راز چند همسری پیامبر اکرم (ص)

یکی از پرسش ها و بلکه شبهاتی که در باره پیامبر اکرم (ص) مطرح می شود ، تعدد همسران آن حضرت است .
برخی از کسانی که قصد تخریب اسلام و مخدوش ساختن چهره تابناک پیامبر (ص) را دارند ، این امر را دستاویزی برای خود قرار می دهند و گاه در برخی از سایت ها و وبلاگ ها با مخاطب ساختن جوانان می پرسند : آیا می توان پذیرفت که مدعی پیامبری با دختری نه ساله یعنی عائشه ازدواج کرده باشد ؟! آیا این امر از روحیه دنیا دوستی و خوش گذرانی پیامبر مسلمانان حکایت ندارد ؟!
از این شبهه تا کنون پاسخ های متعددی داده شده است . اما ما می خواهیم از زاویه ای دیگر که مورد توجه عرفا و سالکان الی الله است ، به آن پاسخ گوییم .
  پیامبر اکرم (ص) در جمله ای معروف فرمود : «حببّ الی من دنیاکم ثلاث : النّساء و الطیب و جُعِلَت قرة عینی فی‌الصلاة . از دنیای شما سه چیز در نظرم دوست داشتنی شده است : زنان ؛ بوی خوش و روشنی چشم من در نماز قرار داده شده است »
دقت کنید در این جمله پیامبر (ص) نفرمود : «احبّ من … » معنای «احبّ» آن است که من از دنیای شما سه چیز را دوست دارم . اما معنای واژه «حبّب الی» با توجه به مجهول بودن فعل «حبّب» آن است که دنیای شما در نظرم دوست داشتنی شده است .
 پیداست که فاعل «حبّب» خداوند است . یعنی این خداوند است که این محبت را در دل من گذاشته است .
اما باید پرسید که چرا خداوند محبت به زنان را در دل پیامبر (ص) گذارد ؟
گفتار حضرت امیر (ع) در توصیف پارسایان سرّ این امر را آشکار می سازد . آن جا که فرمود :
« وَ لَوْلاَ الاَجَلُ الَّذى کَتَبَ اللّهُ عَلَیْهِمْ لَمْ تَسْتَقِرَّ اَرْواحُهُمْ فى اَجْسادِهِمْ طَرْفَةَ عَیْن، شَوْقاً اِلَى الثَّوابِ، وَ خَوْفاً مِنَ الْعِقابِ. و اگر خداوند براى اقامتشان در دنیا زمان معینى را مقرر نکرده بود از شوق به ثواب و بیم از عذاب به انـدازه چشـم به هم زدنى روحشـان در بدنشان قـرار نمى گرفت.»
باری ، جان و خاطر انسان های الاهی تعلقی به این خاکدان و دنیای دون ندارد و گویا خداوند گاه چنین مقدر می کند که برترین ولیّ خود را دمی به عشق همسران مشغول سازد تا روح مشتاق به لقای حق او بی تابانه از قالب تن پرواز نکند .
عرفا به نیکی به این نکته توجه و تفطن یافتند . آنان به نیکی دریافتند که اگر پیامبر (ص) خطاب به همسر خود عائشه می گفت : «کلمینی یا حمیراء » یا به بلال می گفت «أرحنا یا بلال» بدان جهت بود که در پی استغراق در حق در آستانه کوچ از این خاکدان قرار می گرفت و با این سخنان از همراهان خود می خواست تا پیش از فرارسیدن قرار مقدّر ، او را در پای بست این جهان نگاه دارند .
مولوی با چنین نگاه ژرف این ماجرا را این چنین حکایت کرده است :
آدمی کو می‌نگنجد در جهان           در سر خاری همی گردد نهان
مصطفی آمد که سازد همدمی          کلمینی یا حمیرا کلمی
ای حمیرا آتش اندر نه تو نعل         تا ز نعل تو شود این کوه لعل
عاشق از خود چون غذا یابد رحیق   عقل آنجا گم شود گم ای رفیق
عقل جزوی عشق را منکر بود         گرچه بنماید که صاحب‌سر بود
جان کمالست و ندای او کمال         مصطفی گویان ارحنا یا بلال
ای بلال افراز بانگ سلسلت           زان دمی کاندر دمیدم در دلت
زان دمی کادم از آن مدهوش گشت   هوش اهل آسمان بیهوش گشت
پس بزرگان این نگفتند از گزاف        جسم پاکان عین جان افتاد صاف
گفتشان و نفسشان و نقششان           جمله جان مطلق آمد بی نشان
از سویی دیگر به یاد داشته باشیم که عبودیت انسان کاملی همچون پیامبر (ص) و برخاستن چهار بار در هر شب برای عبادت جایی برای خوش گذرانی ها باقی نمی گذاشت .
به این روایت توجه کنید :
به امام سجاد (ع) گفته شد: چقدر فرزندان پدرتان اندك‌اند. امام فرمود: همين مقدار فرزند از ايشان جاى شگفتى دارد. زیرا پدرم در روز و شب هزار ركعت نماز به جاى می‌آورد، پس چه زمانی فرصت براى زنانش پيدا می‌كرد ؟!
جالب آن که امام سجاد (ع)  با آن‌ همه عبادت و بندگى طاقت سوز ، که بخاطر آن به لقب «سیّد الساجدین» و «زین العابدین» ملقب شد  ، عبادت خود و عبادت حضرت امیر (ع)  را در برابر عبادت پيامبر اندک می انگاشت :
وقيل لعلي بن الحسين عليهما السلام وكان الغاية في العبادة : أين عبادتك من عبادة جدك ؟ قال : عبادتي عند عبادة جدي كعبادة جدي عند عبادة رسول الله صلى الله عليه وآله» بحار الأنوار – العلامة المجلسي – ج 41 – ص 149 ؛ و  از امام صادق (ع) این روایت نقل شده است : «كان علي بن الحسين ( عليهما السلام ) إذا أخذ كتاب علي ( عليه السلام ) فنظر فيه قال : من يطيق هذا ، من يطيق ذا ؟ » کافی ، ج 8 ، ص 163 . بحار الانوار، ج 41، ص 149.
با چنین توصیفی از عبادت پیامبر اکرم (ص) آیا جایی برای این شبهه باقی می ماند که پیامبر اسلام (ص) از تعدد همسران خود به دنبال خوش گذرانی بوده است ؟!