اخلاق انسانی نشانه‏ ای از فطری بودن ارزش‏های اخلاقی

مقصود از اخلاق انسانی آن دسته از آموزه‌ها و گزاره‌های اخلاقی است که همه جهانیان با صرف نظر از نژاد، فرهنگ، ملیت، دین و مذهب بر آنها اتفاق‌نظر دارند؛ به این معنا که در ارزش‌گذاری یک رفتار به عنوان فضیلت یا رذیلت هم‌صدا هستند و آن چه آنان را به چنین نگاه مشترک رسانده، انسان بودن آنان است.
فضیلت دانستن آموزه‌هایی همچون نوع‌دوستی، عدالت، صداقت و امانت و رذیلت شمردن رفتارهایی همچون ظلم و خیانت از نمونه‌های مدعاست. از اخلاق انسانی می‌توان با عنوان «اخلاق جهانی» نیز یاد کرد.
وجود اخلاق انسانی در گفتاری از سالار شهیدان× مورد تأکید قرار گرفته است؛ آن جا که امام تنها پا به میدان گذاشت و سپاه تاریک دلِ کوفه از هر سو بر ایشان هجوم آورد و میان ایشان و خیمه‌ها فاصله انداختند، امام سپاه کوفه را مورد خطاب قرار داد و فرمود: اگر دین ندارید، در دنیای خود «احرار» و «آزاد مرد» باشید:
ويحكم يا شيعة آل أبي سفيان! إن لم يكن لكم دين وكنتم لا تخافون المعاد، فكونوا أحراراً في دنياكم؛  وای بر شما ای پیروان خاندان ابوسفیان! اگر دین ندارید و از معاد نمی‌ترسید، پس در دنیایتان آزاد مرد باشید.
مقصود امام آن است که ممنوعیت حمله و هجوم به زنان و فرزندان دو آبشخور اساسی دارد:
1. دین و آموزه‌های دینی؛ که بر اساس خداترسی و بیم از معاد بنیان نهاده شده و به استناد آموزه‌های دینی چنین رفتاری قبیح و حرام است.
2. اخلاق و منش انسانی؛ که از آن در گفتار امام با عنوان «آزادمردی در دنیا» یاد شده است؛ یعنی با صرف نظر از اخلاق دینی، هجوم به زنان و خُردسالان حتی از نگاه شرافت انسانی نیز زشت و محکوم است.
از نمونه‌های روشن دیگر که وجود اخلاق انسانی را تأیید می‌کند، اعلامیه جهانی حقوق بشر است. این اعلامیه یک پیمان بین‌المللی است که در مجمع عمومی سازمان ملل متحد در سال ۱۹۴۸ و در پی جنگ جهانی دوم به تصویب رسید. این اعلامیه دارای۳۰ ماده است که به تشریح دیدگاه سازمان ملل متحد در مورد حقوق بشر می‌پردازد. مفاد این اعلامیه حقوق بنیادی مدنی، فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و اجتماعی‌ای را که تمامی ابنای بشر در هر کشوری باید از آن برخوردار باشند، مشخص کرده است.

در بخشی از مقدمه این اعلامیه که به نوعی مبانی آن را ترسیم می‌کند، چنین آمده است:
از آنجا که بازشناسی حرمت ذاتی آدمی و حقوق برابر و سلب‌ناپذیر تمامی اعضای خانواده بشری بنیان آزادی، عدالت و صلح در جهان است، از آنجا که بی‌اعتنایی و تحقیر حقوق انسان به انجام کارهای وحشیانه انجامیده به طوری که وجدان آدمی را در رنج افکنده است، و [از آنجا که] پدید آمدن جهانی که در آن تمامی ابناء بشر از آزادی بیان و عقیده برخوردار باشند و به رهایی از هراس و نیازمندی رسند، به مثابه عالی‌ترین آرزوی همگی انسان‌ها اعلام شده است، از آنجا که بایسته است تا آدمی، به عنوان آخرین راهکار، ناگزیر از شوریدن علیه بیدادگری و ستمکاری نباشد، به پاسداری حقوق بشر از راه حاکمیت قانون همت گمارد، از آنجا که بایسته است تا روابط دوستانه بین ملت‌ها گسترش یابد، از آنجا که مردمان «ملل متحد» در «منشور»، ایمان خود به اساسی‌ترین حقوق انسان‌ها، در حرمت و ارزش نهادن به شخص انسان را نشان داده … .
با صرف نظر از برخی ملاحظات کلامی، فقهی و حقوقی که بر بخش‌هایی از مواد و محتوای این اعلامیه وارد است، محتوای کلی آن بر اصول و مبانی ارزشی همچون کرامت انسان، اصل آزادی و اختیار، ضرورت رعایت حرمت و حقوق انسان‌ها، ممنوعیت هر گونه تبعیض در باره انسان‌ها، لزوم رعایت عدالت در اجرای قوانین و برنامه‌ها، تأکید دارد.

عبارت «حرمت ذاتی آدمی و حقوق برابر و سلب‌ناپذیر تمامی اعضای خانواده بشری بنیان آزادی، عدالت و صلح در جهان…» قابل توجه است که در آن از حرمت ذاتی و حقوق برابر آدمیان سخن به میان آمده و همه انسان‌های ساکن در کره زمین به عنوان اعضای یک خانواده تلقی شده‌اند و در آن سه عنوان «آزادی»، «عدالت»، «صلح» که جزو پایه‌های اساسی و بنیادین اخلاق به شمار می‌روند، مورد تأکید قرار گرفته‌اند.

چنان که در ادامه با عبارت: «از آنجا که بی‌اعتنایی و تحقیر حقوق انسان به انجام کارهای وحشیانه انجامیده به طوری که وجدان آدمی را در رنج افکنده است»، رفتارهایی همچون «بی‌اعتنایی و تحقیر انسان» به عنوان رفتاری زشت و ناصواب معرفی شده و وجود «وجدان آدمی» مورد تأکید قرار گرفته است.
به راستی اگر مدعی شویم که تصویب چنین اعلامیه‌ای در بُعد جهانی و پذیرش آن از سوی همه کشورها به عنوان قانون الزام‌آور، بهترین گواه بر جهانی بودن آموزه‌های اخلاق و ریشه‌دار بودن آنها در درون جان و فطرت آدمیان و حقانیت آموزه‌های اخلاقی ادیان است، سخنی گزافه نخواهد بود.
بر اساس مبانی انسان‌شناسی که در مقدمه این اعلامیه آمده است، موادی در آن گنجانده شده که با صرف نظر از برخی نقدها، روح کلی حاکم بر آنها اخلاق و ارزش‌های اخلاقی است.

به عنوان مثال در ماده 12 آن چنین آمده است:
هیچ احدی نمی‌بایست در قلمرو خصوصی، خانواده، محل زندگی یا مکاتبات شخصی، تحت مداخله [و مزاحمت] خودسرانه قرار گیرد. به همین سیاق شرافت و آبروی هیچ کس نباید مورد تعرض قرار گیرد. هر کسی سزاوار و محق به حفاظت قضایی و قانونی در برابر چنین مداخلات و تعرضاتی است.

در ماده 17 آن چنین آمده است:
هر انسانی به تنهایی یا با شراکت با دیگران حق مالکیت دارد. هیچ کس را نمی‌بایست خودسرانه از حق مالکیت خویش محروم کرد.

در ماده 22 آن چنین می‌خوانیم:
هر کسی به عنوان عضوی از جامعه حق دارد از امنیت اجتماعی برخوردار بوده و از راه کوشش در سطح ملی و همیاری بین‌المللی با سازماندهی منابع هر مملکت، حقوق سلب‌ناپذیر اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی خویش را برای حفظ حیثیت و رشد آزادانة شخصیت خویش، به دست آورد.

در ماده 27 در باره لزوم رعایت حقوق معنوی افراد، چنین آمده است:
هر شخصی حق دارد آزادانه در زندگی فرهنگی اجتماع خویش همکاری کند، از گونه‌های مختلف هنرها برخوردار گردد و در پیشرفت علمی سهیم گشته و از منافع آن بهره‌مند شود. هر شخصی به عنوان آفرینشگر، حق حفاظت از منافع مادی و معنوی حاصل از تولیدات علمی، ادبی یا هنری خویش را داراست.
موارد پیش‌گفته به خوبی از وجود اخلاق و باور به عموم ارزش‌های اخلاقی در سطح جهان و مورد پذیرش برای همه جهانیان حکایت می‌کند. برای اثبات وجود اخلاق انسانی و جهانی، می‌توان شواهد دیگری نیز برشمرد؛ نظیر وجود پزشکان بدون مرز، کمک‌های جهانی و به دور از ملاحظات سیاسی کشورها به یکدیگر در پی حوادث بزرگ طبیعی، محکومیت کشتارهای جمعی، پیش‌بینی دادگاه بین‌المللی لاهه و محکومیت جهانی جنایت‌کاران جنگی، اذعان به قبح و زشتی دروغ و دروغ‌گویی و رشوه‌خواری و محکومیت مرتکبان آن در سراسر دنیا.

این نمونه‏ها به خوبی نشان می‏دهد که اخلاق و ارزش‏های اخلاقی ریشه در فطرت آدمیان دارد.

بخشی  از فصل  دوم کتاب «درسنامه اخلاق اسلامی»