باید عاشقانه طالب درس و بحث باشیم

#باید_عاشقانه_طالب_درس_و_بحث_باشیم

گر چه در آستانه محرم بسر می بریم، اما دروس رسمی حوزه ها آغاز شده است و از هفته آتی دانشگاه ها نیز دروس خود را رسماً آغاز خواهند کرد و در گامی دیگر از اول مهر ماه برنامه درسی دانش آموزان نیز شروع خواهد شد.

آغاز فعالیت علمی کشور و به جریان افتادن خون در رگ های فکر و فرهیختگی، با آغاز فعالیت دولت دوازدهم و آغاز فعالیت شوراهای شهر و روستا همراه شده است.

گویا پس از چند ماه التهاب و گذار از روزهای پر فراز و فرود انتخابات در فضای سیاسی کشور و پایان یافتن تعطیلات تابستان، حیاتی دوباره و بهارین به سرزمین علم، فرهنگ و سیاست بازگشته است.

از سویی دیگر ما در آستانه گذار از قرن چهاردهم هجری شمسی هستیم و چند صباحی دیگر عدد «13» از تمام تقویم ها و یاداشت های ما برای همیشه محو خواهد شد.

کمتر از چهار سال دیگر پا به قرن جدید خواهیم گذاشت و کسانی امروز در قید حیات اند و سده پانزده را درک کنند، می توانند با افتخار بگویند که ما دو قرن را شاهد بوده ایم!

تقریباً عموم کسانی که متولد دهه اول سده چهاردهم بوده اند؛ اعم از رجال سیاسی، علمی، فرهنگی، هنری، ورزشی و … چشم از جهان فرو بسته و آنان که عمری فراتر از دهه هشتاد از خداوند گرفته اند، می دانند که بر اساس سنت مشهود الهی، وقت زیادی برای آنان باقی نمانده است.

به عبارت دیگر؛ چیز زیادی برای پایان یافتن یک نسل و جایگزین شدن نسلی دیگر نمانده است؛ خداوند چه زیبا از گردش ایام سخن فرموده است:

«وَتِلْكَ الْأَيَّامُ نُدَاوِلُهَا بَيْنَ النَّاسِ؛ و اين روزگار است كه هر دم آن را به مراد كسى مى گردانيم.» (آل عمران، 140)

اینها همه می تواند برای هر کدام از ما پیام خاص خود را داشته باشد.

مدیران خُرد و کلان جامعه باید لحظه ای از کوشش و تلاش باز نایستند تا عقب ماندگی های رنج آور کنونی کشور در عرصه های مختلف جبران شود.

حوزویان و دانشگاهیان باید باور کنند که قرار است دیر یا زود جایگزین کسانی شوند که چه بسا در آسمان علم، دانش، فقاهت و دین شناسی چون خورشیدی درخشیده اند.

اینک روی سخنم بیشتر با دوستان جوان دانشجو و طلبه است.

در این سال ها که به صورت مستمر و مداوم با محیط های حوزوی و دانشگاهی سر و کار داشته ام، هماره یک نکته اساسی مرا بسیار رنج داد و متالم ساخت و آن این که عموماً تحیر و سرگردانی را مشاهده می کنم.

دانشجو از خود می پرسد که چرا درس بخوانم؟ برای چه کسی بخوانم؟ آخر و عاقبت این درس خوانی چیست؟ ثمره این درس و بحث ها چیست؟ و …

سوزناک تر آن که از زبان شماری قابل توجه از طلاب جوان نیز سخنانی از این دست به گوش می رسد. آنان گاه خود را متحیر و سرگردان می بینند و از دادن پاسخی قانع کننده به این دست از پرسش ها باز مانده اند.

نتیجه چنین تحیری البته قابل پیش بینی است؛ مرگ علم و دانش و فرهیختگی و خاموش شدن چراغ نشاط و سرزندگی در محیط های علمی!

نمی دانم آیا طلاب ما از خاطر برده اند که میراث دار خورشید های تابناک و سنگربانان خستگی ناپذیری هستند که شمار آنان بسیار فراتر آن است که فقط بخواهیم آنان را فهرست کنیم.

یک نمونه از آنان همین علامه امینی است که چند روز قبل، روز غدیر با نام او گره خورده بود؛ همو که برای تدوین کتاب «الغدیر» بیش از چهل سال بی تابانه متحمل رنج ها و زحمت های طاقت فرسا شد و البته پاداش خود را از خداوند و حضرت امیر (ع)  گرفت.

نیز دانشجویان ما باید خود را میراث دار امثال عباس اقبال آشتیانی، سعید نفیسی، پاریزی باستانی، احمد بیرشک، دکتر معین، پروفسور حسابی، پروفسور سمیعی و … بدانند که تلاش و کوشش علمی آنان شهره آفاق است.

در باره این که چرا چنین تحیرها و سرگشتگی ها در حوزه و دانشگاه به چشم می آید، باید در جایی دیگر به بحث و بررسی نشست، اما آن چه در این مجال کوتاه می خواهم بر آن تاکید کنم، آن است که اگر کسی به جایی رسیده یا می تواند امید به رسیدن سرمنزل مقصودی داشته باشد، باید بداند و باور کند که این آرمان تنها و تنها در سایه عشق و دلدادگی قابل تحقق است.

و اگر قرار است عاشق باشیم، بعد از عشق به خداوند، با ارزش ترین چیزی که سزاوار است به آن عشق بورزیم، عشق به علم و دانش است.

دانشجو و طلبه ما و هر کسی که در محیط های علمی نفس می کشد، باید عاشقانه به دنبال علم و دانش باشد. باری؛ به قول عطار باید مرد ره بود و میان خون باید رفت:

گر مرد رهی میان خون باید رفت

وز پای فتاده سرنگون باید رفت

تو پای به راه در نه و هیچ مپرس

خود راه بگویدت که چون باید رفت

dr_alinasiri@