پذيرفته نيست ، زيرا به وسيله ابو خلف جزّار از يحيي بكّاء نقل شده است .

و روايت بكّاء متروك و غير قابل اعتماد است ؛ از اين روست كه ابن حبان مي‌گويد : محال است انساني كه عدالتش ثابت است با سخن فردي مشكوك الحال مخدوش شود . »  آيت الله معرفت سپس اضافه مي‌كند كه نسبت دروغگويي به عكرمه حتي در حيات خود او شايع گرديد به گونه‌اي كه استاد او ابن عباس نيز به دفاع از او و رد اين نسبت اقدام نمود .

         اما در مورد نسبت بدعت به عكرمه و تمايل او به خوارج تصريح مي‌كند كه : اين تهمت نيز نادرست است و گروهي از صاحب نظران و اهل نقد چنين نسبتي را از او نفي كرده‌اند . سپس از قول ابن ابي حاتم آورده است كه : « از پدرم درباره عكرمه پرسيدم . گفت : ثقه است .

گفتم : آيا به حديث او استناد مي‌شود ؟ گفت : آري مشروط به اينكه افراد ثقه از او روايت كرده باشند . » و سپس نظري عجلي در كتاب الثقات را نقل كرده است كه مي‌نويسد : « عكرمه غلام ابن عباس ، اهل مكه و تابعي ثقه است و او از تهمت حروري بودن ( انتساب به گروهي از خوارج موسوم به حروريه ) مبرا است » در قسمت ديگري از ابن بررسي آيت الله معرفت سخني از علامه مجلسي آورده است كه وي انكار نزول آيه : « و من الناس من يشري نفسه ابتغاء مرضات الله …»(البقره، 207) در حق علي (ع) را به او نسبت داده و از قول عكرمه آورده است كه آيه ليلة المبيت درباره ابوذر و صهيب نازل شده است . و به عقيده علامه در اشكال اين شأن نزول همان بس كه رواي آن عكرمه و او از گروه خوارج است .

 

آيت الله معرفت پس از نقل سخن علامه مجلسي پس از اداي احترام به اين دانشمند مي‌نويسد : « شايد اين اظهار نظر مرحوم مجلسي به عنوان جدل باشد و گرنه اين روايت خود به خود ضعيف است آن هم به خاطر ضعف راوي آن نه ضعف مروي عنه ( يعني عكرمه ) زيرا طبري اين روايت را از طريق حجاج بن محمد مصيصي از ابن جريج از عكرمه نقل كرده است و مصيصي ضعيف و رواياتش واهي است،

چون در بزرگسالي قواي فكري او دچار اختلال شده بود به همين جهت يحيي بن سعيد از او روايت نقل ننمود و به پسرش هم همين سفارش را كرد، لذا جايي براي طعن بر عكرمه ثقه امين باقي نمي‌ماند و همين نكته را ابن حجر در «تقريب» استنباط و تصریح كرده است كه « عكرمه ثقه ، ثبت و عالم به تفسير است .در نتیجه تكذيب ابن عمر نسبت به او تأييد نشده و از او بدعتي هم به ظهور نرسيده است.»

نتايج مقاله

1- مفسران شاخص طبق صحابه 4 نفر بوده‌اند كه در بين آنها علي(ع) از جهت جامعيت علمي و اثر گذاري بر سه نفر ديگر منحصر به فرد است .

2- تفسير صحابه به دليل استفاده از راي و اجتهاد – در موارد نادر – حجيت شرعي ندارد اما با توجه به سلامت منابع و مصادر آن از اعتبار فوق العاده برخورداراست .

3- ابن عباس پرورش يافته مكتب علي(ع) بود و طرق تفسيري او با جهت گيري اعتقاد به ولايت علي (ع) قابل تصحيح است.

4-  تفسير در عهد تابعان از جهات گوناگون گسترش يافت و از دخالت اجتهادات كلامي، مذهبي و نفوذ اسرائيليات در امان نماند .
 

5- بازتاب خط فكري علي (ع) بر انديشه و عملكرد اكثر قريب به اتفاق مفسران طبقه تابعان مورد اعتراف شواهد تاريخي است ، گرچه در پژوهش‌هاي دانشمندان كمتر به آن پرداخته شده است.