ناخشنودی اهل بیت (ع) از کتابت قرآن با طلا

در باره کتابت قرآن با طلا که این روزها خبر ساز شده است، تذکار دو نکته را مفید می بینم:
1. بدون تردید آن دست از هنرمندانی که قرآن را با طلا می نگارند، هدف خیر داشته و درصدد انتشار بیش از پیش فرهنگ قرآنی و معرفی این کتاب آسمانی به مخاطبان مختلف اند؛ به ویژه مورد اخیر که شنیدم از مال شخصی این کار را انجام داده و از کشتی به عنوان نماد نجات بهره برده است.
2. فارغ از نیت هنرمندان، بازخوانی متون دینی نشان می دهد که پیشوایان دینی و آموزه های آنان با همراه ساختن امور منتسب به دین با آرایه ها و پیرایه های دنیوی روی خوش نشان نداده و گاه نهی های آنان تاسرحد حرمت پیش رفته است.
از نمونه های آن ورود روایات مختلف در نهی از تزیین مساجد و به ویژه مطلا کردن در و دیوار آنها است؛ چنان که از رسول خدا (ص) نقل شده که فرمود: « لا تزخرفوا مساجدكم ، كما زخرفت اليهود والنصارى بيعهم.»
وضعیت موجود در کنیسه ها، کلیساها و معابد مختلف که نقش و نگارهای زرین در همه جای آنها مشهود است، به نیکی این فرمایش رسول اکرم و نگرانی ایشان از شبیه شدن مساجد مسلمانان به این دست از مراکز را تایید می کند.
ساده بودن کعبه به عنوان مهم ترین مسجد مسلمانان که قطعاً مورد تاکید اهل بیت (ع) بود، گواه این مدعا است.
باز در همین راستاست که از هر گونه دریافت همراه با شرط مزد برای تعلیم قرآن ابراز ناخشنودی شده است. این بحث چندی پیش در درس خارج این ناچیز در بررسی روایات «بَابُ كَرَاهَةِ الْأُجْرَةِ عَلَى تَعْلِيمِ الْقُرْآنِ مَعَ الشَّرْطِ» در جلسه 317 تاریخ 25/7/96 مورد بررسی قرار گرفت.
بر همین اساس، اهل بیت نسبت به مطلا کردن قرآن و به عبارت روشن تر نسبت به نگارش قرآن با طلا ابراز ناخشنودی کردند و اگر دلالت روایات را تاسر حد حرمت ندانیم، قطعاً کراهت و ناخشنودی آنان از این امر قابل اثبات است.
از دست قضا بحث مطلا کردن قرآن در درس خارج فقه جلسه 324 و در تاریخ 1/9/96 ارایه شد. مرحوم شیخ حر عاملی در کتاب تجارت بابی را با این عنوان گشوده است: «32- بَابُ أَنَّهُ يُكْرَهُ أَنْ يُعَشَّرَ الْمُصْحَفُ بِالذَّهَبِ …»
دو روایت ذیل در این باب ناظر به بحث ماست:
1. «عِيسَى عَنْ سَمَاعَةَ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ رَجُلٍ يُعَشِّرُ الْمَصَاحِفَ بِالذَّهَبِ فَقَالَ لَا يَصْلُحُ فَقَالَ إِنَّهُ مَعِيشَتِي فَقَالَ إِنَّكَ إِنْ تَرَكْتَهُ لِلَّهِ جَعَلَ اللَّهُ لَكَ مَخْرَجاً.»
طبق این روایت علامت گذاری در پایان هر ده آیه با طلا که گویا در عصر اهل بیت (ع) رواج پیدا کرده بود، مکروه اعلام شده است.
2. مُحَمَّدِ بْنِ الْوَرَّاقِ قَالَ: عَرَضْتُ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع كِتَاباً فِيهِ قُرْآنٌ- مُخَتَّمٌ مُعَشَّرٌ بِالذَّهَبِ وَ كُتِبَ فِي آخِرِهِ سُورَةٌ بِالذَّهَبِ فَأَرَيْتُهُ إِيَّاهُ فَلَمْ يَعِبْ فِيهِ شَيْئاً إِلَّا كِتَابَةَ الْقُرْآنِ بِالذَّهَبِ فَإِنَّهُ قَالَ لَا يُعْجِبُنِي أَنْ يُكْتَبَ الْقُرْآنُ- إِلَّا بِالسَّوَادِ كَمَا كُتِبَ أَوَّلَ مَرَّةٍ.
طبق این روایت امام صادق (ع) نگارش قرآن با طلا را عیب گرفت و فرمود بهتر آن است که قرآن را با همان روش سابق و با قلم بنگارید. این امر نشان می دهد که آنان با نگارش قرآن با طلا موافق نیستند.
مراجعه به آراء فقهاء نیز نشان می دهد که برخی از آنان تذهیب قرآن و کتابت آن با طلا را حرام و لی عموماً مکروه می دانند.
dr_alinasiri@

عرض سلام، ادب، احترام و تشکر خدمت استاد نصیری.
دو سؤال در زمینه روایات نقل شه از وسائل الشیعه در باره مطلا کردن قرآن دارم.
در صورت فرصت و صلاح دید ممنون میشم پاسخ بفرمایید:
1. با توجه به اینکه ظاهرا عموم عامه معتقد به حرمت تذهیب بوده اند، آیا می توان این مطلب را قرینه ای برای احتمال صدورِ تقیه ای این دو روایت دانست؟
2. به نظر شما از حدیث شریف نفس المهموم که حضرت ع در ذیل آن می فرمایند
“یجب أن يكتب هذا الحديث بالذهب” می توان در این زمینه استفاده ای کرد؟
با تشکر

علیکم السلام
در مورد پرسش اول:
اولاً: حمل بر تقیه در مواردی است که دو دسته روایت مخالف و موافق در بین باشد و ما روایت موافق با عامه را باید حمل بر تقیه کنیم و در مورد بحث روایات دارای تخالف نیستند.
ثانیاً: تقیه در جایی قابل تصور است که اعلام حکم ظاهری باعث ناشناخته ماندن یک شیعه در میان عامه متعصب عصر صدور روایات می شود.
مساله مورد بحث هیچ ویژگی خاصی برای آشکار شدن یا پنهان شدن تشیع ندارد. به عبارت روشن تر، عدم موافقت اهل بیت (ع) با تذهیب قرآن و موافقت عامه با آن با فرض پذیرش آن، جزو موارد شاخصه رفتاری طرفین تلقی نمی گردد.

در مورد پرسش دوم:
باری یک روایت از امام صادق (ع) نقل شده است به این شرح:
« عن أبان بن تغلب ، عن أبي عبد الله جعفر بن محمد عليهما السلام قال : نفس المهموم لظلمنا تسبيح ، وهمه لنا عبادة ، وكتمان سرنا جهاد في سبيل الله . ثم قال أبو عبد الله عليه السلام : يجب أن يكتب هذا الحديث بالذهب .»
عنایت داشته باشید نقطه توجه گفتار امام (ع) ضرورت کتمام سرّ آنان به رغم تاکید بر مظلومیت آنان است؛ همان که در سایر روایت با عنوان «حرمت اذاعه» از آن یاد شده است.
امام صادق (ع) در صدد بیان این نکته است که به رغم فراگیر بودن مظلومیت اهل بیت (ع) و پاداش مضاعفی که خداوند برای همدردی با آنان درنظر گرفته، از آشکار ساختن این امر و بازگو کردن ظلم بر آنان در هر کوی و برزن که باعث جریان بیشتر ستم به آنان و شیعیان است، پرهیز کنید.
این روایت بر همه کسانی که بر علنی کردن لعن بر خلفا تاکید دارند، با توجه به وجود خطر تکفیری ها در عصر ما و زیان هایی که از این ناحیه به شیعه وارد شده، حجت خواهد بود تا به این دست از مسایل به صورت علنی و در فضای مجازی دامن نزنند.
از این جهت نگاشتن این سخن با طلا نه به معنای ابراز خشنودی از تزیین آن و مطلا کاری است؛ زیرا سراسر روایت با حزن و اندوه همراه است و کتمان سرّ خود رنج دیگری است که دوستان اهل بیت (ع) شاید تا عصر ظهور باید آن را تحمل کنند. در چنین حال و هوایی چه جای زینت و زیور است!
بلکه مراد ارزش این گفتار و اهمیت بالای آن برای رساندن هشدار اهل بیت (ع) است.
وقتی کسی چنین روایتی را با طلا می نگارد، در حقیقت برای آن هزینه کرده و متن آن را بسان تابلوی نفیس نصب العین خود قرار می دهد تا هشدار آن همواره برایش تکرار شود.
اگر کسی بخواهد از این روایت جواز و ترغیب اهل بیت (ع) برای تذهیب قرآن و روایات بهره گیرد، باید از خود بپرسد چرا چنین ترغیبی در باره صدها آیه و روایت دیگر وارد نشده است؛ آیات و روایاتی همچون آیة الکرسی و روایت سلسلة الذهب که به مراتب دارای افق معنایی بلند تر از روایت «نفس المهموم … » و چرا طبق دو روایت پیشگفته و به نقل از وسائل الشیعة اهل بیت (ع) با مطلا کردن قرآن روی خوش نشان ندادند؟!
موفق باشید.
dr_alinasiri@