نقش سحر خیزی در تعالی اخلاقی

یکی از وظایفی که خداوند از بندگان خود خواسته و به صورت مکرر نسبت به آن تاکید کرده است، یاد الهی است: «یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا اذْکرُوا اللَّهَ ذِکرًا کثِیرًا. ای کسانی که ایمان آورده اید، خدا را یاد کنید، یادی بسیار.» قرآن به صراحت اعلام کرد که دل آدمیان تنها با یاد خداوند آرام می‏گیرد:  «الَّذِینَ آمَنُوا وَتَطْمَئِنُّ قُلُوبُهُمْ بِذِکرِ اللَّهِ أَلَا بِذِکرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ؛  همان کسانی که ایمان آورده‌اند و دل‌هایشان به یاد خدا آرام می‌گیرد. آگاه باش که با یاد خدا دل‌ها آرامش می‌یابد.» و از کسانی تمجید می کند که تجارت و بیع و به عبارت دیگر هیچ کاری در دنیا، آنان را از یاد خداوند، نماز و زکات باز نمی دارد:  «رِجَالٌ لَا تُلْهِیهِمْ تِجَارَةٌ وَلَا بَیعٌ عَنْ ذِکرِ اللَّهِ وَإِقَامِ الصَّلَاةِ وَإِیتَاءِ الزَّکاةِ. مردانی که نه تجارت و نه داد و ستدی، آنان را از یاد خدا و برپا داشتن نماز و دادن زکات، به خود مشغول نمی دارد.»  و از مؤمنان خواسته است تا اموال و فرزندان، آنان را از یاد خداوند غافل نسازند، که در این صورت جزو زیان کاران خواهند بود:  «یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تُلْهِکمْ أَمْوَالُکمْ وَلَا أَوْلَادُکمْ عَنْ ذِکرِ اللَّهِ وَمَنْ یفْعَلْ ذَلِک فَأُوْلَئِک هُمْ الْخَاسِرُونَ. ای کسانی که ایمان آورده اید، ‏[‏زنهار‏]‏ اموال شما و فرزندانتان شما را از یاد خدا غافل نگرداند، و هر کس چنین کند، آنان خود زیانکارانند.» از سویی دیگر، خداوند در قرآن اعلام فرمود که پس از هبوط دادن آدم به زمین، برای هدایت آدمیان پیامبرانی را گسیل خواهد داشت و هر کس که دعوت آنان را به گوش جان بپذیرد، به آرامش حقیقی در این دنیا دست خواهد یافت که در سایه آن، نه از گذشته خود محزون خواهد شد و نه نسبت به آینده بیمی در دل او پدید خواهد آمد: «قُلْنَا اهْبِطُوا مِنْهَا جَمِیعًا فَإِمَّا یأْتِینَّکمْ مِنِّی هُدًی فَمَنْ تَبِعَ هُدَای فَلَا خَوْفٌ عَلَیهِمْ وَلَا هُمْ یحْزَنُونَ؛  فرمودیم: «جملگی از آن فرود آیید. پس اگر از جانب من شما را هدایتی رسد، آنان که هدایتم را پیروی کنند بر ایشان بیمی نیست و غمگین نخواهند شد.» باری، وقتی از گذشته حزن و از آینده بیم نباشد، دیگر چه جایی برای اضطراب و پریشانی آدمی می‌ماند؟! این همان وعده الهی است که بارها در قرآن مورد تأکید قرار گرفته است: بَلَی مَنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ وَهُوَ مُحْسِنٌ فَلَهُ أَجْرُهُ عِنْدَ رَبِّهِ وَلَا خَوْفٌ عَلَیهِمْ وَلَا هُمْ یحْزَنُونَ؛  آری، هر کس که خود را با تمام وجود، به خدا تسلیم کند و نیکوکار باشد، پس مزد وی پیش پروردگار اوست، و بیمی بر آنان نیست، و غمگین نخواهند شد. چنان که در باره اولیاء الهی چنین فرمود: أَلَا إِنَّ أَوْلِیاءَ اللَّهِ لَا خَوْفٌ عَلَیهِمْ وَلَا هُمْ یحْزَنُونَ؛  آگاه باشید، که بر دوستان خدا نه بیمی است و نه آنان اندوهگین می‌شوند. افزون بر قرآن، در روایات نیز به صورت مکرر بر اهمیت و جایگاه یاد خداوند تاکید شده است. در این دست از روایات، حقیقت ذکر، اطاعت الهی و ترک حرام دانسته شده است.   ذکر الهی زمینه ساز حیات دل، جلاء قلب، شفای دل، زمینه ساز راندن شیطان و دور ماندن از نفاق  و محبوب ترین کارها معرفی شده  و اعلام شده است که ذکر الهی هیچ حدّ و مرزی ندارد  و در همه حال مورد سفارش است.  از سویی دیگر، بر تمام دین داران یکی از سه حالت پیشگفته صادق است؛ زیرا همان گونه که در متون دینی آمده کسانی که تن به بندگی خداوند داده اند، بر سه دسته اند: 1. کسانی که از بیم عقوبت الهی به عبادت روی آورده اند. مثال راننده بر این دسته صادق است. 2. کسانی که به طمع کسب پاداش الهی و ورود به بهشت خداوند را می پرستند. مثال کارمند بر این دسته صادق است. 3. شماری که تنها به شوق لقاء پروردگار و از سر عشق و محبت به خداوند و صِرفاً از آن جهت که خداوند را شایسته سپاس و سرسپردگی می داند، روی به عبادت آوردند. مثال عاشق واله بر این دسته صدق می کند. بر این اساس، برای ذکر سه مرتبه می توان برشمرد: 1. ذکر قلبی؛ ذکر قلبی بدان معناست که انسان هماره حضور خداوند را دریابد و خود و همه جهان را در محضر الهی ببیند. به این نوع از ذکر «ذکر جوانحی» نیز می گویند. عالی ترین مرتبه یاد خداوند، «انقطاع الی الله» و بریدن از هر چیزی غیر از خداوند است که در قرآن از آن با عنوان «تبتّل» یاد شده است: «وَاذْکرْ اسْمَ رَبِّک وَتَبَتَّلْ إِلَیهِ تَبْتِیلًا. و نام پروردگار خود را یاد کن و تنها به او بپرداز.»  همان گونه که از خطاب این آیه به پیامبر اکرم ص) بدست می آید، چنین مرتبه ای از ذکر اختصاص به اولیاء الهی دارد که دل را از هر چه غیر خداوند است، شسته و پاک کرده اند. چنان که در بخشی از مناجات شعبانیه چنین آمده است: «الهِي هَبْ‏ لِي‏ كَمالَ‏ الانْقِطاعِ الَيْك‏. خدایا! به من کمال و نهایت انقطاع به خود را ارزانی کن.»  2. ذکر جوارحی؛ ذکر جوارحی بدان معناست که یاد خداوند در رفتار و کردار تبلور یابد؛ یعنی که اعضا و جوارح خود را در مسیر رضایت الهی بکار گیرد و اجازه صدور گناه از ناحیه اعضا و جوارح به خود ندهد. 3. ذکر زبانی؛ ضعیف ترین مرتبه ذکر «ذکر زبانی» است که بر اساس آن انسان خداوند را در مرحله زبان خود یاد می کند و برخی از اذکار نظیر کلمه توحید را بر زبان جاری می نماید. گاه ذکر در عالی ترین مرتبه خود تحقق می پذیرد به این معنا که یاد خداوند در تمام مراتب پیشگفته ظهور می یابد و شخص افزون بر جان و دل، در مقام رفتار هماره خداوند را حاضر و ناظر می داند و زبان خود را به یاد او مترنم می سازد. باری، یاد خداوند را باید از رموز اصلی توفیقات بی پایان و نیل به سعادت ابدی و در نهایت وصول به عالی ترین مدارج کمال و تعالی اخلاق دانست. پیداست که یاد خداوند را نباید یک دعوت و توصیه صِرف دانست که متوجه مردم شده و از آنها خواسته شده تا خداوند را در همه حال یاد کنند؛ بلکه لازمه باور به حضور و احاطه قیومیت الهی چنین اقتضایی دارد. کسی که به وجود و حضور خداوند در همه شئونات و آنات هستی باور دارد و هیچ مکان و زمانی را عاری و خالی از او نمی بیند، چگونه می تواند به یاد او نباشد؟! آیا راننده ای که آگاه شده چشمان مراقب پلیس و یا دوربین های بکار رفته در سطح خیابان شیوه رانندگی او را رصد می کند و هر آن ممکن است جریمه ای سخت برای او ثبت نماید، حاضر است تخلف کند؟! کارمندی که زندگی اش به حقوق دریافتی او بستگی دارد و تمام فعالیت های او در مرأی و منظر کارفرما قابل رؤیت است، آیا به کم کاری و عدم رعایت نظم و انضباط در محل کار تن می دهد؟! عاشقِ والهی می داند تمام حرکات و سکنات او توسط معشوق او قابل مشاهده است، آیا کاری غیر از رضایت و میل معشوق خود انجام می دهد؟! از دیگر سو، بسیاری از اندیش‌وران جهان معاصر به این حقیقت اعتراف کرده‌اند، که مدرنیته و خوشی‌های جهان معاصر نتوانسته آرامش واقعی را به انسان ارزانی دارد. آنان از بحران «بی معنا شدن زندگی» برای بسیاری از مردم سخن به میان آورده و در باره خطر پدیده روان‌پریشی و  افسردگی فراگیر هشدار داده‌اند. به عنوان نمونه ویکتور فرانکل  در بخشی از کتاب مهم خود با عنوان «انسان در جستجوی معنا» چنین می‌نویسد: «یک مطالعه دو جانبه آماری بین بیماران و پرستاران بخش عصب‌شناسی بیمارستان پلی‌کلنیک وین نشان داد که 55% کسانی که مورد پرسش قرار گرفته بودند، کم و بیش از خلأ وجودی رنج می‌بردند، به عبارت دیگر بیشتر از نیمی از آنها لحظاتی را تجربه کرده بودند که زندگی کاملاً بی‌معنی و بی‌ارزش می‌نمود… ماشینی‌تر شدن شکل زندگی امروزی به بحران شدت می‌بخشد، زیرا با کوک کردن ساعات کار، اوقات فراغت یک کارگر متوسط زیادتر می‌شود و بدبختانه بیشتر این افراد نمی‌دانند که با اوقات فراغت خود چه کنند. نمونه‌ی ساده و آشکار این مسأله چیزی است که به آن «نوروز یکشنبه» می‌گوییم. نوروز یکشنبه‌ها، افسردگی ویژه‌ای است که در این روز بخصوص چون افراد به کار اشتغال ندارند، به سراغ آنها می‌آید و علت آن تهاجم اندیشه‌هایی است که شخص در روزهای کار و مشغله اکثراً به آن نمی‌اندیشد و در روز تعطیل متوجه می‌شود، که از زندگی خود خشنود نیست و معنا و ارزشی که این همه تلاش و زحمت را توجیه کند وجود ندارد. تنها شمار معدودی را که دست به خودکشی می‌زنند، نباید قربانیان این خلأ وجودی به حساب آورد، بلکه پدیده‌های بسیاری از جمله الکلسیم، بزهکاری جوانان نیز از عواقب همین احساس نامطبوع هستند. بحران‌های کهولت و دوران بازنشستگی را نیز می‌توان از این زاویه بررسی کرد.» «خلأ وجودی» که در گفتار این روان‌پزشک انعکاس یافته همان «بی‌معنا شدن زندگی» است که به اذعان او عصر مدرنیته و زندگی ماشینی به ابعاد آن افزوده است. تعبیر «نوروز یکشنبه» تعبیر گویایی است که عمق افسردگی ناشی از بی‌معنا و بی‌ارزش شدن زندگی را نشان می‌دهد؛ زیرا تقریباً در تمام کشورهای غربی و جهان مسیحیت روزهای یکشنبه تعطیل است. از سویی دیگر، روز تعطیلی اوج معناداری زندگی را نشان می‌دهد؛ زیرا در این روز شخص یک هفته کاری را پشت سر گذاشته و به طور طبیعی مترصد چنین فرصت تعطیلی است تا ساعات خوشی را با خود یا به همراه خانواده خود تجربه کند. اما او ناگهان حسّ می‌کند که آمدن روز یکشنبه و تعطیلی هیچ حالت خوشی برای او ایجاد نکرده است و به تعبیر عامیانه هیچ دلخوشی از این فرصت پدید آمده ندارد؛ زیرا زندگی از نگاه او معنا و ارزش خود را از دست داده است. با چنین حال و هوایی آیا او روز شاد و خوشی را سپری خواهد کرد؟! باری، باید اذعان کرد که سرعت گرچه زندگی را سهل‌تر کرده، اما بیماری‌های روحی و جسمی فراوانی با خود آورده است. به عنوان نمونه انسان‌ها هزاران سال پیاده و به آهستگی یا سوار بر حیواناتی چون اسب، خر و فیل حرکت می‌کردند. صنعت پست در انتهای قرن پانزدهم میلادی این ریتم طبیعی را شکست. در چنین شرایطی امکان رسیدن محموله‌ها با سرعتی زیاد از فرستنده به گیرنده ممکن شد. نیز به یُمن مدرنیته وسایل نقلیه مجهزتر و سریع‌تر شده‌اند؛ کره خاکی به مکانی تبدیل شده که می‌توان به سرعتِ تمام از قسمتی به قسمت دیگرش سفر کرد. زمان هر چه بیشتر به عنصری بسیار گران‌بها تبدیل ‌شد و ماشین‌های تحریر و پس از آن کامپیوتر، دفتر کار را تبدیل به مکانی برای انجام سریع کارها کردند. از دیگر سو، تلفن‌های همراه که بیش از پنج میلیارد نفر در جهان از آن استفاده می‌کنند، ارتباط میان انسان‌ها را به شدت آسان کرده‌اند و با آنها می‌توان انواع ارتباط‌های صوتی و تصویری را برقرار کرد. در خانه انواع دستگاه‌های برقی چون ماشین لباس‌شویی، جاروی برقی، زودپز و ظرف‌شوی برقی، کارِ خانه را راحت کردند. زمان تهیه غذای خانگی به سر آمده و «فست‌فود» جای غذاهای خانگی را گرفته است. بسیاری از زن و شوهرها کار می‌کنند و فرصتی برای تهیه غذا در خانه نیست. باری، سرعت زیاد انسان‌ها را مجذوب خود کرده است، اما همین سرعت زیاد با خود بیماری‌های فراوانی به ارمغان آورده است و این تنها بزرگسالان نیستند که از این وضعیت به تنگ آمده‌اند، بلکه فرایند زندگی بزرگسالان بر زندگی کودکان نیز تأثیر گذاشته و آنان را با مشکلات روحی فراوانی مواجه کرده است. جهان تجاری‌شدۀ کنونی، برای مشکلاتی چون بی‌خوابی، استرس یا اضطراب، راه‌حل‌هایی فوری در آستین دارد؛ راه‌حل‌هایی چون قرص، شربت، کپسول و آرام‌بخش‌های گوناگون! اگر در گذشته از «دوران پراضطراب» سخن به میان می‌رفت، اکنون بیماری مدرن فرسودگی جسم و ذهن؛ یعنی «برن آوت»  روبرو هستیم. «برن آوت» افسردگي دوران مدرنيته است که از فشار زياد در کار پديد مي‌آيد و در پي آن انسان از زندگي، کار، روابط اجتماعي و همه چيز دل‌زده، ناراحت و بي‌علاقه مي‌شود. از جمله نشانه‌هاي آن اين است که انسان شخصيت منفي و به اصطلاح بد عُنق پيدا مي‌کند و معمولاً تمايل به انجام کاري ندارد؛ نسبت به کار روزمره و ساير فعاليت‌ها بي‌علاقه مي‌گردد؛ احساس ايستايي و در جا زدن مي‌کند؛ نسبت به نيازهاي خود، عقايد و اعتقادات شخصي کم اهميت مي‌شود؛ بي‌صبر مي‌شود و احساس خستگي، فرسودگي دائمي و بي‌مصرف بودن و جدا بودن از مردم برايش پديد مي‌آيد. باری، بشر از روزی که کوشید با انکار متافیزیک و حیات جاودانۀ پس از مرگ و هم‌صدا با فلاسفۀ ملحدی همچون نیچه بر مدعای دفن خداوند در کلیسا! پای فشرد و بهشت موعود پیامبران را در این دنیای خُرد و ناچیز فراهم سازد و با کوبیدن بر طبل «اومانیسم» و خدا انگاری انسان، بر آزادی و ولنگاری خود مُهر تأیید زند، گرفتار این همه بلا، آسیب و آفت شده است.