مقدمه
دائرة المعارف قرآن لیدن که توسط شماری از خاورشناسان و برخی از قرآنپژوهان عرب به سرپرستی خانم «مک اولیف» فراهم آمده و تاکنون پنج جلد از آن منتشر شده است ، با صرف نظر از نیت اصلی گردانندگان آنها ، نشانگر رویکرد جدید جهان غرب به شناخت عمیق تر از قرآن است . این دائرة المعارف که به نوبۀ خود میتواند به معرفی بیشتر قرآن به جهانیان بیانجامد، بخاطر آنکه درباره مقدسترین متن مورد اعتماد بیش از یکونیم میلیارد مسلمان به داوری پرداخته از حساسیت زیادی برخوردار است . از اینرو لازم است تمام مباحث و مقالات این دائرة المعارف مورد بازکاوی و نقد و بررسی دقیق قرار گیرد. و با اعلام این نقدها به پدیدآورندگان این دائرة المعارف ، زمینه اصلاح آنها در چاپهای بعدی فراهم گردد.
نگارنده در این مقاله به نقد و بررسی مقاله «قرآن و حدیث» که توسط «خویّر ینبل» نگاشته شده، پرداخته است. بر این اساس، نخست گزارشی از بخشهای یازدهگانه مقاله مزبور ارائه شده، و سپس پس از بدستدادن تحلیلی از دیدگاههای مولف مقاله، صغفهای آن برشمرده شده است.
معرفی مولف مقاله
ساختار کلی مقاله
چنانکه نویسنده مقاله در آغاز آن یادآور شده مقاله دارای یازده بخش است به شرح ذیل :
1. مقدمه (كليات).
2. احاديث مربوط به آغاز وحي الهي و آنچه كه در مورد تجربيات (حالات) پيامبر (ص) به هنگام دريافت آنها [آيات وحي] گزارش شده است.
3. احاديثي كه به جمع اجزاي پراكندة (آيات) قرآني به فرمان سه خليفة اول، ميپردازند.
4. احاديثي كه به هفت قرائت مختلف ميپردازند. (قرائات يا احرف).
5. احاديثي كه شيوههاي گوناگون تلاوت قرآن در آنها طبقهبندي و دستهبندي شدهاند.
6. احاديث تفسيري، بطور كلي (عام).
7. احاديثي كه دستورات شرعيِ مشهور، كه مختص قرآن هستند را توضيح ميدهند.
8. گزارشهاي تاريخي كه بدقت با آيات قرآنيِ بخصوصي مرتبط شدهاند.
9. احاديثي كه دم از فضائل آيات يا سورههايي خاص ميزنند.
10. گونههاي خاصي از متون حديث كه بدقت به قرآن ربط داده شدهاند: احاديث «داستانهاي پيامبران» (قصص الأنبياء) ؛ احاديث مربوط به معادشناسي ؛ حديث قدسي.
11. منابع حديث شيعي.
مفصلترین بخش مقاله مربوط به بخش اول یعنی کلیات است که، نویسنده مقاله، در این بخش ضمن تقسیم حدیث به سند و متن، آن دسته از جوامع حدیثی که به انعکاس روایات تفسیری یا روایات مرتبط با قرآن پرداختهاند را معرفی میکند.
جوامع حدیثی اهل سنت که مورد توجه مولف قرار گرفتهاند عبارتند از: 1. صحیح بخاری، فصل «بدء الوحی و فضایل القرآن» 2. صحیح مسلم فصلهای: «فضایل القرآن» و «التفسیر» 3. سنن ابی داود مبحستانی، فصلهای: «اواب قرائه القرآن و تهذیبه و ترتیبه»
شیوه مولف آن است که در ده محور مورد بحث خود در مقاله گزارش کلی از روایات آن بحثها ارائه میکند آنگاه بر اساس روشی که خود در نقد و بررسی روایات برگزیده به بررسی سندی روایت پرداخته و سپس تا حدود زیاد با عطف توجه به دیدگاهها و تحقیقات سایر خاورشناسان درباره متن روایات به اظهار نظر میپردازد.
روش وی در بررسی سندی روایات بدین شرح است :
او معتقد است که در بررسی سندی یک حدیث نخست باید نام قدیمیترین راوی را پیدا کرد. آنگاه باید حلقه اتصال این راوی یا کسی که حدیث از او نقل شده یعنی پیامبر یا صحابه را تعقیب کرد. در این تعقیب به شخصی برمیخوریم که سند مفرد با رسیدن به او شروع به تکثیر میکند او این شخص را «حلقه مشترکم مینامد. او نام شاگردان این حلقه مشترک را حلقه مشترک فرعی یا جزئی میگذارد. و بر مجموعه این شاخهها و انشعابات اصطلاح «شبکه اسناد» را برگزیده است.
ینبل معتقد است هر چه حلقههای مشترک فرعی شبکه اسناد یک حدیث بیشتر باشد به اصالت تاریخی حدیث اعتبار بیشتری میبخشد. از حدیث را از این اتهام که ممکن است یک شخص تمام اسناد آن را برساخته باشد رها میسازد.
افزون بر آنکه شبکه این دست از حلقهها منشأ و تاریخ دقیقتری از صدور حدیث را در اختبار ما میگذارند. وی در عین حال میکوشد قدیمیترین نسخههایی که احادیث را منعکس ساخته معرفی نماید.
نویسنده بر اساس این مبنا در تمام مباحث مقاله میکوشد که قدیمیترین ناقل هر حدیث و مرتبط با قرآن را جستجو و معرفی کند و بر اساس میزان گسترش شبکه اسناد که گاه از آن به شبکه عنکبوتی یاد میکند، درباره و میزان اعتبار حدیث به داوری مینشیند. به عنوان مثال وی در بررسی احادیث آغاز وحی به قدیمیترین نسخهای که حدیث را منعکس ساخته مربوط به عبید بن عمید (م 68/686) داستانسرای مکه معرفی کرده و سند آن را به عروةبن زبیر میرساند. او مسئول اصلی یعنی قدیمیترین ناقل روایات تاریخ جمع و تدوین قرآن را ابن شهاب زهری معرفی میکند و معنقد است قدیمیترین منبعی که اخبار مربوط به کتابت قرآن و ابزار کتابت و اقدام زیدبن ثابت به کتابت قرآن را منعکس ساخته کتاب «مغازی» موسی بن حقبر (م 141/758) است.
بارویکردی که مولف در مقاله دنبال کرده صبغه حاکم بر مقاله بیشتر نقد سندی است تا متنی به یعنی وی مکسّر به بررسی متون روایات پرداخته و درباره آنها اظهار نظر میکند. البته این سخن به معنای غفلت وی از این امر نمیباشد. و نکته بسیار مهم آنکه ینبل تصریح میکند که متون منعکس کننده این روایات که از آنها به جوامع حدیثی یاد میکرد، در نیمه دوم قرن سوم تدوین شدهاند و بعدها توسط عالمان اهل سنت معتبر شناخته شده و از قداست در مرحلهای پس از قرآن برخوردار شوند .
او همچنین معتقد است که بخشی از روایات تفسیری و به طور عام روایات مرتبط با قرآن در کتب علوم قرآنی و گاه با ذکر اسناد منعکس شدهاند. با این حال تاکید میکند که «اهمیت چنین اسانیدی ناچیز است، و اصلاً ذکر آنها بیشتر یک عادت به نظر میرسد تا تلاش هدفمند به منظور اثبات اصالت تاریخی طرق چنین مطالعاتی»
خلاصه دیدگاههای ینبل
پیش از آنکه شتابآمیز درباره مقاله «قرآن و حدیث» داوری کرده و به نقد آن بپردازیم، لازم است گزارش مختصر از دیدگاههای او را در زمینه محورهای دهگانه پیشگفته ارائه کنیم :
بخش دوم : آغاز وحی.
1. در روایات اسلامی میان آنکه نخستین آیات نازله پنج آیه نخست سوره علق یا سوره مدثر است، و نیز درباره زمان نزول سایر آیات و تعیین شب قدر یعنی شب نزول قرآن به آسمان دنیا به منظور نزول تدریجی توسط جبرییل از آسمان دنیا به پیامبر، اختلاف وجود دارد.
2. از برخی از روایات استفاده میشود که پیامبر (ص) به هنگام دریافت آیات وحی دچار بیماری بدنی میشده است. شنیدن صدای جرینگ جرینگ جاریشدن عرق شدید آنهم گاه در هوای سرد از میتواند از نشانههای آن باشد.
3. از برخی از روایات بدست میآید که پیامبر در حفظ آیات وحی دچار فراموشی میشده است. هر چند بعدها مسلمانان کوشیدند این پدیده را با مساله اسناد توجیه کنند. یعنی این خداند بود که گاه آیات وحی را از ذهن پیامبر (ص) محو میکرده است. ینبل قلویحا به استناد روایات اشاره میکند که این فراموشکاری نتیجه بخوان بدخواهانه ابلیس است . کنترل و بازخوانی آیات حفظ شده از سوی پیامبر (ص) توسط جبرییل که در سال آخر حیات ایشان دو بار اتفاق افتاد تلاشی بود از سوی خداوند برای جلوگیری از اشتباه کاری پیامبر در حفظ آیات قرآن!
بخش سوم : جمع قرآن
گرچه قرآن در دوران پیامبر کتابت شد اما متعاقب رحلت ایشان فاقد ویرایش منظم و سهل الوصول بوده است. بر این اساس تلاشهایی از سوی ابوبکر و عمر در یک مرحله و عثمان در مرحله دوم برای تدوین قرآن صورت گرفت.
گفته میشود که در یکی از علل «که پیامبر» فوراً آیات وحی را در مصفی گردآوری نکرد آن بود که انتظار داشت مواردی از احکام که احیاناً لغو و نسخ میشوند، قابل درج باشند.
ینبل حلقه مشترک این احادیث را ابن شهاب زهری دانسته و معتقد است حلقه اتصال او تا زیدبن ثابت راوی مجهولالحال و احتمالاً جعلی به نام عبیدبن سباق قرار دارد. او همچنان زهری را مسئول روایات مربوط به جمع قرآن توسط عثمان میداند.
و با تشکیک در اسناد این دست از روایات اصالت تاریخی جمع و تدوین قرآن توسط خلفای راشدین را مورد تشکیک قرار میدهد. و از تحقیقات برتن از دو نفر برای تأییدهای خود کمک میگیرد. و معتقد است احتمالاً تنها راه داوری درباره تاریخ تنظیم نهایی قرآن نسخه خطی قدیمی آن است.
ینبل درباره جمع قرآن توسط ابوبکر به جنگ عقدباء در یمامه اشاره میکند که در پی شهادت شماری از حافظان قرآن زنگ خطر از دسترفتن قرآن توسط عمر به صدا درآمد. اما در دوره عثمان یکی از سرداران سپاه او با دیدن اختلاف سربازان سوری وی بر سر تلاوت قرآن او را از خطر اختلاف بر سر قرائت قرآن آگاه ساخت و در پی آن عثمان قرآن را بر اساس لهیحه قریش تدوین نمود.
5. آخرین سوره نازل بر اساس روایت اهل سنت سوره برائت و بر اساس روایات شیعه سوره نصر است.
6. در مصحف ابی بن کعب دو سوره حلع و حفر و نیز به استناد گزارشهای تاریخی بخشهای کوچک به سبک سجع و با قسمهای گوناگون وجود داشته که در مصحف ابوبکر و نیز مصحف عثمانی راه پیدا نکردند.
چنانکه آیه مشهور رجم که طبق ادعای تعدادی از صحابه بر پیامبر نازل شده بود، هرگز در قرآن ثبت نشد. ینبل از این رخدادها چنین نتیجه میگیرد : « [اینها همه] ممکن است شخص را با این تصور واگذارد که چنین عناصر (قطعات، آثار) معلقی، بیش از این بودهاند که هرگز نایل به ورود در آن چیزی که بعدها نام مصحف عثمانی را گرفت نشدند.»
بخش چهارم : احادیث مربوط به قرائتهای هفتگانه قرآن
7. پیامبر (ص) خود گاه آیات قرآن را به گونههای مختلف تلاوت میکرد و گاه نیز تلاوتهای مختلف یاران خود را تأیید میکرد و آن را وسیلهای برای راحتی امت بر شمرد و فرمود : «هر عبارتی که گفته شده بخشی از قرآن است، مادامی که عفو با عذاب یا عذاب با عفو مشتبه نشود، صحیح است.» این امر در قالب روایات قرائتهای هفتگانه آمده است. ینبل معتقد است عدد هفت به معنای احضار در هفت نیست، بلکه نشانگر عدد مبهم زیر ده است، چنانکه عدد هفتاد گاه برای بیان رقم مبهم زیر صد بکار میرود. بنابراین قراثات مورد نظر پیامبر میتواند بیش از هفت قرائت باشد .
8 . وی اختلاف قرائتها را ناظر به اختلاف حرکات و اعراف افعال و اسامی جابجایی حروف، کل واژه یا عبارتها تحلیل میکند . یعنی آنچه که در کتب ویژه قراثات به صورت گسترده انعکاس یافته است.
آنگاه تصریح میکند که توجیه قرائتهای هفتگانه به اختلاف لهجهها یا سبکهای حکم یعنی هشدار، امر، حلال، حرام، محکم و متشابه و امثال به اشتباه از سوی منافران ارائه شده است.
9. به هر روی ینبل میپذیرد که در قرآن عبارتهایی که بتواند قرائتهای هفتگانه را پذیرا باشد اندک است، چنانکه تأیید میکند مسلمانان از حدیث قرائتهای هفتگانه برای تسهیل در تعلیم تلاوت قرآن پس از فتوحات برای ملیتهای مختلف بهره جستند.
بخش پنجم : تلاوت قرآن
10. در روایات توصیههایی درباره چگونگی تلاوت قرآن آمده است. نظیر توصیه به تلاوت به آرامی و بدون مکث. یا تلاوت با ترجیح و زینتدادن آوا به هنگام تلاوت قرآن «زینوا القرآن بأصواتکم».
11. درباره شمار آیات قرآن اختلافاتی وجود دارد و حکایت شده که این اعداد حاکی از مراتبی است که صعودشان باعث نزدیکترشدن تلاوت کننده مومن به مثبت میشود.
12. حدیث مملو از تزئینات داستانی توسط ابوعوانه وضاح نقل شده که بر اساس آن چند جن برای شنیدن قرآن از آسمان به زمین آمدند، اما شهاب باران شدند. چنانکه طبق حدیث ابن اسحاق پیامبر هنگام مراجعت از طایف بخشهایی از قرآن را برای هفت تن از جنیان تلاوت کرد.
13. ینبل همچنین در این بخش به روایاتی اشاره میکند که در آنها از چگونگی و میزان تلاوت پیامبر در نمازهای روزانه سخن یه میان آمده است.
بخش ششم : احادیث تفسیری ابن عباس
14. ینبل در این بخش از جایگاه تفسیر طبری را به عنوان قدیمیترین منبع که مجموعههای تفسیری قدماء را در اختیار ما گذاشته را مورد تأکید قرار میدهد. و در عین گان نسبت به صحت روایات تفسیری عبدالله بن عباس بخاطر سن کم او به هنگام درک پیامبر (ص) تشکیک میکند، و به نقل از برخی از دانشوران مسلمان روایات صحیح تفسیری او را کمتر از ده روایت میداند. این نکته را مورد تأکید قرار میدهد که بخاطر کثرت روایات تفسیری مسلمانان به او لقب «پدر تفسیر قرآن» دادهاند. او همچنین اصالت روایاتی که در تمجید از ابن عیاس رسیده تردید روا داشته است.
بخش هفتم : احادیث ناظر به احکام مرتبط با قرآن
15. در این بخش ینبل به روایاتی نظیر حکم سجده در حالت تلاوت آیات سجدهوار و نیز درباره احکامی و مناسکی نظیر تیمم را احیاناً با تردید درباره اصالت ناقل اصلی اشاره کرده است.
بخش هشتم : روایات اسبابالنزول
16. ینبل در این بخش در میان انبوه روایات اسباب النزول ناگهان به دو مورد بس بحثانگیز اشاره میکند که اولین آنها در مربوط به حدیث افک است و دومین آنها مربوط به افسانه غرانیق .
17. ینبل به استناد آیهی 5 سوره حج میپذیرد که نتیجه برخورد با این آیات شیطانی غیر از آن مبنایی است که سلمان رشدی در کتاب «آیات شیطانی» دنبال نمود. مقصود ینبل آن است که سلمان رشدی در این کتاب بر راهیافت و ماندگاری این دست از آیات شیطانی در قرآن کنونی تأکید ورزیده، اما آیه مذکور از اراده الهی مبنی بر امحا آن از ذهن پیامبر گفتگو نموده است.
ینبل همچنین میپذیرد که اسناد این روایت مفرد و محو به جای صحابه به تابعان میرسد. از این جهت آن را پدیده آمده در نمه اول قرن دوم به حساب میآورد. آنگاه با نقل این جمله درباره اصالت و هویت واقعی روایات اسبال النزول تردید روا میدارد.
بخش نهم : احادیث فضایل سوره و آیات خاص
18. از نظر مولف مقاله قرآن و حدیث شماری از روایات جوامع حدیثی به بیان فضایلی برای تلاوت آیات قرآن اختصاص یافته و وی معتقد است که در این جهت حدیث شیعی بیشتر متمایل به اغراقگویی شده است . او به جعلی نشان دادن این دست از روایات که به هدف بسندکردن تلاوت بخشهای خاص قرآن برساخته شدند ، تمایل نشان میدهد .
وی بر همین اساس کتابچههای حاوی سوره مبارکه «یس» را بخاطر آنکه از این کرده به عنوان قلب قرآن یاد شده و برای آن آثار و فضایلی برشمرده شده به کتابچههای طلسمگونه یاد میکند.
بخش دهم : آثار حدیثی دیگر درباره قرآن
19. وی در این بخش به روایات تفسیری ناظر به داستان پیامبران «قصص» و نیز روایات تفسیری مربوط به معاد را یادآور میشود. از نظر ینبل روایات دسته نخست به اذعان دانشوران مسلمان چندان قابل اعتماد نیستند. و در روایات مربوط به معادشناسی مطالبی آمده نظیر حوض [=کوثر]، پل صراط، قرب زمان رستاخیز با زمان بعثت که در قرآن از آنها یاد نشده است.
بخش یازدهم : منابع حدیثی شیعه
20. ینبل چنانکه در مقدمه مقاله آورده از میان جوامع حدیثی شیعه تنها به دو منبع یعنی کافی و بحارالانوار تکیه کرده است. وی در این بخش برای جوامع حدیثی شیعه چهار ویژگی برشمرده است که عبارتند از:
1. در میان اسناد روایات شیعی بخاطر رعایت مبانی شیعه رشته اسنادهایی از اهل سنت کوتاه شده است. به عنوان مثال نقش امام علی (ع) به عنوان جمعکننده قرآن مورد تأکید قرار گرفته اما فضایل سایر صحابه و خلفا منکوب میشود و چنانکه نقش زیدبن ثابت در حد یک نهاد باقی میماند.
2. شیعه معتقد است که اهل سنت بخشهایی از قرآن را ناظر به ولایت اهل بیت (ع) بوده را حذف کردهاند. چنانکه میگویند سوره احزاب طولانیتر از سوره بقره بوده و کلمه ائمه را حذف و جای آن کلمه امّه را نشاندهاند .
3. مقصود از قرائتهای هفتگانه شیوههای هفتگانه فتوادادن توسط امام معصوم است.
4. احادیث بحارالانوار مملوّ از اغراقگویی است به عنوان نمونه گزارش شده که ابن عباس گفته است که مهارت قرآن او در مقایسه با مهارت امام علی (ع) مانند حوضی کوچک آب در برابر دریا بوده است.
نقد و تحلیل دیدگاههای ینبل
با گزارش نسبتاً تفصیلی که از بخشهای یازدگانه مقاله «قرآن و حدیث» و دیدگاههای مولف آن ارائه کردیم خطوط اساس و بنیادهای فکری این خاورشناس قرآنپژوه قابل تعقیب و پیگیری است. پیش از پرداختن به نقاط ضعف مقاله نذکار چند نکته به عنوان تحلیلی بر گفتار در دیدگاههای ینبل ضروری به نظر میرسد.
1. بیشترین تکیه و مراجعات این خاورشناس در بررسی روایات تفسیری منابع حدیثی اهل سنت بوده است. چنانکه گزارش آن در آغاز مقاله ارائه شد. وی در حالیکه افزون بر صحاجسته اهل سنت به کتابهای دیگر همچون مموطّالمالک، مصنف صغانی، مصنف ابن ابی شیبه، سنن دارمی، اتقان جلالالدین سیوطی، البرهان زرکشی و کتابهای دیگر مراجعه داشته است. از میان کتب و منابع حدیثی و غیر حدیثی شیعه تنها به دو کتاب کافی و بحارالانوار آنهم بخش محدود مبحث قرآن آنها مراجعه داشته است. از سوی دیگر میدانیم که عموم روایات چالشدار در عرصه قرآن نظیر روایات وحیشناسی، افسانه غرانیق، و در جوامع حدیثی اهل سنت انعکاس یافته است. بنابراین، بیآنکه بخواهیم این خاورشناس و بسیاری دیگر از خاورشناسان را کاملاً غیر مفرض و جاهلان غیر مقصر قلمداد کنیم، نباید از این نکته مهم غافل باشیم که رخنه اصلی بسیاری از این شباهت بیش از آنکه از سوی دوست نادان یا دشمن دانا برجسته شود، در میان منابع مشهود مسلمانان راه یافته است و به قول ناصر خسرو قبادیانی :
چون نیک نظر کرد پر خود در آن دید گفتار ز که نالیم که از ماست که برماست
2. نگارنده در برخی از آثار حدیثی خود این نکته را یادآور شده که سیر و تحولات تاریخ حدیث اهل سنت با آنچه در تاریخ حدیث شیعه اتفاق افتاده متفاوت است . در تاریخ حدیث اهل سنت بخاطر ممانعت از کتابت و تدوین حدیث طی یک سده و نیز انحصار آبشخورهای حدیث به پیامبر و صحابه، میان زمان تدوین کتب حدیثی با زمان صدور احادیث فاصله زمانی قابل ملاحظهای رخ داده است که این امر باعث پدید آمدن حلقه مفقوده در تاریخ حدیث اهل سنت شده است. از اینرو تأکید خاورشناسان و از جمله مولف مقاله «قرآن و حدیث» مبنی بر اینکه ممکن است تمام اسناد یک حدیث برساخته باشد یا میبایست با استفاده از شیوههایی همچون شبکه استناد «حلقه مشترک» ناقل اصلی و اعتبار تاریخی حدیث را بازشناخت و بهطور کلی تشکیک آنان و اعتبار این منابع از این امر ناشی شده است .
در حالیکه در تاریخ حدیث شیعه سه نکته وجود دارد :
اولاً : حلقه مفقودهای به نام دوران ممانعت از کتابت و تدوین حدیث وجود ندارد .
ثانیاً : قدیمیترین کتاب حدیثی معتبر شیعه یعنی کافی که مورد مراجعه ینبل بوده، در زمانی تدوین یافته یعنی میان سالهای 255 تا 329 که دوران غیبت صغرا و حضور و ارتباط امام عصر (ع) با مردم بر شمرده میشود .
ثالثاً : آبشخورهای حدیث شیعه به پیامبر یا صحابه ویژه ایشان و لزوماً به سده نخست منحصر نمیشود، بلکه از آنجا که شیعه، گفتار ائمه (ع) را همپای گفتار پیامبر دارای حجیت میداند، آبشخورهای حدیث شیعه تا سده سوم یعنی روزگار تدوین جوامع حدیثی شیعه استمرار مییابد. بنابراین با ید توجه داشت که مآلا بخشی از اشکالات مقاله «قرآن و حدیث» لزوماً به جوامع حدیثی شیعه بازگشت ندارد.
3. بخشی از آموزههای درست قرآن و سنت تنها در فضایی قابل هضم و فهم است که شخص با پیشینه باورهای قلبی و اذعان به جایگاه بلند و متعالی برخی از مصادیق همچون قرآن و پیامبر به سراغ فهم متون دینی برود. به عنوان مثال از آنجا که ما برای خداوند و وحی، قرآنی جایگاهی بس رفیع و بسیار دورتر و فراتر از فهم و درک بشری قایلیم تا بدانجا که قرآن خود را قول ثقیل دانسته که کوهها توان برتابیدن آن را ندارند، وقتی به روایاتی برمیخوریم که در توصیف وحی مستقیم حالاتی خاص برای پیامبر اکرم (ص) به تصویر میکشند، نظیر عرقکردن شدید ایشان یا گاه حالت نیمه بیهوشی یا شنیدن صدای خاص، براحتی آن را دشواری ارتباط مرتبه انسانی هر چند که بسان پیامبر در عالیترین مرحله باشد، با مرتبه الهی ارزیابی میکنیم ، اما برای یک خاورشناس که به رسالت و پیامبری پیامبر، هنوز ایمان نیاورده و گوش و ذهن او انباشته از دهها کتاب و نگاشته غیر اسلامی است که از پیامبر یک تصویر انسانی که گاه بسیار تاریک و غیرمنصفانه ساختهاند . چگونه قابل فهم است که بسان یک دانشور مسلمان معتقد تحلیلی دینی، الهی، عرفانی و فلسفی از آن ارائه نماید! منصفانهترین اقدام آن است که بدون ارائه تحلیل خاص از این دست از پدیدهها تنها به گزارش بیطرفانه دیدگاههای دانشوران مسلمان بسنده نماید. کاری که کمتر در میان آثار خاورشناسان به چشم میخورد .
بر این اساس است که ینبل نیر بسان بسیاری دیگر از خاورشناسان این حالات را ناشی از بیماری جسمی پیامبر بازگو میکند و به براخنی از فراموشکاری یا دخالت شیطان در نزول قرآن، یاد کرده و هوشیاری از روایات صحیح در فضایل قرآن را با طلسم، رمالی و جادو مقایسه مینماید و برخورد پیامبر با اجنّه را که در قرآن درباره آن گفتگو شده با رنگ و لعابی از نگاه عوام پسندانه یاد میکند !
بر این اساس باید این کلمه را رسماً به گوش جهانیان رساند که هر سینه نامحرمی لایق اطلاع از آثار قرآنی نیست !
4. در این جهت نمیتوان تردید رواداشت که در جوامع حدیثی اهل سنت یا شیعه + آموزههایی منعکس شده که یا ظاهر آنها ارده نشده و به اصطلاح نیازمند تاویل و توجیهاند یا آنکه دانشوران متضلع تذکر داده که فلان دسته از روایات به دلایل خاص غیر قابل اعتنا میباشند.
به عبارت روشنتر جوامع حدیثی را میبایست بهسان موزه های زندهای به شمار آورد که پیش از هزارسال قبل بنا به سلایق اشخاصی خاص فراهم آمده و در آنها آثاری متعدد که بازگوکننده منش، فرهنگ و تمدن مردم روزگار آنان به تصویر کشیده شده است . اعم از اینکه واقعاً این آثار، آثار فکری و فرهنگی فلان امت باشند یا آنکه مثلاً به اشتباه سنگ نبشته منطقه و فرهنگی دیگر به نام این منطقه و فرهنگ در آنها راه یافته است .
از سوی دیگر فرض بر این است که از روزگار ظهور این موزهها تاکنون به دلایلی متعدد کسی به بازکاوی صحت و سقم آنها روی نیاورده است . بنابراین داوری درباره آنچه در آنها انعکاس یافته کاری بس دشوار، فنی و حساس است .
به عنوان مثال جابجایی کلمه «ائمه» که در برخی از جوامع حدیثی شیعه به استناد آیه «و کنتم خیرامه أخرجت للناس» انعکاس یافته، اگر غیر قابل توجیه باشد از آنجا ناشی شده که شماری از یاران غالی ائمه (ع) اصرار میورزیدند که برای دفاع از حقانیت ولایت و امامت آنان بر وجود ایندست از آیات در قرآن و سپس محو آنها توسط دستگاه خلافت تاکید ورزند. چنانکه این دست از روایات به گونهای دیگر در جوامع حدیثی اهل سنت نیز انعکاس یافته است . نظیر ادعای حذف آیه رحم از قرآن، یا ادعای حذف بخشهایی از سوره برائت و احزاب .
این در حالی است که صاحبنظران شیعه و اهل سنت عموماً در برابر آن دست از روایات که موهم شبهه تحریفاند ، موضع روشنی گرفته و آنها را تاویل کرده یا مردود دانستهاند. اما متاسفانه خاورشناسان از روی جهل و یا فرضورزی بدون آن به هزارسال کوشش علمی عالمان مسلمان اعتنایی داشته باشند، با مراجعه مستقیم به ایندست از روایات تمسک کرده و هر یک از شیعه و اهل سنت را به اتخاذ دیدگاهی خاص متهم میسازند . این امر در موارد بس زیادی درباره اسلام، قرآن، پیامبر اکرم (ص)، شیعه همچنان ادامه یافته است .
آیا اگر اندیشمندی مسلمان بدون اعتنا به دهها کتاب تفسیری یهودیان و مسیحیان، و دیدگاههای متکلمان و متالهان آنها مستقیماً به سراغ بخشهایی از تورات و انجیل رفته و با تمسک به ظواهر عبارتهای آنها نسبتی به آنان دهنده همین دست از خاورشناسان واکنش نشان نداده و چنین شیوهای را محکوم نمیسازند؟!
نقد مقاله «قرآن و حدیث»
پیش از پرداختن به ضعفها و کاستیهای مقاله «قرآن و حدیث» باید با نگاه منصفانه امتیارات این مقاله را جهت برشمریم .
الف : امتیازات مقاله
1. برغم آنکه مقاله مبتنی بر تتبع کافی در منابع حدیثی اهل سنت و بویژه منابع حدیثی شیعه فراهم نیامده است ، اما همین میزان که یک خاورشناس نا آشنا به این منابع کار مراجعه به شماری اهم از این منابع را برخود هموار ساخته و با مطالعه روایات ابواب خاص قرآن تلاش نموده که گزارشی از محتوای آنها ارائه نماید، جای تمجید دارد .
از سویی دیگر میدانیم که تا این اواخر در بسیاری از تحقیقات خاورشناسان شیعه، اندیشهها و منابع شیعی جایی نداشته است. اما عصر ارتباطات و بویژه ظهور انقلاب اسلامی ضرورت اهتمام به میراث فرهنگی و علمی شیعه را برای تحقیقات جهانی ضروری ساخته است. از اینرو در این مقاله هر چند به صورت محدود و آنهم همراه با اشکالات علمی به جایگاه شیعه توجه شده است.
2. شیوه ینبل در بررسی سندی و بازکاوی آخرین ناقل حدیث، و تعیین هر حلقه مشترک، شبکه اسناد و.. که در سراسر مقاله مشهود است، گرچه به صورتهای مختلف در بررسیهای رجال یک حدیث دنبال شده است، اما به صورتی خاص که مورد توجه او قرار گرفته و اصطلاحاتی که برای آن پیشنهاد کرده تا حدودی از نگاه نو برخوردار است، که میتواند به صورت دقیقتری مورد بررسی قرار گیرد.
2. از جهت منابع
چنانکه اشاره شد جا داشت که مولف مقاله در کنار مراجعه به صحاح اهل سنت به کتب اربعه شیعه و در کنار مراجعه به کتابهای علوم قرآنی اهل سنت نظیر البرهان و الانفاق به کتابهای شیعه در این زمینه حداقل نظیر آنچه در مقدمه تفاسیر شیعه آمده یا کتب معاصران نظیر کتاب التمهید مراجعه میکرد.
3. از جهت روششناسی
پیش از این اشاره کردیم که مولف در بررسی روایات بیش از هر چیز دیگر به بررسی شدن آنها پرداخته و تنها با تکیه به بازکاوی میزان اصالت تاریخی حدیث درباره صحت و ستم آنها به داوری پرداخته است. در حالیکه یکی از ابزارهای مهم در پذیرش یارو روایات در کنار نقدشدن به نقد متنی است. به عنوان مثال عالمان مسلمان روایات افسانه غرانیق یا فراموشکاری پیامبر در حفظ آیات قرآن را با معیار متنی یعنی مخالفت آنها با صریج آیات قرآن دال بر عصمت مطلق پیامبر یا مخالفت با معیار عقل مردود میشمارند.
جالب آنکه بسیاری از خاورشناسان اندیشمندان سلف را بخاطر اینکه تنها در نقد به نقد سندی مورد انتقاد قرار دادهاند .
3. گرچه لغزشهای علمی این مقاله در جای خود قابل ملاحظه ارزیابی میشود، اما نگارنده با توجه به گستردگی لغزشهای خاورشناسان در زمینههای مختلف قرآنشناسی، لغرشهای بیشتری را در بررسی مباحث یازدهگانه انتظار میبرد. افزون بر آن ینبل در این مقاله به استثنای مواردی خاص تا حدود زیادی از ارائه دیدگاههای فرضیورزانه و غیر منصفانه اجتناب کرده است .
ب : کاستیها
مقاله «قرآن و حدیث» از دو جهت : 1. ساختار؛ 2. روششناسی دارای کاستی های جدّی است .
1. از جهت ساختار
وقتی قرار باشد محققی درباره مسألهای همچون «قرآن و حدیث» مقالهای فراهم آورد ، انتظار میرود که بیش از هر چیز دیگر درباره جایگاه علیحده قرآن و حدیث در دین شناخت و سپس ارتباط متقابل آنها سخن بگوید ، آنگاه به جوانبی دیگر شبیه آنچه در این مقاله آمده بپردازد. آنچه در این مقاله انعکاس یافته گزارشی است از آنچه که در روایات دربارۀ شماری از شوؤنات قرآن انعکاس یافته است . اما درباره اینکه نگاه قرآن به حدیث چیست و اساساً حدیث در برابر قرآن و متقابلاً قرآن در برابر حدیث چه نقشی را برعهده دارد، هیچ گفتگویی نشده است . به علاوه آیا احادیث درباره قرآن حرفاً در حوزههای مورد نظر در این مقاله اظهارنظر کردهاند. چرا به عنوان مثال آیاروایات در زمینه محکم و متشابه ناسخ و منسوخ، ظاهر و باطن قرآن، جایگاه قرآن، شیوههای فهم و تفسیر آیات سخنی نگفتهاند؟!
4. از جهت محتوا و برخی از داوریها
اشکال اسامی مقاله که عموم مقالات خاورشناسان در عرصه اسلامشناسی به آن مبتلا هستند، ناظر به اشکالات محتوایی و فنی و علمی است که باعث شده مباحثی سست و مردود در دل این دست از مقالات انعکاس یافته و در نتیجه واکنشهای مختلف از سوی اندیشوران مسلمان را در پی داشته و دارد .
در اینجا بر اساس گزارشی که از محتوای مقاله بر اساس شمارگان عرضه ارائه کردیم به اجمال اشکالات محتوایی مقاله را مورد اشاره قرار داده و به صورت گذرا پاسخ آنها را یادآور میشویم . از آنجا که پاسخهای تفضیلی از عموم این اشکالات در جای خود داده شده نیازی به انعکاس همه یا حتی بخشی از آنها نیست. ارجاع به این پاسخها میتواند برای حل این اشکالات راهگشا باشد .
1. درباره حالات پیامبر هنگام دریافت وحی
این حالات به هیچ وجه به معنای بیماری جسمی یا روحی پیامبر اسلام نیست. زیرا گذشته بر ادله عصمت آن حضرت در تمام حالات از جمله حالت دریافت وحی که مرتبهای بس فراتر از سلامت عادی جسمانی است، در ایندست از روایات مورد استناد امثال ینبل این تعبیر از رسول اکرم (ص) آمده است : «و قد وعیت ما قال» و وعی مرحلهای دقیق از حفظ و فهم است. در حقیقت پیامبر با این جمله تاکید میورزد که در تمام حالات دشواری دریافت وحی مستقیم با تمام هوش و عقلانیت کامل مطالب وحبانی را دریافت میکرده است .
چنانکه در تمام مواردی که این حالات گزارش میشود همگان اذعان میکنند که پس از برطرفشدن حالات خاص پیامبر (ص) بخشی از قرآن از زبان آن حضرت جاری میشد ، همان قرآن که اینک همه جهانیان را به همآوردی فراخوانده است .
به عنوان مثال مالک بن انس نقل میکند که پیامبر (ص) در میان ما نشسته بود و ناگهان حالت دریافت وحی بر ایشان مستولی شد. وقتی این حالت برطرف شد و ما از نزول وحی جویا شدیم. آن حضرت فرمود : اینک بر من سوره کوثر نازل شده است .
حال باید پرسید آیا تا حال در سراسر تاریخ و در زمینه گیتی دیده و شنیده شده کسی در حالت بیماری که البته متاسفانه دیگر خاورشناسان از این حالت پیامبر با تعابیری نظیر صرع یاد کردهاند ، پیامی را دریافت کند که گاه به اندازه یک سطر است و با این حال پس از گذشت هزار و چهارصد سال با اعلام همآوردی کسی با قادر به عرضه گفتاری نظیر آن نباشد؟!
افزون بر این ، در بسیاری از روایات آمده که حتی در حالت خواب به عکس همه انسانها مشاعر و درک پیامبر اکرم از فعالیت عادی خود باز نمیایستد . اشکال فراموشکاری پیامبر (ص) نسبت به برخی از آیات نیز با ادله عقلی و نقلی دال بر عصمت مطلق آن حضرت از اساس مردود است.
2. درباره جمع و تدوین قرآن
ینبل همصدا با شماری از خاورشناسان با تشکیک در روایات جمع و تدوین قرآن توسط خلفا، بهترین راه حل این مشکل را مراجعه به نسخه قدیمی قرآن معرفی میکند . اما در حالیکه به ظاهر به نظر میرسد که آنان راه حل مناسبی را پیش پای ما گذاشتهاند ، غافل از آنکه ینبل با پیشنهاد مراجعه به تحقیق امثال و نفر رود در این زمینه عملاً اصالت و اعتبار قرآن کنونی را زیر سؤال میبرد . این در حالی است که درباره کتابت و تدوین قرآن و دیدگاه اساسی وجود دارد .
2. قرآن در دوره پیامبر به صورت کامل کتابت و تدوین شد در آنچه در دوره خلفا انجام گرفت تنها تنظیم نسخهای شسته رفته در قالب مصحف بوده است . شمار زیادی از صاحبنظران فریقین بر این رأی هستند . در این صورت هیچ جایی برای شبهات پیشگفته نمیماند .
3. قرآن در دوران رسول اکرم (ص) کتابت شده و به صورت پراکنده نگاهداری میشد تا آن در دوران ابوبکر و عمر و عثمان تدوین باشد . ینبل در این مقاله با این دیدگاه همراه شده است. اما باید دانست که تمام صاحب نظرانی که این نظر را پذیرفتهاند ، بر این نکته پای فشردهاند که تمام آیات قرآن افزون بر حفظ از سوی مسلمانان با اهتمام پیامبر (ص) در دوران حیات ایشان نگاشته میشد . بنابراین با فرض تدوین آن در دوران خلفا جایی در برای تروید در اصالت قرآن باقی نمیماند . از سوی دیگر جمع قرآن در دوران عثمان بیشتر به یکدست کردن قرائت قرآن ناظر بوده تا گردآوردن آیات و سوره آن.
3. نسبت تحریف به کاستی در قرآن
متاسفانه یکی از ضعفهای فاحش مقاله «قرآن و حدیث» آن است که مولف آن بر انتساب راهیافت تحریف به کاستی و تغییر در قرآن به اهل سنت و شیعه پای فشرده است . آنجا که وی از حذف دو سوره ادعایی خلع و حفد در مصحف ابیّ بن کعب ، آیه مشهور رجم و حذف قطعات معلق سجع گونه که از نظر او توفیق انعکاس در مصحف عثمانی را نیافتند ، سخن میگوید و نیز شیعه را متهم میسازد که معتقد است سوره احزاب به اندازه سوره بقره بوده که اینک تا اینحد کوتاه شده ، این اتهام را متوجه همه مسلمانان ساخته است.
در حالیکه تا کنون آثار و کتب فراوان از سوی شیعه و اهل سنت در رد این شبهه انتشار یافته و آقای ینبل میتوانست با مراجعه به آنها مقاله خود را از این اتهام سست و واهی که به هدف تضعیف جایگاه قرآن ارائه شده ، پیراسته سازد . درباره دو سوره ادهایی خلع و حفد باید دانست که این امر تنها در کتابهای تاریخی گزارش شده است . اما تاکنون هیچ اثری از مصحف ابی بن کعب در دست نیست تا بتوان پذیرفت که واقعاً او این دو سوره ادعایی را به عنوان سورههای از قرآن قلمداد کرده باشند و از شخصیت هوشمندی همچون او بسیار بعید مینماید که دچار چنین لغزش بزرگی شده باشد .
4. در باره قرائت های هفتگانه
گرچه تا کنون دیدگاههای مختلفی درباره روایات : «نزل القرآن علی سبعة أحرف» و درستی و اصالت این حدیث ارائه شده است ، اما باید دانست که به استناد روایاتی که از ائمه (ع) نقل شده قرآن دارای منشایی واحد و قرائتی واحد است : «ان القرآن واحد نزول من عند الواحد» به علاوه کسانی که حدیث پیشگفته را پذیرفتهاند عموماً آن را به معنای لهجه های هفتگانه دانستهاند که به منظور تسهیل بر مردم پیشبینی شده است .
بویژه آنکه پذیرش قرائتهای مختلف به معنای پذیرش راهیافت اختلاف در قرآن است. امری که قرآن آن را انکار کرده است . اما معلوم نیست چرا ینبل در این مقاله حتی تاویل قرائتهای هفتگانه به لهجههای مختلف یا دستهبندی آیات را از روی اشتباه به دوران متاخر نسبت داده است؟!
5. درباره اسباب النزول و افسانه غرافیق
پس از آنکه سلمان رشدی با تمسک به روایات موهون ، کتاب «آیات شیطانی» را نگاشت ، و واکنش سختی که از سوی جهان اسلام نسبت به این کتاب رخ داد ، تحقیقات دامنه داری در نقد و بررسی روایات مرتبط با این موضوع انجام گرفت که داوریهای پیشین صاحبنظران مسلمان مبنی بر مردود بودن این ماجرا را مسلّم ساخت . با چنین تحقیقات انبوه جا داشت نویسنده مقاله «قرآن و حدیث» در میان مصادیق فراوان اسباب النزول به این مثال جنجال برانگیز نمیپرداخت و از آیه 52 سوره حج که دارای تفسیری ویژه است، برای تایید این ماجرای برساخته کمک نمیگرفت .
6. درباره روایات فضایل آیات و سوره
گرچه عموم عالمان اهل سنت درباره صحت این دست از روایات تردید روا داشتهاند، اما نمیتوان چنین حکمی را به صورت عام و فراگیر درباره همه روایات بویژه روایاتی که با اسناد صحیح از اهل بیت (ع) نقل شده جاری و ساری دانست .
علی نصیری