امیر مومنان (ع) تجسد عدالت

عـدالت حضرت امیر (ع)  را مى توان در سه عرصه مديريت ، تقسيم بیت المال و اجراى احكام الهى ارزيابى كرد .
1. عدالت امام در عرصه مديريت
امام على (ع)  به چشم خود شاهد زيان هاى بى حد و حساب كارگزاران ناشايست و نالايق در دوران خلفا پيشين بويژه در دوران خليفه سوم بود . از اين رو بلافاصله پس از بدست گرفتن زمام قدرت تمام كارگزاران ناشايست را از منصب خود عزل نمود و انسان هاى لايق را به جايشان نشاند .

ملاك حضرت در اين كار شايسته سالارى بود و همان شرائط مورد نظر امام كه در سطحى بالا و برتر از ديگران براى تصدى منصب امامت لازم مى ديد ، يعنى علم ، قدرت و عدالت در سطحى محدودتر براى هر كارگزار مطمح نظر امام بوده است .
 

بدين ترتيب امام  قيس بن سعد بن عباد انصارى را به جاى عبداللّه ابن ابى سرح در مصر، عثمان بن حنيف را جاى عبداللّه ابن عامر در بصره، و سهل بن حنيف را به جاى معاويه در شام، و نيز عبداللّه بن عباس را بر يمن و قثم بن عباس را بر مكه منصوب كرد .
 

و كسانى امثال زبير بن عوام بر غم رابطه خويشاوندى با امام (پسر عمه) از كارگزارى دستگاه خلافت امام محروم ماندند . با آن كه زبير داراى سابقه اى بس درخشان در تاريخ اسلام بوده و با شمشير خود بارها غبار غم از چهره پيامبر(ص)  زدوده و جزو شمار اندكى بود كه در اعتراض به خلافت ابوبكر در خانه على (ع)  تحصن كرد . اما چون در اين اواخر بويژه در دوران عثمان سخت به دنيا گراييده و آن ارزش هاى پيشين را از كف داده، شايستگى همكارى با دستگاه مديريت امام را از دست داد .
 

طلحة نيز بسان زبير از سابقه درخشانى در تاريخ اسلام برخوردار بود كه برغم اصرار بر كارگزارى بر منطقه اى از سرزمين اسلامى با مخالفت امام روبرو شد و همين امر يعنى رعايت عنصر عدالت در بكارگيرى مديران زمينه را براى جنگ خونين جمل فراهم ساخت .
 

اصرار بر اجراى عدالت در بكارگيرى مديران درباره معاويه بيشتر خودنمايى كرد . معاويه از زمان خليفه دوم بر غم فقدان شايستگى هاى لازم عهده دار ولايت شام شد و با سياست مزوّرانه پايه هاى حكومت خود را بسيار محكم ساخت .
 

امام  در آغازِ خلافت فرمان عزل معاويه را صادر كرد و مصلحت انديشى امثال مغيره و عبداللّه بن عباس را نپذيرفت و آنقدر بر اين خواست پا فشارى كرد تا بدانجا كه بهترين ياران خود همچون عمار ياسر را در جنگ صفين در برابر سپاه معاويه هديه كرد و در آخرين روزهاى حيات ، پيش از آنكه توسط خوارج ترور شود، سپاه خود را در نخيله تجهيز كرد و همچنان درباره معاويه فرمود :

« و سأجهد فى أن اطهر الارض من هذا الشخص المعكوس و الجسم المركوس  . بزودى چنان خواهم كوشيد تا زمين را از اين شخص معكوس و جسم وارونه پاك كنم. »

2. عدالت امام در عرصه تقسيم بيت المال

امام براساس آموزه هاى قرآن بر اين باور بود كه ميان انسان ها جز به تقوا و پرهيزكارى تفاوتى وجود ندارد . بنابراين عرب بودن ، يا از تبار خليفه يا اهل مكه و مدينه بودن ، يا سبقت در اسلام ، و شمشير زدن در جنگ ها همراه پيامبر (ص) ، يا از قبيله قريش بودن هيچكدام باعث آن نمى شود كه بيت المال به صورت نابرابر ميان آنان تقسيم گردد. 
 

امام در پاسخ به اعتراض طلحه و زبير به مساوات در تقسيم بيت المال چنين فرمود :
 

« اما اينكه مى گويند چرا سهم ما را از بيت المال با ديگران برابر نمودى ، (خوب مى دانيد) پيش از اين گروهى به اسلام سبقت گرفتند و با شمشيرها و نيزه هاى خود به يارى آن شتافتند ، اما پيامبر(ص)  در تقسيم بيت المال آنان را برتر قرار نداد و بخاطر پيشى گرفتن در پذيرش اسلام سهم ويژه اى بر ايشان مقرر نکرد . اين خداى سبحان است كه پاداش اعمال پيشى گيرنده و مجاهد را در روز قيامت خواهد داد. »
 

گاه برخى از اطرافيان يا كارگزاران از امام (ع)  مى خواستند كه سهم بيشترى از بيت المال به آنان بدهد ، اما امام (ع)  همچنان استنكاف مى كرد .
اوج تصلب و سختگيرى امام علی (ع)  در اين امر مربوط به داستان برخورد ايشان با برادرشان عقيل است . امام خود صحنه رقّت بار مراجعه عقيل به همراه فرزندانش را نزد ايشان اين چنين ترسيم كرده است :
 

« به خدا عقيل را ديدم پُر ريش و سخت درويش، از من خواست تا منى از گندم شما بدودهم و كودكانش را ديدم از درويشى موى ژوليده، رنگشان تيره گرديده، گويى بر چهره هاشان نيل كشيده، و پى در پى مرا ديدار كرد و گفته خود را تكرار نمود پس آهنى براى او گداختم و برش نزديك ساختم، چنان فرياد برآورد كه بيمار از درد، نزديك بود از داغ آن بگدازد. به او گفتم: نوحه گران بر تو بگريند اى عقيل! از آهنى مى نالى كه انسانى به بازيچه آن را گرم ساخته و مرا به آتشى مى كشانى كه خداى جبارش به خشم گداخته است؟»
 

همچنين آن هنگام كه عبداللّه بن زمعه از امام مالى از بيت المال طلبيد، خطاب به او فرمود :
«اين مال نه از آنِ من است و نه از آنِ تو، بلكه بيت المال از آنِ همه مسلمانان و براى به خدمت گرفتن شمشير آنان، اگر تو در جنگ با آنان يار باشى چون ايشان از مال برخوردارى و گر نه آنچه آنان بدست آورده اند نبايد ديگران بخورند .»
 

3. عدالت امام در اجراى احكام الهى

امام با سيره خود در دوران حكومت افزون بر تاكيد بر استقلال دستگاه قضايى نشان داد كه زمامدار در مواجهه با قانون برابر با هر شهروند ديگر است . شاهد مدّعا ماجراى مرافعه امام نزد قاضى خود شريح است . امام مدعى مالكيت سپر خود بود كه اينك در دست مسيحى ذمى قرار داشت .
 

آنان هنگامى كه وارد محكمه شدند شريح امام را با عنوان اميرالمؤمنين مخاطب ساخت . امام قاضى خود را بخاطر خطاب محترمانه به خود مورد عتاب قرار داده و آن را نوعى تبعيض دانست و وقتى با تقاضاى قاضى ، شاهدى بر مدعا اقامه نكرده و حكم بر مالكيت آن مسيحى نسبت به سپر داده شد ، اين قضاوت را ستود و ابداً از اينكه دستگاه قضايى به نفع خليفه مسلمانان قضاوت نكرد ، رنجيده خاطر نشد.
 

هم چنين وقتى امام مطلع شد كه نجاشى ، شاعر امام ، در ماه رمضان شراب خورده است صد تازيانه به او زد و وقتى نجاشى اعتراض كرد كه حد شرابخوارى هشتاد تازيانه است نه صد تازيانه، به او پاسخ داد :
« لجرأتك على ربك و افطارك فى شهر رمضان . بخاطر آنكه به پروردگارت جرأت يافته و در ماه رمضان افطار كرده اى» 
 

يعنى چون گناه در ماه مبارك رمضان انجام شده عقويت آن افزوده مى شود . اين امر بر نجاشى شاعر امام كه بارها در جنگ ها ، سپاهيان على (ع)  را عليه دشمنان شوريده بود ، گران آمد و نزد معاويه رفت.
 

و هنگامى كه امام با خبر شد كه كارگزار او در بصره كه ، اموال بیت المال را برای خود تصاحب کرده ، ابداً ملاحظه سابقه و خويشاوندى او را نكرد و در نامه اى بس تند و شديد اللحن او را مورد نكوهش قرار داد .
 

در بخشى از اين نامه چنين آمده است :
«سوگند به خدا اگر حسن و حسين كارى كه تو انجام دادى انجام مى دادند هرگز نزد من امتياز نداشته و بر اراده ام غلبه نمى يافتند تا حق را از آنان باز ستانم و باطل را از مظلمه ايشان پاك كنم».

 

 باری ، در  باره این انسان الاهی که مجسمه  عدالت  است  ، باید چنین گفت :

 

بالله تجلیات تو گر نبود                         کس از جلال و جمال خدا خبر نداشت

داد تو گر نبود ، عدالت یتیم بود            تیغ تو گر نبود ، شجاعت پدر نداشت

 

شهادت امیر مومنان (ع)  بر همه عاشقان آن حضرت تسلیت باد

 

موسسه معارف وحی و خرد