اعجاز بیانی قرآن از دیدگاه آیت الله معرفت
حسن خرقانی
مقدمه
از مباحث مهم و پردامنه در علوم قرآن که با مسائل اعتقادی و علم کلام نیز پیوند خورده است و دانشهای گوناگون از جمله علوم ادبی را به خدمت میگیرد، مبحث «اعجاز قرآن» است.
همواره این پرسش مطرح بوده است که چه ویژگیها و برجستگیهایی در قرآن کریم نهفته است که آن را برای ابدیت مانندناپذیر ساخته است و اصولاً با وجود توانمندیهای روبه رشد بشر در عرصههای گوناگون و وجود سخنوران نامی و چیرهدست در میان آنان چگونه میسر شده و نمیشود که کتابی بدین پایه تدوین کنند. در پاسخ به آن و چند و چون اعجاز قرآن، آثار بسیاری تا کنون سامان یافته است و در باره چرایی معجز بودن آن وجوه گوناگونی مطرح شده است.
دیدگاه اعجاز بیانی از مشهورترین و فراگیرترین رویکردها در حوزة اعجاز قرآن است که بازتاب و تأثیر فراوانی در حوزة مطالعات کلامی، ادبی و تفسیری داشته و مجموعهای وسیع از مجادلات و مباحثات را گرد خود پدید آورده است.
این دیدگاه بر این فرض استوار است که ساختار بیانی قرآن با برخورداری از ویژگیهای مافوق بشری، عجز بشر از هماوردی با آن را در پی داشته و بیپاسخ ماندن تحدّی قرآن که در بیشتر موارد ناظر به همین ساختار بیانی است، بهترین دلیل بر درستی این مدّعاست، بنابراین اعجاز بیانی در واقع از وجوه تحدّی به شمار میآید که نسبت به وجوه دیگر از شهرت و پشتوانة مطالعاتی بیشتری برخوردار است.
اعجاز قرآن در میان آثار استاد فقید آیت الله معرفت از جایگاه والایی برخوردار است. نیمی از کتاب ارجمند التمهید فی علوم القرآن، یعنی سه جلد از شش جلد آن به بحث اعجاز قرآن اختصاص دارد. این بخش از نظر گستردگی، جامعیت، عمق و استواری مجموعة کمنظیر بلکه بینظیری را در میان آثار مربوط به اعجاز قرآن شکل داده است که شایان توجه و اندیشهگری بیشتر است. نگارش مجموعهای با این حجم و با تتبعی گسترده، حوصلهای طاقتفرسا را میطلبد که جز با عشق و علاقه خدمت به قرآن و توفیق الهی برای کسی میسر نمیشود.
افزون بر این، استاد در جلد دوم از دو مجلد «تلخیص التمهید» این مباحث را خلاصه کردند.
در کتاب «علوم قرآنی» نیز با قلم فارسی و روان فشردة مباحث مهم آن را آوردند و گاه مطالب جدیدی نیز افزودهاند. مقالاتی نیز در برخی مباحث مربوط به حوزة اعجاز در دست اقدام داشتند. راهنمایی و مشاورت رسالههای حوزوی و دانشگاهی در مقولة اعجاز و تدریسهای فراوان استاد در این زمینه که افزون بر متون یاد شده همراه با بیانهای تازه و مطالب جدید در حال پژوهش بود نیز یادکردنی است.
اثر عمده و محوری استاد در اعجاز همان نیمة دوم التمهید است که بیشتر مطالب آن در ذیل اعجاز بیانی قابل طبقهبندی است. برای شناخت بهتر این مجموعه و به عنوان درآمدی بر اعجاز بیانی قرآن از دیدگاه آن استاد فقید گزارشی فشرده از محتوای آن، ضمن مقایسه با علوم قرآنی ایشان یاد میگردد:
الف. گزارشی از سرفصلهای اعجاز در آثار استاد معرفت
جلد چهارم التمهید فی علوم القرآن که نخستین جلد از مجموعة سه جلدی اعجاز است، به عنوان درآمدی برای ورود به مبحث اعجاز قرآن است و در آن شانزده بحث مقدمهای و پایهای و بنا بر فهرست خود استاد، پیش از ورود به دلایل اعجاز قرآن یاد شده است. ما در اینجا این مباحث را برشمرده و گزارش فشردهای از محتوای آن میآوریم:
1. مفهوم اعجاز
عجز یعنی ناتوان و اعجاز به معنای ناتوان ساختن یا ناتوان یافتن است. معجزه در اصطلاح امری است برخلاف جریان عادی نظام هستی که همراه با دعوت به مبارزه باشد اما کسی نتواند با آن رویارویی کند و خداوند آن را بر دست پیامبرانش جاری میسازد تا نشانة درستی رسالتشان باشد.
معجزات پیامبران با توجه به سطح فرهنگی و اجتماعی امتهایی که به سوی آنان فرستاده میشوند متفاوت بود. آخرین معجزة الهی پیشرفتهترین و برترین آنهاست و متناسب با جاویدان بودن شریعت اسلام و به تمامی بشریت در هر عصر و نسل که باشند، عرضه شده است و بر سایر معجزات امتیازات همچون عقلی بودن و همراهی اعجاز با کتاب قانونگذاری و هدایت، دارد.
2. هماوردجویی قرآن یا تحدّی
قرآن کریم گام به گام مخالفان خود را به مبارزه طلبیده است که اگر تصور میکنید قرآن دست ساختة بشر است شما نیز گفتاری مثل آن بیاورید. سپس همین نمود که ده سوره ساختگی بیاورید. بار دیگر در تأکید بر ناتوانی آنان فرمود یک سوره نیز بیاورید کافی است و سرانجام با قاطعیت اعلام کرد که هرگز نخواهید توانست همانند قرآن بیاورید و اکنون تحدّی قرآن به صورت عام متوجه تمامی بشریت است که اگر جن و انس گرد هم آیند، یارای مثل آوردن قرآن را ندارند.
در ادامه مباحث مربوط به تحدّی استاد اثبات میکنند که دایره تحدّی عام است و عصر حاضر را نیز شامل میشود و در بحث دیگری تبیین میکنند که تحدّی در سخن امکانپذیر است؛ زیرا منظور آوردن عین آن سخن نیست بلکه سخنی است که امتیازات سخن مورد ادعا را داشته باشد.
3. سرّ اعجاز
در این بحث استاد آیت الله معرفت(ره) فشردة نظرات عالمان را در رمز و راز اعجاز قرآن بیان میکنند که در نُه محور خلاصه میشود:
1. فصاحت و بلاغت بینظیر؛ 2. نظماهنگ شگفت؛ 3. معارف والا؛ 4. قانونگذاریهای همهجانبهنگر؛ 5. شیوة استدلال؛ 6. خبرهای غیبی؛ 7. اشارههای علمی؛ 8. استواری بیان و پیراستگی از اختلاف؛ 9. صرفه.
این سرفصل در علوم قرآنی فارسی با تفصیل بیشتری با عنوان «وجوه اعجاز» گزارش شده است و به جای آن تفصیل آراء که در التمهید پس این بحث ذکر شده، نیامده است.
مباحث افزوده شده در علوم قرآنی:
استاد معرفت در علوم قرآنی فارسی خود، در آغاز بحث اعجاز دو مطلب را افزودهاند که در التمهید منعکس نشده است:
1. پیشینة اعجاز که در آن به اجمال گزارشی از آثاری که در گذشته و حال دربارة اعجاز گذاشته شده است، آمده است.
2. یکی از مباحث مورد علاقة استاد که بر آن تأکید داشتند و در برخی نوشتههای خود آوردهاند، این بحث است که معجزه یک ضرورت دفاعی است و برای اثبات اصل نبوت، نه یک ضرورت تبلیغی و برای اثبات محتوای دعوت آنان؛ زیرا دعوت انبیاء عین حق و دمساز با فطرت اصیل و عقل سلیم انسانی است.
4. دیدگاههای پیشینیان دربارة اعجاز
آیت الله معرفت(ره) در بحثی مبسوط که کمی بیش از صد صفحه را به خود داده است، مهمترین دیدگاههای اندیشمندان جهان اسلام را دربارة چگونگی و وجوه معجز بودن قرآن، بیان میکنند. در این بخش، آرای عالمان شیعه و اهل سنت همپای هم آورده شده است. نظرات انتخابی، سنجیده اختیار شده و به صورتی نیکو سامان یافته است و گفتههای ارزشمندی را در خود جای داده است و سیر اندیشه اعجاز را در تفکر اندیشمندان مسلمان به خوبی روشن میسازد که در خور مطالعه است.
این بخش نقش مقدمهای و پایه در برخی مباحث پس از خود به ویژه وجوه دهگانه اعجاز بیان در التمهید جلد پنج دارد. استاد، گاه بخشی از آراء را ذکر و بخش دیگر را به جلد پنج ارجاع میدهند.
گزارش دیدگاهها در دو بخش سامان یافته است: اعجاز در پژوهشهای پیشینیان و اعجاز در پژوهشهای معاصران. در بخش نخست که دیدگاههای پیشینیان است، دیدگاه چهارده نفر از دانشمندان به ترتیب ذیل گزارش میشود:
بستی، ابن عطیة، جرجانی، سکاکی، راغب اصفهانی، فخررازی، قاضی عبدالجبار معتزلی، شیخ طوسی، قطب راوندی، زملکانی، ابن هیثم بحرانی، یحیی بن حمزة علوی، سید عبدالله شبّر، هبة الدین شهرستانی. دو بزرگوار اخیر گرچه از متأخران هستند، ولی اسلوب سخن آنان همان اسلوب متقدمان است؛ از اینرو در این گروه ذکر شدهاند.
5. اعجاز در پژوهشهای دانشمندان و نویسندگان معاصر
در این بخش دیدگاههای سید قطب، مصطفی محمود، محمد عبدالله درّاز، مصطفی صادق رافعی، محمدفرید وجدی، شیخ محمد عبده، شیخ محمدحسین کاشف الغطاء، شیخ محمدجواد بلاغی، علامه طباطبایی و آیت الله خویی گزارش شده است.
تأکید پیشینیان بیشتر بر فصاحت و بلاغت و نظم منحصر به فرد قرآن بود و پیشینیان مسائلی همچون: نظمآهنگ دلکش و منسجم، سبک بیهمتا و تأثیر روحی قرآن را بر آن افزودند.
6. نظریة صرفه
این قول اعجاز قرآن را به امری خارجی برمیگرداند و معتقد است خداوند خود مانع کسانی میشود که بخواهند با قرآن رقابت کنند. استاد، در التمهید جلد چهار بحث گستردهای دربارة صرفه و پاسخ به آن دارند. ما در پایان این مقاله آن را با عنوان «صرفه یا نظریهای در برابر اعجاز بیانی» گزارش خواهیم کرد.
پس از بحث صرفه در جلد چهارم التمهید، سلسله مباحثی بر یک سبک و سیاق وارد شده است که از سویی به بحث اعجاز به طور مطلق مربوط است و بر اعجاز بیچون و چرای قرآن و ناتوان سخنوران عرب از هماوردی با قرآن دارد وناکامی کسانی که قصد معارضة با قرآن را داشتهاند به تصویر میکشد و از سوی دیگر با بحث صرفه مناسبت دارد و بر نادرستی این قول تأکید میکند. فهرست این مباحث و معرفی اجمالی آن در پی میآید:
7. گواهیهایی دربارة حقّانیت قرآن
در این مبحث که «شهادات و افادات» نام دارد، اعترافات و گواهیهایی از بزرگان قریش و سخنوران نامی عرب بر حقانیت قرآن و خارقالعاده بودن بیان آن، یاد شده است. کسانی همانند: ولید بن مغیره مخزومی، طفیل بن عمرو دوسی، نضر بن حارث، عتبة بن ربیعه و انیس بن جناده.
استاد از این بحث در علوم قرآنی فارسی خود هنگام بحث از «تشخیص اعجاز» استفاده کردهاند.
8. مفتون شدگان مشعل هدایت قرآن
این فصل دربارة کسانی سخن میگوید که مشعل هدایت قرآن آنان را مجذوب خود کرد و مفتون سحر بیان آن شدند و «جذبات و جذوات» عنوان دارد. مسیحیانی از نجران، سوید بن صامت شاعر، سعد بن معاذ اسید بن حضیر و نجاشی از این دستهاند و داستان آنان ذکر شده است.
9. کوبیدنها و سرکوب کردنها
همانگونه که دلهای آرام مجذوب قرآن میشوند، انسانهای ناسپاس و روانپریش نیز از آن گریزان بودند. این فصل با عنوان «قرعات و قمعات» از این دست کسان همچون: همسر ابولهب، امیة بن خلف، عاص بن وائل، نضر بن حارث و جبیر بن مطعم و آیاتی که در کوبیدن آنان نازل شد، سخن میگوید.
10. بحثها و کشمکشها
این بحث با عنوان «محاججات و مخاصمات» از کسانی مانند: عبدالله بن زهری، امیة بن خلف، اسود بن مطلّب و ابوجهل نام میبرد که با پیامبر(ص) و قرآن به مخاصمه برخاستند و با پاسخ دندانشکن وحی روبهرو شدند.
11. فخرفروشیها و رقابتها
سال نهم هجری، سال ورود هیئتها به نزد پیامبر(ص) بود. در این میان هیئتی از اشراف بنیتمیم، نزد آن حضرت آمده و شاعران و سخنورانشان به فخرفروشی پرداختند. سرانجام پس از پاسخ ثابت بن قیس و حسان بن ثابت که به اشارة پیامبر(ص) صورت گرفت، به برتری مسلمانان اعتراف کرده و اسلام آوردند. این بخش با عنوان «مفاخرات و مساجلات» داستان آنان را بازگو میکند.
12. یاوهسرایی
تاریخ افرادی را سراغ دارد که به خیال خود با قرآن برابر کردند یا گمان توان این کار را داشتند. اینان دو دسته بودند: گروهی بافتههای خود را اظهار کردند و سخنانی آوردند که نه شبیه قرآن است و نه به سخن خودشان میماند و آنقدر پست است که آن را یاوه و هذیان میتوان نام نهاد. مسیلمة کذّاب، سجاح، طلیحة بن خویلد اسدی و اسود عنسی نمونة این افرادند. گروهی دیگر که میخواستند بخت خود را بیازمایند، اما به زودی به اشتباه خود پیبردند و بدون آن که چیزی بگویند، از این کار منصرف شدند. عبدالله بن مقفّع، ابن ابیالعوجاء، ابوشاکر دیصانی و جمعی دیگر از این دستهاند. استاد در ذیل عنوان سخافات و خرافات، حکایت هر دو گروه را شرح میدهد.
13. تقلیدهای کودکانه
این بخش (محاکاة و تقالید صبیانیّة) بهگونهای ادامة بخش پیشین است و به کپیبرداریهای ناشیانه از سبک و سیاق قرآن میپردازد که از سوی برخی افراد و فرقهها در عصر حاضر، در جهت معارضة با قرآن صورت گرفته است. سورة حمد و کوثر ساختگی از سوی نویسندهای مسیحی و همینگونه بافتههای فرقههای بابیّه، بهائیّه و قادیانیّه از این دست است.
14. قطعات جعلی و وصله شدة خندهدار
عنوان «مصطنفات و تلفیقات هزیله» به سبک و سیاق دو بخش پیشین است و به قطعاتی ساختگی اختصاص دارد که با تلفیق آیهها و عبارتهای پراکندهای از قرآن درست شده است و اصحاب شبهه تحریف سادهانگارانه آن را بخشهایی تحریف شده انگاشتهاند که از قرآن حذف شده است. از این قبیل است سورهای که نویسندة دبستان المذاهب نقل کرده است.
15. سنجشی گذارا میان فصیحترین سخنان عرب جاهلی با قرآن
در این فصل با عنوان «مقارنة عابره» مقایسهای کوتاه میان آیات کریمة قرآن و سخنان فصیحترین اعراب دوران جاهلیت صورت میگیرد تا ثابت شود که هیچگونه شباهت و همانندی میان آنها با قرآن وجود ندارد و قرآن کریم با فصاحت مانندناپذیرش از اشکالاتی که بر اشعار شاعران گرفته شده، مبرّاست.
سنجش خطبهای از قس بن ساعد ایادی و اشعاری از امرؤالقیس با آیات کریمهای از قرآن و نیز مقایسة توضیحاتی از شاعران با توصیفات قرآن از موضوعات مورد بحث در این فصل است.
16. فضایی آکنده از ادبی والا در روزگار نزول قرآن
آخرین بحث جلد چهار التمهید در پی اثبات این نکته است که عرب آن روزگار در ادبیات، بلاغت و حاضرجوابی در مرتبة والایی قرار داشتند بهگونهای که روزگاران بعد نظیر آن دوران تکرار نشد و کالای آنان همین زبانآوری بود. در چنین عصری قرآن نازل شد و به جای آن که محیط در قرآن اثر گذارد و آن را مغلوب خود سازد، قرآن همه را به کوشش و تسلیم واداشت. قهرمانان عرصة سخن را شکست داد و سیطرة خود را بر همه گستراند.
در این فصل استاد شمّهای از زندگی و اشعار 21 تن از شاعران مُخَضْرَم که اسلام و جاهلیت را درک کرده بودند و عمدة آنان به اسلام گرویدند، یاد میکند. اعشی، لبید، خنساء، حسّان و جمعی دیگر در شمارند.
جلد پنجم التمهید و دومین مجلد از مجموعة اعجاز به اعجاز بیانی اختصاص دارد و نمودهای اعجاز در سبک بیانی قرآن را به طور مبسوط شرح میدهد و نمونهآوری میکند که در بحث محورهای اعجاز بیانی به آن خواهیم پرداخت. جلد ششم التمهید و سومین مجلد از مجموعة اعجاز نیز به اعجاز علمی و اعجاز تشریعی قرآن میپردازد و اشارههای قرآن به اسرار نهفته در هستی و معارف والا و قوانین پیشرفتة آن را که نشانة خدایی بودن آن است را بررسی میکند.
ب. اعجاز بیانی و چالشهای موجود در وقوع و امکان آن
دربارة وجوه اعجاز قرآن دیدگاههای گوناگون از گذشته وجود داشته است و در عصر حاضر توسعة چشمگیری یافته و وجوه گوناگون دیگری به آن افزوده شده است. از جمله جلالالدین سیوطی بسیاری از انواع علوم قرآن را که در الاتقان خود آورده است، در کتاب معترک الاقران فی اعجاز القرآن» به عنوان وجوه امتیاز قرآن شماره میکند و در عصر حاضر تکنگاریهای فراوانی در موضوعاتی همچون اعجاز علمی، اعجاز طبّی، اعجاز ریاضی یا عددی، اعجاز روانشناسی و … به چشم میخورد.
کدامیک از این وجوه را میتوان به درستی از وجوه اعجاز قرآن شمرد و جایگاه اعجاز بیانی در این میان چیست؟ این مسأله مبتنی بر مسأله تحدّی قرآن است. قرآن که دیگران را به مبارزه میطلبد و از آنان میخواهد که اگر در خدایی بودن قرآن تردید دارند همانند آن بیاورند، ناظر به چه بُعدی از ابعاد این کتاب کریم است؟ ایا این تحدّی تمامی ابعاد را شامل میشود؛ اعم از بیانی، علمی، اخبار غیبی، محتوایی و تشریعی، عدم اختلاف و ناسازگاری و دیگر وجوهی که اعجازپژوهان به دست آوردهاند یا شامل بُعد خاصی است که مثلاً بیانی یا محتوایی باشد؛
سه دیدگاه مهم که به بحث ما مربوط است در این باره وجود دارد:
1. بنا بر یک دیدگاه تحدّی و در نتیجه اعجاز قرآن به جانب بیانی آن تعلق گرفته است و بنابراین تنها وجه اعجاز قرآن اعجاز بیانی آن است. از جمله کسانی که در گذشته قایل به این نظر بودهاند امیر یحیی بن زید علوی است. او ده مذهب در وجه اعجاز قرآن بیان میکند و وجوهی مانند: خالی بودن اختلاف و تناقض، اخبار غیبی، اعجاز در حقایق تازه و سراسر ناشناخته را به عنوان وجه اعجاز قرآن نفی میکند و اعجاز قرآن را حاصل فصاحت الفاظ، بلاغت معانی و نظم نیکو میداند.
در میان معاصران صلاح خالدی از مدافعان جدّی این دیدگاه است او موضوع تحدّی را تنها همانندی در بیان میداند و مضامین قرآن و موضوعات آن را خارج از موضوع تحدّی به شمار میآرود که بنابراین ربطی به اعجاز ندارد. یکی از شواهد وی آن است که خداوند در آیات تحدّی فرموده است که سورههایی ساختگی بیاورید و اگر صدق تاریخی و صدق علمی و تشریعی ملاک بود نباید قید «مفتریات» میآمد. او میان اعجاز و دلایل خدایی بودن قرآن تفکیک میکند و به جز اعجاز بیانی دیگر ابعادی را که برای اعجاز قرآن ذکر شده است همچون: اخبار غیبی، اعجاز علمی و اعجاز تشریعی را در قسم دوم داخل میسازد.
پیش از وی، سید قطب، محمود شاکر، و عدنان زرزور چنین دیدگاهی را طرح کردهاند.
2. در برابر دیدگاه نخست دیدگاهی کاملاً متفاوت وجود دارد که اعجاز قرآن را تنها به محتوا و معارف آن میداند. شیخ مجتبی قزوینی از جمله عالمانی است که به شکلی گسترده دربارة اعجاز قرآن سخن گفته است او به تبع استاد خود میرزا مهدی اصفهانی بر آن است که وجه تحدّی و اعجاز قرآن، معارف آن است.
براساس دیدگاه یاد شده موضوع تحدّی آوردن «مثل قرآن» است و قرآن همانند هر سخنی دارای دو بخش است: شکل ظاهری کلام که در قالب الفاظ و واژگان پدیدار میشود و معانی و مدلولهایی که در دل واژگان و عبارات کلام جای دارد. زمانی که برای شناخت حقیقت قرآن به توصیفها و تعبیرهای این کتاب آسمانی درباره خود رجوع میکنیم درمییابیم که قریب به اتفاق این اوصاف بیانگر ویژگیها و جنبههای مربوط به محتوا، مدلول و معنای قرآن است و نه وصف واژگان و عبارات و جنبههای ادبی ـ زبانی آیات. به سخنی دیگر هدایتگری، بیانگر همه چیز بودن، حکمتآمیز بودن، نور و بصائر بودن و … ویژگیهای علوم و معارفی است که در قالب آیات و سور پدیده آمده است.
فراگیر بودن تحدّی قرآن که شامل امتهای غیر عربزبان میشود نیز از دلایل این نظر یاد شده است.
امام خمینی از کسانی است که به این بُعد اعجاز قرآن پرداخته و همانطور که تفسیر قرآن را در راستای دعوت به هدایت و راهنمایی میداند، بحث اعجاز قرآن را در راستای احیای قلوب و طرح معارف الهیه میداند و معتقد است نباید قرآن را از قبیل کتابهای ادبی و بلاغی دانست و آن را به این مرتبه تنزل داد.
3. در برابر این دیدگاه، دیدگاه معتدل و میانهای وجود دارد که تحدّی قرآن به هر دو بُعد بیانی و محتوایی را میپذیرد. براساس نظر استاد آیت الله معرفت(ره) این امر به نوع مخاطبان بستگی دارد. آنجا که خطاب متوجه عربزبانان به ویژه اعراب آن دوران است که سخنوری پیشینة آنان بود، تحدّی قرآن مخصوص جنبة فصاحتی و بلاغتی و نظم نو و سبک شگفت آن است اما پس از آن که ندای قرآن به تمامی بشریّت رسید و همگی مخاطب قرآن واقع شدند، تحدّی قرآن به تمامی وجوه اعجاز آن تعلق گرفته است؟ زیرا قرآن معجزة اسلام برای همة دورانها همة نسلها و تمامی اقشار مردم با همة دانشها، هنرها و فرهنگها است.
در اینجا مجال نقد دو دیدگاه نخست نیست اما دیدگاه استاد معرفت نظر متین و قابل دفاعی است که به خودی خود از نقدهایی که بر آن دو دیدگاه وارد است، به دور است.
آن استاد فقیه در عین تلاش گستردهای که در شناساندن امتیازات و زیباییهای بیانی قرآن داشت، سهم عمده را به محتوا ومعارف قرآن میداد اما انحصاری اعجاز در معارف را نادرست میدانست و در مجالهای گوناگون به نقد این دیدگاه انحصار میپرداخت. از جمله در درس اعجاز قرآن دورة دکترا که نگارنده خود در آن حضور داشت، استاد به طرح نظر شیخ مجتبی قزوینی و بررسی آن پرداخت.
یکی از نقدهای استاد این بود که اگر تنها محتوا ملاک باشد تمام آنچه را انبیاء(ع)، پیامبر اسلام(ص)، حضرت امیر و امامان معصوم(علیهمالسلام) آوردهاند قابل تحدّی است حتی آنچه را حکما آرودهاند در زمان خود قابل تحدّی است.
چالش دیگری که بر سر راه اعجاز بیانی قرار دارد آن است که آیا اصولاً تحدّی در برتری سخن امکانپذیر است یا خیر؟ این مشکل از آنجا ناشی میشود که توان سخنوری و شیوة گفتاری در همة مردم یکسان نیست و این امر بر حسب ذوق و سلیقة و نحوة اندیشه و بینش هر فرد و نیز بهرههای خدادادی و اکتسابی او تفاوت میکند؛
از اینرو، شیوههای گفتاری و نوشتاری هر نویسنده با دیگری همسان نخواهد بود. لذا چگونه میتوان مردم را به آوردن همانند قرآن فراخواند و حال آن که آنان از هماوردی با یکدیگر نیز عاجزند.
در جواب باید گفت که هماوردی خواستن در آن نیست که سخنی همسان و همانند سخن خدا بیاورند، بهگونهای که در شیوة بیان و نحوة تعبیر کاملاً همانند باشد؛ زیرا اینگونه همانندی جز با تقلید امکانپذیر نیست. بلکه مقصود از تحدّی آودن سخنی است که همچون قرآن از نظر معنویت والا بوده و در درجة اعلای فصاحت و بلاغت قرار گرفته باشد.
عالمان بیان براساس معیارهایی مشخص مراتب سخن را در پستی و بلندی معین نمودهاند و برتری سخنی بر سخن دیگر بر پایه همین معیارها سنجیده میشود. آنچه در اینجا مطرح است همسان بودن در درجه و رتبة فضیلت کلام است، همانگونه که دو قصیدة شعری یا نوشتة ادبی مقایسه و برتری یکی بر دیگری روشن میشود. چنین مقایسهای بر پایة قدرت بیانی و رسایی سخن و اعمال نکات و دقایق سخنوری و سخنسنجی استوار است.
ج. وجوه اعجاز بیانی
آثاری که دربارة اعجاز بیانی سامان یافتهاند، یا در ضمن دیگر وجوه اعجاز فصلی را به اعجاز بیانی اختصاص دادهاند، هرکدام به فراخور مجال کتاب و دانش و توان نویسندة آن، گوشههایی از اعجاز بیانی قرآن کریم را به تصویر کشیدهاند. خانم بنتالشاطی به سه پدیده از اعجاز بیانی میپردازد: راز نهفتة در حروف، راز کلمات و اسلوبهای قرآنی و راز نهفته در چگونگی تعبیر.
صلاح خالدی با الهام از سید قطب عناصر پنجگانهای برای بیان قرآنی یاد میکند:
1. دقیق بودن الفاظ قرآن؛ 2. زیبایی معناهای الفاظ آن؛ 3. جاذبة موسیقایی قرآن؛ 4. زیبایی تصویرهای قرآن؛ 5. نظم والای قرآن.
مصطفی مسلم فصاحت و بلاغت قرآن، نظم قرآنی و اسلوب یگانةآن را مطرح میکند.
استاد آیت الله معرفت(ره) در جلد پنجم التمهید فی علوم القرآن که به اعجاز بیانی اختصاص دارد، وجوه دهگانهای را برای اعجاز بیانی یاد می کنند. تا آنجا که نگارندة این سطور که دستی در منبعشناسی نیز دارد، آگاه است، کتابی به جامعیت و گستردگی آن در اعجاز بیانی تألیف نشده است. استاد از اعجاز بیانی تعبیر دیگری نیز دارند، با عنوان «بدیع نظمه و عجیب رصفه»؛ یعنی نظم نو و چینش شگفت قرآن، که وجوه دهگانه در ذیل آن یاد میشود.
در آنچه پیشروست نمایی از این وجوه دهگانه گزارش میشود:
1. دقت در بیان
برجستگی قرآن نسبت به دیگر سخنان، دقت خارقالعادهای است که در تعبیرات قرآنی وجود دارد؛ بهگونهای که هرچیز در جای قرار دارد و تمامی مناسبتهای آوایی و معنایی در واژگان به کار رفته رعایت شده است و به تعبیرات در اوج زیبایی است.
این ساختار به قدری دقیق و حساب شده است که یک پیکره و قالب به همپیوستهای را تشکیل داده است که در آن هیچ واژهای را نه میتوان برداشت و نه جای آن را تغییر داد و نه واژهای دیگر را جایگزین آن کرد. و اگر چنین کاری صورت گیرد به رساندن مقصود و نظم سخن آسیب میرساند.
این مسأله فزون بر آن که نشانة اعجاز است، خود از استوارترین دلایل مصون ماندن قرآن از تحریف است.
بسیاری از بزرگان ادب و بلاغت گزینش و چینش کمالات قرآن را در حدّ اعجاز ستودهاند. از جمله بستی به گستردگی و نیکویی دربارة این ویژگی قرآن سخن گفته است. شیخ عبدالقاهر جرجانی میگوید: ادیبان و بلیغان از دقّت در چینش و گزینش کلمات قرآنی، کاملاً فریفته و مجذوب گردیدند؛ زیرا هرگز کلمهای را نیافتند که متناسب جای خود نباشد، یا واژهای را که در جایی بیگانه قرار گرفته باشد، یا کلمة دیگری شایستهتر یا مناسبتر یا سزاوارتر باشد.
بلکه آن را با چنان انسجام و دقت لفظی یافتند که مایة حیرت صاحب خردان و عجز همگان گردیده است. عبدالله درّاز واژگان را به مواد اولیة ساختمان تشبیه میکند که هنر مهندسان و بنّایان در گزینش مصالح مناسب و خوب و در چگونگی به کارگیری و شکلدهی آنهاست. آنچه در زبان قرآن تازگی دارد آن است که به هر موضوعی که میپردازد برترین مواد، مناسبترین آنها برای ادای مقصود، پوشش دهندهترین و سازگارترین آنها با دیگر موارد را گزینش کرده است.
دقت در انتخاب و گزینش کلمات، به دو شرط اصلی بستگی دارد که وجود آنها در افراد عادی ـ عادتاً ـ غیرممکن است: اول، احاطة کامل بر ویژگیهای لغت به طور گسترده و فراگیر، که ویژگی هر کلمة بخصوصی را در سرتاسر لغت بداند و بتواند بدرستی در جای مناسب خود به کار برد. شرط دوم، حضور ذهنی بالفعل، تا در موقع کاربرد واژهها آن کلمات مدّنظر او باشند و در گزینش الفاظ دچار حیرت و سردرگمی نشود؛ حصول این دو شرط در افراد معمولی غیرممکن به نظر میرسد.
مبرد در تفسیر قول خداوند: «لِكُلٍّ جَعَلْنَا مِنْكُمْ شِرْعَةً وَمِنْهَاجاً» نوشته است، که «شرعة» و «منهاجاً» عطف گرفته شد؛ زیرا شرعة به معنای آغاز و شروع چیزی است اما منهاج به قسمت عمده و گسترده آن اطلاق میشود شاهد این مسأله آن است که عرب زمانی که کسی کاری را آغاز کند میگوید: «شرع فلان فیکذا» و زمانی که پارگی در لباس گستردگی یابد، میگوید: «انهج البلی فی الثوب».
برای نمونه میتوان مثالهای بسیار دیگری از واژگان به ظاهر مترادف را یاد کرد که میان آنها تفاوتهای ظریفی وجود دارد. مانند: حمد و شکر، شح و بخل، نعت و صفت، و بلی و نعم.
قرآن در وصف زمین، پیش از آن که باران ببارد و گیاهان از آن برآید، گاه با واژه «هامده» یعنی مرده و زمانی با کلمه «خاشعه» یعنی فروتن و فرمانبردار یاد کرده است:
ـ وَتَرَى الْأَرْضَ هَامِدَةً فَإِذَا أَنزَلْنَا عَلَيْهَا الْمَاءَ اهْتَزَّتْ وَرَبَتْ وَأَنْبَتَتْ مِن كُلِّ زَوْجٍ بَهِيجٍ.
ـ وَمِنْ آيَاتِهِ أَنَّكَ تَرَى الْأَرْضَ خَاشِعَةً فَإِذَا أَنزَلْنَا عَلَيْهَا الْمَاءَ اهْتَزَّتْ وَرَبَتْ.
برخلاف آنچه برخی میپندارد، این فقط نوعی تنوع در تعبیر نیست. بلکه با تأمّلی سریع در سیاق این دو، روشن میشود که در صحنة نخستین، جوّ رستاخیز مراد بوده است و هماهنگ با آن لفظ «هامده» آمده است که زمین افسرده با آمدن باران به جنبش در آمده و آمادة پروردن سبزه و گل گردیده است. ولی در صحنة دوم، جوّ عبادت و خشوع است. لذا هماهنگ با این جوّ «خاشعه» آمده است و به «اهتزت وربت» اکتفا شده و بیش از آن بر روییدن گل و گیاه تکیه نشده است.
گستردهترین وجه از وجوه اعجاز بیانی که استاد آیت الله معرفت به آن پرداختهاند همین وجه نخست است ایشان افزون بر نمونههای بسیاری از تفاوت دقیق میان واژگان در لغت، و شواهد بسیاری از دقت قرآن کریم در واژهگزینی که یاد کردهاند، چند بحث لغوی و قرآنی را نیز بررسی کردهاند.
قاعدة «زیادة المبانی تستدعی زیادة المعانی» که براساس آن هرچه حروف به کار رفته در یک واژه بیشتر باشد، معنای نهفته در آن واژه نیز بیشتر خواهد بود از این دست است.
همچنین بحث اشتراک و ترادف، به نظر استاد اشتراک یا وضع یک واژه برای چند معنا با حکمت وضع سازگار نیست؛ زیرا لفظ نشانهای برای معناست تا آنها را از هم جدا سازد. از اینرو به نظر میرسد اشتراک به خاطر چندگانگی و دوری سرزمینها به وجود آمده است. ترادف یا وضع چند واژه برای یک معنا نیز برخلاف حکمت وضع است؛ زیرا برای رساندن یک معنا اشاره با یک لفظ کافی است پس وجود دیگر الفاظ بیهوده و لغو خواهد بود. در پی درمان این مشکل، این نتیجه به دست آمده است که در واقع ترادفی وجود ندارد و واژگانی که گمان میرود برای یک معناست، در حقیقت حالتها و صفاتی است که بر آن معنا عراض میشود از اینرو نامها و صفاتش گوناگون است.
در بسیاری از مواردی که گمان میرود اشتراک لفظی وجود دارد، در واقع اشتراکی نیست چون یک وضع بیشتر وجود ندارد و در دیگر موارد به خاطر وجود مناسبتی این لفظ به کار رفته است و به صورت مجازی بوده است. سپس به تدریج این استعمال غلبه پیدا کرده است و حقیقت دومی را به وجود آورده است. بنابراین از قبیل وضع تعیّنی است نه وضع تقیینی. مانند: عین که وضع اولیة آن تنها برای چشم بوده است سپس در جاسوس، چشمه، و سران قوم به مناسبت و مشابهت به کار رفته است. در مقابل با وجود تفاوتهایی که در هر واژه لحاظ میشود، ترادفی وجود ندارد.
از مباحث قرآنی مطرح شده در این بخش، آیات متشابه یا آیات همانند است که براساس آن زمانی که یک موضوع در قرآن تکرار میشود در هرجا همراه با ظرافتها و نکتههای دقیقی است که نشانگر اعجاز بیانی قرآن است.
آیا در قرآن واژهای غریب و دشوار وجود دارد؟ بیشتر واژگان به کار رفته در قرآن زودفهم و پرکار بودند و در مقابل الفاظ غریب و دشوار در آن بسیار نادر است. این در حالی است که در خطبههای فصیحان و شعرهای شاعران نامی پر از واژگان دشوار و نادر است. غریب دو گونه است: 1. پیچیده و دور از فهم؛ 2. واژه و سخن قبایل پراکنده و دور از مرکز. غریب در قرآن از نوع دوم است از این رو مخلّ به فصاحت آن نیست. سبک قرآن فراتر از سطح عامه است که پیش پاافتاده سخن میگویند. بنابراین احاطة کامل به واژگان و عبارات والا و ارزنده دارد و کلمات زیبا و غریب در آن چشمنواز است. قرآن با کاربرد لغات تمامی قبایل آنها را با لغت یکدیگر آشنا کرد و یک وحدت و یکپارچگی در زبان عربی به وجود آورد. استاد سپس نام قبایل و واژگانی را قرآن از آنان برگفته است براساس آنچه سیوطی در الاتقان از قاسم بن سلام یاد میکند، آورده است.
2. سبک نو و شیوة جدید بیانی
قرآن سبکی منحصر به فرد را عرضه داشت که در هیچ یک از شیوههای سخنوری عرب نظیر آن وجود نداشت؛ نه نثر، نه شعر و نه سجع و در عین حال امتیازات تمامی این انوع ادبی را در برداشت و از روانی نثر، زیبایی شعر، فشردگی و استواری سجع برخوردار بود. عرب آن روزگار خود به این مسأله گواهی داد. چنان که ولید بن مغیره گفت: در شگفتم از آنچه او میگوید. به خدا سوگند که سخن او نه شعر است و نه سحر و نه به یاوههای دیوانگان میماند. گفته او سخن خداست.
ولید در پاسخ کسی که گمان کرده بود قرآن شعر است گفت: کسی از شما از من داناتر به اشعار نیست. من رجز، قصیده و اشعار جن را از همه بهتر میشناسم. آنچه او میگوید به هیچ یک از اینها شبیه نیست. عتبة بن ربیعه و انیس بن جناده که در شاعری توانا بود نیز از این مسأله در شگفت بودند که قرآن در هیچ یک از قالبهای موجود نمیگنجد.
محمد عبدالله درّاز مینویسد: اسلوب قرآن نه نرمی سخن شهرنشینان را دارد و نه خشونت سخن بادیهنشینان. وزن مقطعها در آن بیش از نثر و کمتر از شعر است. نثر آن نیز ویژگیهای منحصر به فردی دارد. واژگان در آن گزینش شدهاند و پیش پاافتاده و یا زشت نیستند بلکه بلند مرتبه و زیبایند. جملهها در قرآن به گونهای ترکیب شدهاند که در کمترین کلمات معانی فراوان و گستردهای تعبیه شده است. تعبیرها فشرده است اما وضوح آن حیرتزاست به گونهای که کمسوادترین مردم به آسانی میتواند آن را بفهمد. در قرآن ژرفایی وجود دارد که به آن این شایستگی را بخشیده است که پایه و پیشزمینة علوم و ادبیات اسلامی و مذهبهای فقهی و اعتقادی گردد.
استاد معرفت در ادامة بحث خود از سبک قرآن، دربارة وزن و قافیه در اشعار و نیز تکلّفات سجع در روزگان قدیم سخن میگوید تا تفاوت قرآن با این اسوب را روشن سازد و به شبهاتی که درباره این بُعد اعجاز بیانی طرح شده است، پاسخ میگوید.
3. دلنشینی کلمات و روانی عبارات
با تدبّر در نظام واژگانی قرآن، مشاهده میشود که واژگان به گونهای ترکیب شدهاند که همانند یک واژه به نظر میرسند که اصوات در آن با هم سازمندند و بافت موسیقایی همخوانی را به وجود آوردهاند. در این نظام گاه حرکات یک کلمه به تنهایی دشوار و ناخوشانید است اما زمانی که در قرآن به کار میرود، شگفت آن است که صداها و حروف پیشین زمینهای را فراهم میسازند که آن واژه در جای خود لطیف و دلنشین به نظر میرسد.
از باب نمونه، واژة «نُذُر» به سبب در پی هم آمدن دو ضمّه و خشن بودن ذال تلفظش بر زبان دشوار است، اما در بافت آیه «وَلَقَدْ أَنذَرَهُم بَطْشَتَنَا فَتَمارَوْا بِالنُّذُرِ» فضای آیه به گونهای است که تلفظ ضمّهها آسان میشود و این به سبب قلقلة دال در لقد … و طاء در بطشتنا و فتحههای متوالی است که در میانشان حرف مدّ فاصله افتاده و از سبکی آن کاسته است. راء «تماروا» نیز تکیهگاهی برای راء نذر شده است و غنّههای به کار رفته در نون و میم انذرهم که پیش از آن طاء آمده و غنّه پیش از ذال نذر نیز بر شگفتی این توازنها افزوده است.
واژگان طولانی مانند: «لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ» که به خاطر مقطعدار بودن آسان شده است، کاربرد حروف به ظاهر زائد مانند ما در: «فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللّهِ لِنتَ لَهُمْ» و به کار رفتن صیغههای خاص از برخی کلمات، در این راستا قابل مطالعه است.
4. آراستگی نظم و هماهنگی نغمهها
یکی از مهمترین جنبههای اعجاز بیانی قرآن، نظمآهنگ واژگانی آن است. این جنبه چنان زیبا و شکوهمند است که عرب را ناچار ساخت، از همان روز نخست اقرار کنند که کلام قرآن از توانایی بشر خارج است و تنها میتواند سخن خداوند باشد.
تمامی کسانی که راز موسیقی و فلسفة روانی قرآن را درک میکنند، معتقدند که هیچ هنری نمیتواند با تناسب طبیعی الفاظ قرآن و آوای حروف آن برابری یا رقابت کند و هیچکس نمیتواند حتی بر یک حرف آن ایراد بگیرد. دیگر این که قرآن از موسیقی بسیار برتر است و این خصوصیت را داراست که اصولاً موسیقی نیست.
سید قطب دربارة نظمآهنگ قرآن میگوید: چنین نوایی در نتیجه نظاممندی ویژه و هماهنگی حروف در یک کلمه و نیز همسازی الفاظ در یک فاصله پدید آمده و از این جهت قرآن، هم ویژگی نثر و هم خصوصیات شعر را توأماً دارد؛ با این برتری که معانی و بیان در قرآن، آن را از قید و بندهای قافیه و افاعیل بینیاز ساخته و آزادی کامل بیان را میسّر ساخته است. در همین حال از خصوصیات شعر، موسیقی درونی آن، و فاصلههایی که نوعی وزن را پدید میآورند، گرفته است.
در هنگام تلاوت قرآن آهنگ درونی آن کاملاً حس میشود. این آهنگ در سورههای کوتاه، با فاصلههای نزدیکش و به طور کلی در تصویرها و ترسیمها بیشتر نمایان است و در سورههای بلند کمتر، اما همواره نظامآهنگ آن ملحوظ است. گفتهاند: این جنبة از اعجاز قرآن در درجة نخست به احساسات مبهمی برمیگردد که در قلب خواننده یا شنونده برمیانگیزد. به عبارتی دیگر، حروف به شکل بینظیری در کنار هم قرار میگیرند که به هنگام شنیدن، بدون وجود دستگاههای موسیقی و بدون وجود قافیه یا وزن و بحر، چنین آهنگ باشکوهی از آن به سمع میرسد. به عنوان نمونه آیاتی از سوره نجم را مرور میکنیم:
وَالنَّجْمِ إِذَا هَوَی * مَا ضَلَّ صَاحِبُكُمْ وَمَا غَوَى * وَمَا يَنطِقُ عَنِ الْهَوَى * إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَى * عَلَّمَهُ شَدِيدُ الْقُوَى * ذُو مِرَّةٍ فَاسْتَوَى * وَهُوَ بِالْأُفُقِ الْأَعْلَى * ثُمَّ دَنَا فَتَدَلَّى * فَكَانَ قَابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنَى * فَأَوْحَى إِلَى عَبْدِهِ مَا أَوْحَى * مَا كَذَبَ الْفُؤَادُ مَا رَأَى * أَفَتُمارُونَهُ عَلَى مَا يَرَى * وَلَقَدْ رَآهُ نَزْلَةً أُخْرَى * عِندَ سِدْرَةِ الْمُنتَهَى * عِندَهَا جَنَّةُ الْمَأْوَى * إِذْ يَغْشَى السِّدْرَةَ مَا يَغْشَى * مَا زَاغَ الْبَصَرُ وَمَا طَغَى * لَقَدْ رَأَى مِنْ آيَاتِ رَبِّهِ الْكُبْرَى * أَفَرَأَيْتُمُ اللاَّتَ وَالْعُزَّى * وَمَنَاةَ الثَّالِثَةَ الْأُخْرَى * أَلَكُمُ الذَّكَرُ وَلَهُ الْأُنثَى * تِلْكَ إِذاً قِسْمَةٌ ضِيزَى.
این فاصلهها وزنی تقریباً مساوی دارند، اما نه براساس نظام عروض عرب، و قافیه نیز در آن رعایت شده است و از همسازی حروف واژگان و هماهنگی کلمات در درون جملهها یک ریتم موسیقایی پدید آمده است.
نظمآهنگ جمله در اینجا به پیروی از نظام موسیقی نه کوتاه است و نه بلند و طولی میانه دارد و با تکیه بر حرف «رویّ» فضایی سلسهوار و داستانگونه یافته است. تمام این ویژگیها لمس شدنی است و در برخی فاصلهها بسیار نمایانتر است. مانند: «أَفَرَأَيْتُمُ اللاَّتَ وَالْعُزَّى * وَمَنَاةَ الثَّالِثَةَ الْأُخْرَى» اگر «اخری» نباشد از دست میورود و به آهنگ لطمه میخورد و اگر «ثالثه» نباشد وزن مختل میشود. همچنین در فرمودة خداوند: «أَلَكُمُ الذَّكَرُ وَلَهُ الْأُنثَى * تِلْكَ إِذاً قِسْمَةٌ ضِيزَى» اگر إذن نباشد آهنگ کلام که با آن قوام یافته مختل میشود. البته این سخن بدین معنی نیست که کلمات زاید است و فقط برای پر کردن وزن و قافیه آمده است.
یکی از ویژگیهای هنری قرآن آن است که کلمه هم برای رساندن معنی ضروری است و هم آهنگ را قوام میبخشد و هر دوی این وظایف در یک سطح انجام میگیرند.
استاد معرفت بیشتر مباحث این بخش را در علوم قرآنی فارسی خود با نام نظمآهنگ آوردهاند. موسیقی باطنی قرآن و خواندن قرآن با آواز خوش از مباحثی است که در ادامه یاد میشود.
پس از آن به مناسبت بحثی فقهی دربارة جواز موسیقی طرح میشود این بحث در علوم قرآنی چاپ مؤسسه فرهنگی تمهید آمده و در علوم قرآن چاپ سمت نیامده است. استاد در التمهید رسالهای از سید ماجد حسینی بحرانی از عالمان قرن دوازده با عنوان ایقاظ النائمین را منتشر کردهاند و در ویرایش جدید التمهید با توجه به گشوده شدن فضا و انتشار آثار مستقل فقهی دربارة موسیقی قصد حذف آن را داشتند.
5. نمایش معنا در آوای حروف
از شگفتیهای نظم و زیباییهای سبک نوین قرآن آن است که آوای حروف واژگان آن با معنایی که در جان مخاطب جای میدهد همساز است. گویا لفظ و معنا در رساندن مقصود بر هم پیشی میجویند و یکی بر گوش و دیگری بر دل فرود میآید. هنگامی که در مقام بزرگداشت و تکریم سخن میگوید، الفاظ زیبا و نیکو و زمانی که بیم میدهد و هراسناک سخن میگوید واژگان سهمگین است.
زمانی که میخوانیم: «إِنَّا أَرْسَلْنَا عَلَيْهِمْ رِيحاً صَرْصَراً فِي يَوْمٍ نَحْسٍ مُسْتَمِرٍّ * تَنزِعُ النَّاسَ كَأَنَّهُمْ أَعْجَازُ نَخْلٍ مُنقَعِرٍ» فرود آمدن عذاب و کوبش باد و برکندن اشیاء و انسانها از زمین، در فشار آوای واژگان هنگام برخورد با گوش نمایان است: «كَلَّا إِذَا دُكَّتِ الْأَرْضُ دَكّاً دَكّاً * وَجَاءَ رَبُّكَ وَالْمَلَكُ صَفّاً صَفّاً * وَجِيءَ يَوْمَئِذٍ بِجَهَنَّمَ يَوْمَئِذٍ يَتَذَكَّرُ الْإِنسَانُ وَأَنَّى لَهُ الذِّكْرَى» در هم کوبیده شدن زمین و رژة فرشتگان به همراه غریو برخاسته از دوزخ در ریخت به همپیوستة لفظی این آیات به نمایش در آمده است.
در ادامة این مبحث استاد به مناسبت دربارة صفات حروف براساس شافیة ابن حاجب مطالبی را یاد میکنند.
6. به همپیوستگی و انسجام در ساختار قرآن
بیتردید زیبایی سخن در تناسب میان اجزای آن نهفته است. چنین تناسب زیبایی میان آیات استوار کتاب الهی نیز وجود دارد. این کتاب را میتوان در یک آیه و تناسب صدر و ذیل آن لحاظ کرد یا در آیاتی که در یک نوبت و به مناسبتی ویژه نازل شدهاند و یا در آیاتی که درون سوره گرد هم آمدهاند و وحدتی موضوعی آنان را به یکدیگر پیوند میدهد. برخی این مناسبت را میان پایان هر سوره و سرآغاز سورة بعد نیز دنبال کردهاند.
استاد آیت الله معرفت مباحث این بخش را با تناسب میان آیات آغاز میکنند و سپس به بحث وحدت موضوعی در سوره میپردازند و پس از آن از تناسب فواصل آیات با مضمون آن و فواصل آیات سخن میگویند. در ادامه بحث سرآغازها و پایان سوره و حسن مطلع و حسن ختام در سوره مطرح میشود و به مناسبت مباحث به حروف مقطعه و اعجاز حسابی در آنها و مطلق اعجاز عددی کشانده میشود. استاد تناسب میان سورهها را نمیپذیرند.
از میان این مباحث، در علوم قرآنی فارسی بحث وحدت موضوعی سوره یا تناسب هنری میان آیات آورده نشده است. به عنوان نمونه تناسب از تناسب فاصله با مضمون آیه در سخن خداوند در سورة مائده «وَمَن لَمْ يَحْكُم بِمَا أَنْزَلَ اللّهُ» میتوان یاد کرد که سه بار تکرار شده است و در بار نخست به «فَأُولئِكَ هُمُ الْكَافِرُونَ» ختم شده است؛ زیرا مورد این آیه اصول اعتقادی و نشانههای توحید است و هرکس با آن به مخالفت برخیزد به آیات الهی کفر ورزیده است. در مرتبة دوم به «فَأُولئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ» ختم شده است؛ زیرا سخن دربارة داوری به حق است و کسی که از حدود الهی در این باره درگذرد ستم کرده است و سومین بار به «فَأُوْلئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ» پایان یافته است؛ زیرا مورد آیه در باره عمل به شریعت الهی و وظایف مقرّر دین است و هرکس از آن تخلف کند، فاسق است.
7. تشبیههای نیکو و تصویرهای زیبای قرآن
تشبیه تصویرگری معنا در پوشش نگارین از خیال است و به هر اندازه که تشبیه در رساندن مقصود کارسازتر باشد، زیبایی آن افزونتر خواند بود. دقت و لطافت تعبیر، خوبی و کمال آن را نیز فراتر میبرد. حکایت تشبیهات قرآنی چنین است و این در حالی است که بزرگان ادب گامهایشان در وادی تشبیه لغزیده است و با استفادة بیشتر از تشبیه کارشان دشوارتر شده و خطایشان بیشتر گشته است. در تشبیه سه ویژگی مبالغه، روشنی و ایجاز نهفته است. تشبیه انواعی دارد و اغراضی را دنبال میکند که در علوم بلاغت برشمردهاند.
از نمونه تشبیهات منحصر به فرد قرآن، تشبیه شب به لباس است: «وَجَعَلْنَا الَّيْلَ لِبَاساً» شب همچون پوششی افراد را از یکدیگر نهان میدارد و فرصتی برای گریز و کمین و آنچه هست که خواسته شود، پنهان باشد.
همچنین قرآن زن و مرد را به پوشش یکدیگر تشبیه کرده است: «هُنَّ لِبَاسٌ لَّكُمْ وَأَنْتُمْ لِبَاسٌ لَهُنَّ» همانگونه که لباس زینت انسان است و نادیدنیهای اندام او را میپوشاند و او را از گزند سرما و گرما مصون میداد، همسر انسان نیز زینتبخش زندگی او و پوشش زشتیهای اوست و همسر خود را از بدیها و آلودگیها نگاه میدارد.
در ادامة بحث تشبیهات قرآن، استاد آیت الله معرفت(ره) بحث تصویر هنری در قرآن را مطرح میکنند و دربارة تمثیل در قرآن سخن میگویند. ایشان از این مباحث در «امثال قرآن» ذیل عنوان «انواع تمثیل در قرآن» یاد کردهاند.
8. استعارههای نیکو و زیباخیالیهای قرآن
استعارهگونهای مجاز است که در آن رابطة معنای حقیقی با معنای مجازی شباهت میان آن دو است و به پیروی از تشبیهی که در نفس صورت میگیرد لفظی که برای مشبهبه وضع شده است در مشبه به کار میرود. از استعاره با انواع مختلف آن به طور گسترده در قرآن کریم استفاده شده است. قرآن آفاقی جدید از معنا را در برابر چشمان عرب گشود و توان خارقالعادهای در بهرهبرداری از لغت برای ترسیم معانی را به نمایش گذاشت که اعراب تا آن روز نظیر آن را به خاطر نداشتند و این خود بُعدی از ابعاد اعجاز بیانی را تشکیل میدهد.
قرآن در توصیف فراآمدن آب آن را به سرکشی انسان تشبیه میکند:
ـ إِنَّا لَمَّا طَغَا الْمَاءُ حَمَلْنَاكُمْ فِي الْجَارِيَةِ.
در داستان موسی غضب او را به انسانی پرخروش تشبیه میکند که آرام میگیرد و ساکت میشود:
ـ وَلمَّا سَكَتَ عَن مُوسَى الْغَضَبُ.
لهیب دوزخ را به خشم انسان تشبیه میکند که از شدّت عصبانیت خونش به جوش آمده و نزدیک است بند از بندش بگسلد:
ـ إِذَا أُلْقُوا فِيهَا سَمِعُوا لَهَا شَهِيقاً وَهِيَ تَفُورُ * تَكَادُ تَمَيَّزُ مِنَ الْغَيْظِ .
9. کنایهها و تعریضها زیبای قرآن
کنایه پوشیده و در پرده سخن گفتن است و به جای تصریح به چیزی استفاده از معادلی که لازمة آن است. تعریض گوشه زدن و انتقال به مقصود از طریق مفهوم سخن است. در قرآن کریم کنایهها و تعریضهای زیبایی در اغراض گوناگون مورد استفاده قرار گرفته است:
خداوند متعال در مقام تهدید میفرماید: «قُلْ نَارُ جَهَنَّمَ أَشَدُّ حَرّاً» یعنی اگر به بهانه گرمای هوا، جهاد را ترک گویند آتش جهنّم نصیبشان خواهد شد که حرارتش بسیار سوزناکتر است.
در مقام مذمت میفرماید: «إِنَّمَا يَتَذَكَّرُ أُولُوا الْأَلْبَابِ» این گوشه زدن به کافران است که همانند بهایماند و پند نمیگیرند.
قرآن در آنجا که واژگانی است که تصریح به آنها زشت است از کنایههایی زیبا استفاده میکند؛ از جمله همبستر شدن با زنان از تعبیراتی چون لمس کردن، نزدیکی و به خلوت رفتن یاد میکند.
10. نکتههای تازه و زیبای بدیعی
بسیاری از لطایف علم بدیع، زیبایی لفظی صرف نیست، بلکه قدر و منزلت سخن را بالا میبرد و خود استوانهای از استوانههای بلاغت و پایهای از پایههای فصاحت است. قرآن کریم از ظرافتها و زیباییهای بدیعی پر است که بُعدی از ابعاد اعجاز بیانی آن است.
التفات، ایجاز، تخلًص و اقتضاب، تتمیم، استخدام و مذهب کلامی، انواعی است که استاد معرفت گاه به تفصیل از آنها در ذیل آن عنوان سخن میگویند. در ادامة مذهب کلامی به مناسبت به بحث استدلال در قرآن وارد میشوند.
در پایان جلد پنجم التمهید دو متن دربارة اعجاز قرآن آمده است: 1. بخشی از کتاب الطراز یحیی بن زید علوی تحت عنوان: فصاحت قرآن در کفّة ترازو. این بحث به طور فشرده تمامی جوانب بلاغت و فنون بدیع در قرآن را در بر دارد. (استاد در ویرایش جدید التمهید، به دلیل در اختیار قرار گرفتن کتاب الطراز، قصد حذف این بخش را داشتند. ) 2. رسالهای از زمخشری دربارة اعجاز سورة کوثر.
استاد وجوه دهگانهای را که در جلد پنجم آوردهاند در علوم قرآنی خود در پنج وجه خلاصه کردهاند و وجه پنجم آن نکتهها و ظرافتها نام دارم که جایگزین چهار وجهی آخری است که در التمهید آمده است. البته نمونههایی که یاد میکنند تنها به بحث تشبیه اختصاص دارد.
د. صرفه یا نظریهای در برابر اعجاز بیانی
صرفه یکی از وجوه پیشنهادی در اعجاز قرآن است اما در واقع گونهای رویگردانی از معجز بودن قرآن و خارقالعاده بودن سبک بیانی آن است. وجوه مطرح شده از سوی مشهور عالمان، اعجاز را در ذات خود قرآن میدانست اما صورفهگویان اعجاز را به امری بیرونی برمیگردانند یعنی خداوند کسانی را که بخواهند برای قرآن مثلآوری کنند از این کار بازمیدارد.
صرفه دیدگاهی است که امروزه مردود شناخته شده است و کسانی که اعجاز قرآن را تصدیق میکنند آن را به امتیازات نهفته در خود این کتاب کریم میدانند که آن را از دسترس بشر دور نگه داشته است. اما این دیدگاه از نظر تاریخی اهمیت دارد و در درون خود شبهاتی را نسبت به اعجاز بیانی قرآن در بردارد که منجر به طرح چنین دیدگاهی شد. این شبهات که گاه در خارج از این دیدگاه نیز طرح میشوند نیازمند پاسخ است.
نظریه صرفه یا پیامدهای ناگواری نیز در پیداشته است. از جمله آن که به امر پژوهش در زمینة بلاغت و اعجاز قرآن آسیب رسانده است. از اینرو استاد آیت الله معرفت به تفصیل و متناسب با حال و هوای کتاب به تحقیق در جوانب گوناگون بحث صرفه پرداختهاند تا اثبات کنند این نظر نادرست است و اعجاز قرآن در ذات و امتیازات این کتاب کریم نهفته است.
حقیقت مذهب صرفه
نظرات در تفسیر مذهب صرفه و مقصود گویندگان آن مختلف است. براساس گفتة امیر یحیی بن حمزة علوی سخن اهل صرفه سه تفسیر میتواند داشته باشد:
1. خداوند انگیزة کسانی که ارادة معارضه با قرآن را داشتهاند سلب کرده است با وجود آن که چنین انگیزهای در آنان باید قوی باشد.
2. خداوند علومی را که برای برابری با قرآن و همانند آن آوردن لازم است، ستانده است. ستاندن این علوم به دو گونه میتواند باشد: این علوم وجود داشته است و خداوند آن را از آنان گرفته است و یا از روز نخست چنین دانشی در اختیار بشر قرار نگرفته است.
3. آنان، یعنی کسانی که قصد مقابلة با قرآن را دارند، توانایی لازم را دارند اما خداوند به طور قهری و جبری مانع کار آنان میشوند و آنان را از این کار باز میدارد.
تنها وجه معقول از این تفاسیر، تفسیر دوم است که سلب علوم باشد آن هم به این معنا که ذاتاً چنین علوم و امکاناتی در اختیار بشر نیست که بتواند با قرآن به مقابله برخیزد. آیت الله معرفت(ره) معتقدند با توجه به جایگاه علمی گویندگان نظریة صرفه احتمال دارد که همین معنا مراد آنان باشد به ویژه در مورد سید مرتضی. کسانی مانند ابن میثم بحرانی و تفتازانی همین معنا را به سید مرتضی نسبت دادهاند.
قائلان به صرفه و دلایل آنان
ابواسحاق نظام، جاحظ، ابن حزم ظاهری، ابن سنان حفاجی، شریف مرتضی، از جمله معتقدان به صرفه هستند که فشردة سخن و دلایل آنان چنین است:
1. نظام مبدع این نظر میگوید در نثر و نظم عرب سخنان فصیحی که شبیه به قرآن باشد وجود دارد. خفاجی و سید مرتضی نیز به این مطلب تصریح کردهاند. آنان به این آیه استناد کردهاند که در حکایت سخن عرب میگوید: «لَوْ نَشَاءُ لَقُلْنَا مِثْلَ هذَا» یعنی اگر میخواستیم ما نیز همانند این را میگفتیم. پس عرب در خود میدید که سخنی در سبک و ساختار قرآن بیاورد اما خداوند مانع کار آنان شد.
2. ابن حزم اندلس بین اعجاز و جبر پیوند برقرار کرده است و معتقد است اگر منع خارجی نباشد هیچ امتیاز ذاتی در قرآن وجود ندارد وی استناد میکند که آیات قرآن مراتب بلاغتش متفاوت است. چرا آیه قصاص را مثال میزنند، گاه قرآن نامهایی را پیاپی ردیف میکند. در این کار چیز خارقالعادهای وجود ندارد پس نمیتوان اعجاز قرآن را به بلاغت آن دانست. همینطور در قرآن حکایت سخنان دیگران وجود دارد. زمانی که آنها این سخنان را میگفتند معجزه نبود اما پس از آن که قرآن آن را نقل کرد تبدیل به معجزه شد و دیگران از گفتن مثل آن بازداشته شدند ابن حزم همین برهان را در اعجاز قرآن کافی میداند.
3. سید مرتضی و همفکران او استناد کردهاند که تفاوت بارزی میان سورههای کوتاه و سخنان برگزیدة عرب وجود ندارد و گرنه در تشخیص تفاوت آنها نیازی به مراجعه به کارشناسان فن نبود و هرکسی میتوانست این تفاوت را دریابد. او همینطور معتقد است که نظم قابل افزونی و برتری نیست.
4. خفاجی به همپیوستگی کلمات در جمله را همانند به همپیوستگی حروف یک کلمه میداند که تألیف قرآن و تألیف سخنان فصیح عرب هر دو میتواند در یک رتبه باشد. برخی دلیل آوردهاند که عربها قادر به گفتن جملهها و ترکیبهای کوتاه مانند «الحمد لله» و «رب العالمین» بودند پس سزاست که ترکیبها و جملههای طولانیتر را نیز بتوانند بیاورند.
5. صحابه گاه در آیهای از قرآن دچار تردید میشدند و همینطور در سورههای کوتاه، مانند معوذتین که ابن مسعود آن را از قرآن نمیدانست. پس اگر نظم و بلاغت در گواهی بر قرآنی بودن کفایت میکرد این توقف و تردید دلیلی نداشت.
6. «سَأَصْرِفُ عَنْ آيَاتِي الَّذِينَ يَتَكَبَّرُونَ فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ» قائلان به صرفه آیه را چنین تفسیر کردهاند که خداوند کسانی را که بخواهند با قرآن هماوردی کرده و آن را باطل سازند، از این کار باز میدارد و آیه را مستند قول خود قرار دادهاند.
پاسخ دلایل قائلان به صرفه
آنچه یاد شد دلایلی بود که صرفهگویان به آن استناد کرده بودند اما این دلایل برای اختیار چنین رأیی ناکافی است. استاد آیت الله معرفت معتقتدند دلیل اصلی باید چیز دیگری باشد که در پس این دلایل ظاهری نهفته است. به ویژه آن که گویندگان این نظر همه از بزرگان اهل تمیزند و به گزافه سخن نمیگویند.
اینان با کسانی روبرو شدند که اعجاز را در جانب لفظ و سبک و ساختار منحصر میدانستند و به معنا توجهی نمیکردند. بعد لفظی گرچه مهم است اما به گونهای نیست که بتواند سخنی را از حالت عادی خارج سازد و برای دیگر سخنوران آوردن مثل آن ناممکن باشد. در ادبیات عرب و دیگر زبانهای پیشرفته، قطعههای زیبایی از نظم و نثر یافت میشود که واقعاً موجب شگفتی است.
اعجاز بیانی قرآن در سبک عالی و نظم زیبا و آرایههای لفظی منحصر نیست. این همه جزئی از زیبایی و شکوه قرآن است و در پس این قالب زیبا سببی قویتر وجود دارد که همان معنای بلند و رح جانفزای قرآن است. چنین ترکیبی در دیگر سخنان کمیاب بلکه نایاب است.
حال که این مسأله را دانستیم دلایل ظاهری آنان را تکتک نقد و بررسی می کنیم:
1. در پاسخ ادعایی که میگفت در سخنان عرب همانند قرآن موجود است. استاد مینویسد: در کلام عرب هیچ سخنی که مشابه قرآن باشد وجود ندارد. اکنون که دانستیم تابندگی قرآن برخاسته از به همپیوستگی زیبای لفظ و شکوه معنا و نیز تازگی صورت و بزرگی محتوا میباشد، در سخنان عربها کجا مانند قرآن یافت میشود. سنجشی گذرا میان آیات کریمة قرآن با سخنان عرب تفاوت فاحش میان آن دو را به خوبی روشن میکند.
حکایت قرآنی «لَوْ نَشَاءُ لَقُلْنَا مِثْلَ هذَا» که مورد استناد قائلان صرفه بود، در شأن نضر بن حارث است که با شیطنت و دروغ قصد دور کردن مردم از پیامبر(ص) را داشت. او سخنان اهل حیره و داستان پادشاهان ایران را به عربستان منتقل میکرد و با بازگفتن آنها قصد مقابلة با قرآن را داشت. آیات 7 تا 20 سورة قلم را نیز در شأن او دانستهاند. در روز بدر اسیر شد و به سزای عمل خود رسید. آیا سزاست که سخن چنین کسی پذیرفته شود و مورد استناد قرار گیرد.
2. ابن حزم تصور کرده بود که شمردن نامها کار عجیب و خارقالعادهای نیست. در ردّ این سخن همین بس که «اطراد» یکی از هنرهای بدیعی شمرده میشود؛ بدین معنی که شاعر یا گویندهای در نظم و نثر خود نامهایی را به صورت روان و منظم ردیف کند. این امر از نشانههای توان و تسلط شاعر شمرده میشود و در ادبیات نمونههای بسیار دارد. گاه شاعران فصیح در آن دچار تکلّف شدهاند.
ابن حزم سخن شگفت دیگری داشت که قرآن با نقل سخن دیگران، گفتن دوباره آن را ناممکن ساخته است. بیتردید قرآن کریم سخن دیگران را نقل به معنی میکند به ویژه آنچه را غیرعربزبانان گفتهاند و گاه یک قضیه را به عبارتهای گوناگون بیان میکند که در هرکدام حکمت و امتیازی ویژه نهفته است. بنابراین نظم و تألیف این سخنان از کلام خداوند متعال است و حکمش مانند دیگر آیات کریمة قرآن است.
3. در پاسخ سید مرتضی که رجوع به کارشناسان را در تشخیص تفاوت میان سورههای کوتاه و کلام عرب دلیل بر نبود تفاوتی بارز میان آن دو میدانست، استاد توضیح میدهند که معجزه باید به گونهای انجام گیرد تا کارشناسان همان دوره به خوبی تشخیص دهند که آنچه ارایه شده بیرون از توان بشریّت است و هیچگونه ظاهرسازی و رویهکاری در کار نیست. معجزة اسلام و همین معجزات پیامبران را تنها انسانهای بادرایت و کارشناسان فن تشخیص میدهند؛ همانگونه که ساحران فرعون حقّانیت عصای موسی را دریافتند. از اینرو قرآن کریم که ظریفترین و پیشرفتهترین معجزات است را افراد ویژة اهل فن قادر به تشخیص آن هستند و ما زمانی که به قضاوت کسانی که در سخنسنجی و سخنشناسی یگانة آن دوران شناخته میشدند همانند ولید بن مغیره رجوع میکنیم. اعتراف آنان به برتری بیچون و چرای قرآن و همین اعتراف به عجز و ناامیدی خود از مقابلة با آن را به روشنی میبینیم.
این مسأله که نظم قابل تفاضل نیست، سخنی نادرست است و خلاف آن معروف است از اینرو شاعران را با یکدیگر میسنجیدند و شعر برخی را بر برخی دیگر ترجیح میدادند.
4. این دلیل که هرکس قادر بر مفردات باشد، بر کلیات آن نیز قادر است، سخنی نارواست. تفتازانی چنین پاسخ داده است که حکم جمله با حکم اجزاء آن متفاوت است و اگر نکتهای که گفتید صحیح باشد باید تمامی آحاد عرب قادر باشند همانند قصاید امرؤالقیص و دیگر شاعران، بیاورند.
5. تردید صحابه در برخی از آیهها و سورهها به دلیل رعایت احتیاط در به حساب آوردن سخنی جزء قرآن بود. افزون بر این، اعجاز در تمامی مراتب و در تمامی آیات، چیزی نیست که بر همگان آشکار باشد.
6. آیة «سَأَصْرِفُ عَنْ آيَاتِي الَّذِينَ يَتَكَبَّرُونَ فِي الْأَرْضِ» را که مستند صرفه قرار گرفته بود، مفسران عموماً به گونة دیگری تفسیر کردهاند و مقصود آیه را دفع شبهات ایراد شدة مستکبرانی دانستهاند که با هدف تباه ساختن آیات بینات الهی شبهاتی را القاء میکنند. ولی خداوند با عنایت خود، دلایل خود را به گونهای روشن و مستحکم میسازد که راه هرگونه شبهه را بسته و از هرگونه تباهی جلوگیری میکند.
استدلالهایی از عالمان بر بطلان مذهب صرفه
عالمانی از گذشته و حال به شیوههای گوناگون برهانی، خطابی و جدلی به باطل ساختن نظریة صرفه پرداختهاند. از جملة این کسانند: شیخ طوسی، امام یحیی بن زید علوی، عبدالقاهر جرجانی، علامه کاشف الغطاء، تفتازانی، هبة الله شهرستانی و مصطفی صادق رافعی. خلاصة برخی از دلایلی که در سخن آنان در ردّ نظریة صرفه آمده است، چنین است:
1. مذهب صرفه با ظاهر تحدّی قرآن مخالفت دارد. ظاهر تحدّی قرآن بر اساس مباهات و بالیدن به امتیازات و برتریهای آن است اما مذهب صرفه این مسأله را نفی میکند و اعجاز را به قهری بیرونی نسبت میدهد. انجام کاری که دیگری به طور جبری از انجام آن بازداشته شده است چه افتخاری میتواند داشته باشد.
2. عرب آن روزگار از دگرگونی و تحوّلی که در خودشان رخ داده بود، باید تعجب میکردند: تا دیروز توانایی انجام چنین کاری را داشتند اما امروزه خود را ناتوان مییابند ولی وقتی به آنان رجوع میکنیم و میبینیم از عظمت قرآن و زیبایی سبک و بلندای معنای آن شگفتزده بودند.