مکتب تفسیری صدر المتالهین

مکتب تفسیری صدر المتالهین

اين کتاب به نقد و بررسی کتاب «تفسیر القرآن الکریم» صدر المتالهین اختصاص یافته و به بررسی روش تفسیری، اندیشه های قرآنی و مبانی تفسیر ملاصدرا پرداخته و گرایش عرفانی و فلسفی او را مورد نقد و بررسی قرار داده است.
در مقدمه این کتاب چنین آمده است:
«تفسير القرآن الكريم» يكى از بهترين و غنى ترين تفاسير شيعه است كه به خامه فيلسوف و عارف پرآوازه يعنى صدرالمتالهين در سده يازدهم هجرى فراهم آمده است. اين تفسير هفت جلدى كه به تفسير سوره فاتحه و بخشى از سوره بقره (تا آيه 65)، آية الكرسى، آيه نور و شمارى از سوره هاى قرآن همچون سوره يس، سجده، حديد و … اختصاص يافته، بسيارى از معارف ژرف در زمينه علوم و معارف قرآن و نيز مبانى تفسير را در خود جاى داده و بدون ترديد اگر صدرالمتالهين در كنار اجتناب از اطناب در برخى از مجلّدات، توفيق تكميل آن را مى يافت ـ چنان كه آرمانش بود ـ درصدر تفاسير شيعه بلكه تفاسير فريقين جاى مى گرفت. انديشه هاى ژرف قرآنى كه عموماً به صورت غيرمنظم در اين تفسير انعكاس يافته، چنان بلند و تحسين برانگيز است كه در تفاسير همسانى همچون تفسير مفاتيح الغيب رازى، روح المعانى آلوسى، و تاحدودى الميزان علامه طباطبايى دست نايافتنى است. مطالعه مباحث اين رساله كه به انعكاس بخش هايى از اين انديشه ها پرداخته صدق مدعاى ما را تأييد مى كند. به گمانم دو عامل در غنا و ژرفابخشى به اين تفسير تأثير داشته است:
عامل نخست: صدرالمتالهين ـ چنان كه در بررسى ادوار زندگى او خواهيم آورد ـ زمانى به تفسير قرآن روى آورد كه ساليان متمادى به بررسى، تحقيق و تدريس انديشه هاى فلاسفه و عرفاى پيش از اسلام و پس از آن، و نيز انديشه هاى متكلمان اسلامى اشتغال داشته و دانش بس گرانى در اين عرصه ها اندوخت. او هم چنين با بهره گرفتن از دانش حديثى شيخ بهاءالدين عاملى و سيد ماجد بحرانى با شرح مبسوطى كه بر بخش هايى از اصول كافى نگاشت، دانش نقلى را در كنار دانش عقلى به كمال رساند. و پيداست ترجمان انديشه مفسّرى با چنين غناى انديشه، از گستره و ژرفا برخوردار خواهد بود.
عامل دوم: صدرالمتالهين از آغاز تحصيل تا پايان عمر در سايه تربيت علمى و عملى اساتيد عارفى همچون ميرداماد با شيفتگى وصف ناپذير به سير و سلوك معنوى و تحمل رياضت هاى شاقّ و تطهير باطن روى آورد. تحمل دوران طولانى عزلت همراه با سير و سلوك در كهك قم به دور از تمام غوغاهاى اجتماعى و هفت بار تشرف به خانه خدا با پاى پياده از نشانه هاى آشكار در حيات ملاصدرا براى اثبات اين مدعاست. چنان كه بى مقدار دانستن تمام علوم ظاهرى دربرابر علوم حقيقت و عرفان و تأكيد بر انحصار فراچنگ آوردن معارف الهى با سير و سلوك و كسب نزاهت باطن و اشاره به اين كه شمارى از معارف الهى و قرآنى تنها در سايه شهود براى او حاصل آمده در كنار پافشارى بر اين نكته كه مفسرانى همچون زمخشرى و بيضاوى تنها از كرانه قرآن توشه اى بس اندك برگرفته اند، همگى نشان از جايگاه سلوك و عرفان در انديشه او و تأثير آن در تفسير او دارد، و آنجا كه قرآن دستيابى به معارف خود را در انحصار پاك نهادان مى داند. جاى شگفتى ندارد كه در تفسير صدرالمتالهين به كرانه هايى از معارف قرآن برخوريم كه تنها زيبنده نهاد پيراسته و رياضت پيشه صدرالمتالهين است.
نگارنده از سال 1378 با اعلام برگزارى همايش جهانى حكيم ملاصدرا و فراخوان مقالات پژوهشى با اين تفسير آشنا شده و مطالعه و بررسى آن را در دستور كار خود قرار داد. در اين بررسى به دو نكته اساسى برخوردم: نخست: آن كه تفسير ملاصدرا از نظر برخوردارى از معارف بلند و ژرف قرآنى در مقايسه با ساير تفاسير شيعه و اهل سنت اگر نگوييم بى نظير، كم نظير است. دوم آن كه به رغم غناى درخور ستايش اين تفسير، تاكنون كارى در خور ـ اگر نگويم هيچ كارى ـ در معرفى آن انجام نگرفته است. از اين رو هر چه بيشتر در كنكاش در اين تفسير پرداختم اشتياقم نسبت به آن افزون تر شد.
باتوجه به گستردگى مباحث تفسيرى و معارفى طرح شده در اين تفسير و نيز به خاطر محدوديت مقالات علمى، حاصل بخش اندكى از اين بررسى را در قالب مقاله اى با عنوان «قرآن و زبان نمادين» به آن همايش ارائه نمودم. اما پس از آن هماره مترصد فرصتى مناسب بودم تا با بررسى همه جانبه اين تفسير آن را به جامعه علمى و فرهنگى معرفى نمايم. تا آن كه ضرورت تدوين رساله مقطع دكترا اين فرصت مناسب را در اختيارم گذاشت تا با پيشنهاد بررسى اين تفسير، پژوهش نيمه كاره پيشين خود را به سامان برسانم. آنچه اينك با عنوان «بررسى مكتب تفسيرى صدرالمتالهين» با عنايت الهى فراهم آمده حاصل كنكاشى مستمر و مطالعه همه جانبه پيرامون اين تفسير گرانسنگ است. گرچه به خاطر محدوديت حجم رساله از انعكاس بخش هاى قابل توجه پژوهش خود بازماندم، اما در طى فصول اين پايان نامه كوشيدم تصويرى روشن از روش، گرايش و مبانى تفسيرى صدرالمتالهين به دست دهم. با اين حال به خاطر جايگاه تأثيرگذار شخصيت صدرالمتالهين و نيز نگرش هاى عميق او در زمينه هاى مختلف علوم اسلامى و بويژه تفسير پژوهشهاى علمىِ ديگر از اين دست را مناسب بلكه ضرورى مى دانم.

اهميت تحقيق
بررسى و معرفى تفسير صدرالمتالهين از سه جهت داراى اهميت است:
1. به اذعان بسيارى از صاحب نظران صدرالمتالهين بسان فارابى، ابن سينا و خواجه نصيرالدين طوسى از برجسته ترين و در عين حال تأثيرگذارترين چهره هاى علمى جهان اسلام در چهار سده اخير است. او با بنيان گذارى حكمت متعاليه ضمن سامان بخشيدن و تنسيق انديشه هاى فلسفى، كلامى، عرفانى و وحيانى پيش از خود كه غالباً در ستيز با يكديگر قلمداد مى شدند، با برجاى گذاردن آثارى ارزشمند همچون «اسفار اربعه» مسير عقلانيت دينى را پس از خود براى آيندگان هموار ساخت. به گونه اى كه به تعبير مرحوم مظفر انديشهوران پس از او از اين جهت مباهات كردند كه به ژرفاى انديشه هاى صدرالمتالهين راه يافته و توفيق شرح و تبيين آنها را يافته اند.
صدرالمتالهين افزون بر ارائه بديع ترين انديشه ها در عرصه تبيين عقلانى دين، با تدوين تفسير قرآن و نيز شرح بر اصول كافى تبحر و آگاهى عميق خود را در زمينه تفسير متون وحيانى ]= قرآن و سنت[ به اثبات رساند.
بدون ترديد بازشناخت انديشه هاى چنين انديشهورى فرزانه آنهم در عرصه اى همچون تفسير ـ كه تاكنون كارى درخور درباره آن انجام نيافته است ـ ضمن بدست دادن انديشه هاى صدرالمتالهين، ما را با ميزان نقش آفرينى اين انديشه ها در تفاسيرى كه پس از تفسير او تدوين يافته، آشنا مى سازد.
2. تفسير صدرالمتالهين متأثر از انديشه هاى فلسفى و عرفانى پديدآورنده آن، از شناخته شده ترين تفاسير شيعه با برخوردارى از گرايش فلسفى و عرفانى به شمار مى آيد. از اين رو با معرفى عميق آن به پرسش هاى مهمى در زمينه راهيافت گرايش فلسفى و عرفانى در تفاسير شيعه مى توان پاسخ گفت. نظير آن كه آيا گرايش عرفانى در تفسير صدرالمتالهين ـ به عنوان نماد اين گرايش در ميان تفاسير شيعه ـ از اصول و مبانى پذيرفته شده اى پيروى مى كند يا آن كه بسان برخى ديگر از تفاسير عرفانى همچون تفسير ابن عربى با آميزه اى از تفسير به رأى و غير همسو با اهداف قرآن همراه است؟ آيا صدرالمتالهين فلسفه را به خدمت تفسير مى گيرد يا به عكس، قرآن و تفسير آن در خدمت مبانى فلسفى قرار گرفته است؟ اينها پرسش هاى مهمى است كه در اين پژوهش به آنها پاسخ داده شده است.
3. بسيارى از انديشه هاى قرآنى صدرالمتالهين بديع و راهگشا بوده و پاسخ شمار قابل توجهى از پرسش ها و ابهام ها در عرصه قرآن شناسى را به دست مى دهد. بخش قابل توجهى از اين انديشه ها در اين رساله مورد نقد و بررسى قرار گرفته است. به عنوان مثال ديدگاه صدرالمتالهين درباره حقيقت ماورايى قرآن، وحدت مفهومى وحى و تكثر مراتب آن و نيز تحليل ماهيت آن براساس نظريه «عكس» يا «انتقاش»، ضرورت توجه به روايات در تفسير باطنى آيات، لزوم اهتمام به مداليل ظاهرى آيات و عدم خروج از آنها بدون برخوردارى از برهان روشن از نمونه هايى است كه در اين زمينه مى توان برشمرد.
پيشينه تحقيق
براساس فحص و استفسار نگارنده افزون بر فقدان كتاب مستقل در معرفى محتوايى تفسير صدرالمتالهين، در كتاب هايى كه به معرفى تفاسير و روشهاى تفسيرى اختصاص يافته يا نامى از اين تفسير برده نشده و يا به صورت گذرا به معرفى آن بسنده شده است. در اين جا لازم مى دانم كه از دكتر سيد حسين نصر ياد كنم كه در كنار تلاش هاى قابل تحسينِ خود در معرفى صدرالمتالهين به جهانيان در كتاب «صدرالمتالهين شيرازى و حكمت متعاليه» با اختصاص فصلى خاص به معرفى اجمالى تفسير صدرالمتالهين پرداخت. بدين جهت در معرفى بيرونى و درونى اين تفسير نظير روش و گرايش تفسيرى يا مبانى فهم و تفسير قرآن از نگاه صدرالمتالهين از منابعى كه به طور مستقيم به اين مباحث پرداخته باشند، بهره اى نداشته ام. با اين حال كوشيدم نظرگاه هاى صاحب نظران را از لابلاى نوشته هاى مختلف گرد آورده و در معرفى هر چه بهتر اين تفسير منعكس سازم. از اين رو به همه اين نگاشته ها، ديدگاه ها و صاحبان آنها ارج مى گذارم و براى همه آنان پاداش اخروى را آرزومندم.

روش و مشكلات تحقيق
بررسى و معرفى تفسير صدرالمتالهين براساس سه محور بنيادين دنبال شده است: 1. معرفى محتوايى تفسير; براى دستيابى به اين هدف سرتاسر تفسير ملاصدرا به صورت مكرر مورد مطالعه قرار داده و ضمن فيش بردارى از مباحث كتاب، محورهاى اساسى تفسير را مشخص و براى هر محور مهمترين نمونه ها را براى نقد و بررسى برگزيدم. براى غناى مباحث به برخى ديگر از آثار صدرالمتالهين بويژه كتاب اسفار مراجعه كردم. 2.تبيين گرايش و مبانى تفسيرى صدرالمتالهين; بدين منظور ضمن امعان نظر به اين مباحث در تفسير صدرالمتالهين از نگاشته هاى مرتبط با هر يك از موضوعات مورد بحث بهره جستم. به عنوان نمونه براى آن كه روشن سازم نقش ذوق و مكاشفه در فهم و تفسير قرآن از نگاه صدرالمتالهين تا چه ميزان است به كتاب هاى متعددى براى تبيين مفهوم شهود و مكاشفه و معيارهاى صحت و سقم آن مراجعه نمودم. 3. معرفى شخصيت و جايگاه علمى صدرالمتالهين; گذشته از ضرورت توجه به زيستنامه پديد آورنده اين تفسير در ضمن معرفى آن كه در هر تحقيقى از اين دست متداول است، عظمت شخصيت صدرالمتالهين و نيز ديدگاه هاى متفاوتى كه در ستايش و يا نقد اين شخصيت فرزانه از سوى بسيارى از صاحب نظران ارائه شده، مراجعه گسترده به منابع مرتبط را ضرورى ساخت. بدين جهت افزون بر كتب شرح حال نگارى، شمارى ديگر از آثار مرتبط را مورد مطالعه قرار دادم.
براى تحقق آرمان پژوهش در محورهاى سه گانه پيشگفته ضمن مراجعه به بنياد حكمت ملاصدرا از كتابخانه هاى مختلف از قبيل: كتابخانه فرهنگ و معارف قرآن، كتابخانه تاريخ اسلام و ايران، كتابخانه پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامى، كتابخانه مدينة العلم، كتابخانه تخصصى علوم قرآن و حديث و … و نيز برخى از نرم افزارهاى مرتبط همچون نرم افزار المعجم الفقهى; المعجم العقائدى و … بهره وافر بردم.
گزارش اجمالى فصول رساله
از آنجا كه اين پايان نامه به منظور بررسى و معرفى مكتب تفسيرى صدرالمتالهين فراهم آمده، براى دستيابى به اين هدف مباحث آن در شش فصل تنظيم شده است.
در فصل نخست به بررسى زيستنامه صدرالمتالهين و انديشه هاى او پرداختم و ضمن برشمردن ادوار حيات، اساتيد و شاگردان و آثار ملاصدرا، مهمترين نقدهايى كه به شخصيت و انديشه هاى او شده مورد نقد و بررسى قرار گرفته است.
فصل دوم به معرفى روش تفسيرى صدرالمتالهين اختصاص يافته است. در اين فصل ضمن ارائه اطلاعات اوليه درباره مجلدات و چاپ هاى تفسير، منابع صدرالمتالهين در تفسير و چگونگى طرح مباحث تفسيرى اعم از مباحث ادبى، اسباب نزول، قرائات و … مورد بررسى قرار گرفته است. پاسخ به اين شبهه كه تفسير صدرالمتالهين آيا تفسير، تحميل يا تطبيق است و دفاع از نظريه تطبيق از مباحث بسيار مهم اين فصل است.
در فصل سوم شمارى از انديشه هاى قرآن شناخت ]= علوم قرآنى مصطلح [صدرالمتالهين نظير: حقيقت قرآن، ماهيت وحى، ظاهر و باطن انعكاس يافته است.
در فصل چهارم مبانى فهم و تفسير قرآن از نگاه صدرالمتالهين مورد بررسى قرار گرفته است. مراتب فهم، بررسى نقش روايات در تفسير، نقش ذوق و مكاشفه در فهم و تفسير قرآن و ضرورت استناد به ظواهر و مداليل ظاهرى آيات از مباحث اساسى اين فصل است كه به عنوان مبانى فهم برشمرده شده اند.
در فصل پنجم ضمن ارائه مباحثى درباره مفهوم گرايش عرفانى و ديدگاه ها در دفاع يا ردّ تفسير عرفانى و معيارهاى تفسير عرفانى صحيح، ده مورد از تفسير عرفانى صدرالمتالهين مورد نقد و بررسى قرار گرفته است. در اين فصل تبيين شده كه بارزترين گرايش در تفسير صدرالمتالهين گرايش عرفانى است و گرچه تفسيرهاى عرفانى او عموماً با نقدهايى روبرو است، امّا به هر روى با اهداف و مقاصد قرآن همسو است.
فصل ششم به بررسى گرايش فلسفى به عنوان دومين گرايش مشهود در تفسير ملاصدرا اختصاص يافته است. در اين فصل ضمن تبيين جايگاه فلسفه و فلاسفه از نگاه صدرالمتالهين نمونه هايى از تفسير فلسفى او در محورهاى خداشناسى و معادشناسى انعكاس يافته است. از مباحث اين فصل بدست مى آيد كه صدرالمتالهين بيشتر در صدد برقرارى همسويى ميان قرآن و فلسفه يعنى همان نظريه تطبيق است، هر چند ممكن است در مواردى دچار اشتباه شده باشد .در تمام مباحث كتاب نمونه هاى عينى از تفسير صدرالمتالهين انعكاس يافته است.
تقدير و تشكر
از خداوند توفيق آفرين به خاطر به فرجام رسيدن اين پژوهش كه در خدمت قرآن فراهم آمده سپاسگزارم و اميدوارم در شمار آن دسته از پژوهش هاى قرآنى به حساب آيد كه در جهت رضايت الهى تدوين يافته و پاداش اخروى را انتظار مى برند. و از اساتيد محترم حجة الاسلام و المسلمين دكتر حجتى و حجة الاسلام و المسلمين مهدوى راد كه مشاوره اين پايان نامه را بر عهده داشتند و دكتر مجيد معارف و دكتر محمدحسين برومند كه راهنمايى اين رساله را تقبل نمودند بخاطر تشويق ها، حمايت ها و راهنمايى هايشان كمال تقدير و تشكر دارم و نيز از همسر مهربان خود كه در مدت نگارش اين رساله يار، همراه و غمخوار اين جانب بوده است، كمال امتنان دارم و از خداوند مهربان توفيق روزافزون آنان را آرزومندم.