در منش ما نشانه ای از عشق به ولی عصر (ع) نیست!

به این تصاویر نگاه کنید!
اینها شماری از راهبه های تارک دنیا هستند.
عیسای مسیحیان تنها سه سال به عنوان پیام رسان الهی در این دنیا حضور یافت.
آن گاه به آسمان رفت و منتظر آمدن وقت مناسب برای نزول است.
معنای این سخن آن است که عیسای مسیحیان در زمین و در میان مردم نمی زید.
آنان دو هزار سال است که عیسی (ع) را ندیده اند و از او هیچ نشانی در عالم ندارند.
از آن جا که اراده خداوند بر نسخ آیین مسیح تعلق یافته، امکان ندارد رشحه و روزنه ای از غیب و شهود در جهت اثبات مسیحیت برای یک مسیحی آشکار گردد؛ زیرا مخالف قاعده لطف و ضرورت هدایت الهی است.
پس عیسی (ع) هیچ حضور تاثیر گذار و باور آفرینی در زندگی یک مسیحی ندارد.
با این حال چگونه است که آنان در کنار خیابان های پر زرق و برق آکسفورد لندن، منهتن نیویورک و شانزه لیزه پاریس، تمام زرق و برق دنیا را رها کرده و با پوشیدن لباس راهب و راهبه ها خود را یک عمر وقف مسیح ساخته اند.
می دانید که کشیش های کاتولیک؛ اعم از مرد و زن در سراسر عمر خود ازدواج نمی کنند؛ یعنی خود را از طبیعتی ترین تمتعات دنیا محروم می سازند.
نداشتن همسر به معنای عمری تنها زیستن و نداشتن فرزند به عنوان سرمایه اصلی زندگی است.
یعنی وقتی چشم از دنیا فرو می بندند، هیچ فرزندی ندارند که در فراقشان اشک ریزد یا اموالی از آنان به ارث برد!
نمی خواهم رویکرد رهبانی در مسیحیت را ستایش کنم؛ چنان که نمی خواهم ادعا کنم که همه راهبان مسیحی، واقعاً راهب و تارک دنیایند!
البته خبر دارم که فساد پنهان جنسی سال هاست دامن کلیسا را گرفته و چنان رسوایی فراگیر به بار آورد که پاپ بندیکت شانزدهم در اقدامی بی سابقه از شدت شرمساری، از مقام بی بدیل خود استعفا داد.
اما بدور از انصاف است که همه ارباب کلیسا را از این قوم و قماش بدانیم!
نیز می دانیم که آنان به چنان رهبانیتی روی آوردند که خداوند به خاطر افراط در آن از آنان در قرآن گله کرد: « وَرَهْبَانِيَّةً ابْتَدَعُوهَا مَا كَتَبْنَاهَا عَلَيْهِمْ إِلَّا ابْتِغَاءَ رِضْوَانِ اللَّهِ فَمَا رَعَوْهَا حَقَّ رِعَايَتِهَا.»
با این حال، تردیدی نیست که شماری قابل ملاحظه از آنان تنها و تنها به عشق مسیح و خدمت به او، دنیا و همه خوشی های آن را رها کردند و خود و همه مایملک خود را وقف مسیح (ع) ساختند.
با این مقایسه به دنبال پیام دیگری هستم.
مسیح بی بدیل ما؛ یعنی ولی عصر (ع) به جای دوهزار سال، هزار و دویست سال از چشم ما پنهان است.
آن وجود نازنین به جای آسمان در زمین، در میان ما و در کنار ما نفس می کشد، به رکوع و سجود می رود، دعا می خواند و قرآن تلاوت می کند.
مگر در زیارت آل یاسین خطاب به ایشان چنین نمی گوییم:
« السلام عليك حين تقوم ، السلام عليك حين تقعد ، السلام عليك حين تقرأ وتبين ، السلام عليك حين تصلي وتقنت ، السلام عليك حين تركع وتسجد ، السلام عليك حين تعوذ وتسبح ، السلام عليك حين تهلل وتكبر.»
امام عصر (ع) چنان در میان ما حضور فعال و تاثیر گذاری دارد که خطاب به شیخ مفید فرمود:
« إنا غير مهملين لمراعاتكم ولا ناسين لذكركم ولولا ذلك لنزل بكم اللاواء واصطلمكم الأعداء»
پرسش اساسی آن است:
کدام از یک ما در عشق آن انسان الهی و میراث دار همه خوبی های عالم و به هدف خدمت به او و پیروانش، حاضر شده ایم مجردانه بزییم که البته خواست خود ایشان نیز نیست یا حاضر شده ایم از خوشی ها و راحتی هایمان بگذریم و در یک کلمه خود را وقف کامل ایشان سازیم؟!
حال و هوای ما نشانی از عشق به ولی عصر (ع) ندارد!
سعدی چه زیبا نشانه های عشق را به تصویر کشیده است:
هر کس به تماشایی رفتند به صحرایی ما را که تو منظوری خاطر نرود جایی
امید تو بیرون برد از دل همه امیدی سودای تو خالی کرد از سر همه سودایی
گویند رفیقانم در عشق چه سر داری گویم که سری دارم درباخته در پایی
من دست نخواهم برد الا به سر زلفت گر دسترسی باشد یک روز به یغمایی
گویند تمنایی از دوست بکن سعدی جز دوست نخواهم کرد از دوست تمنایی
https://t.me/dr_alinasiri

dr_alinasiri@
www.maref.ir
https://t.me/joinchat/AAAAAECj_lzpfHKBGLrQWA