بررسی صدوری و متنی حدیث کساء

پرسش

باعرض سلام وادب خدمت استادبزرگوارجسارتاسوالاتی پیرامون حدیث شریف کساءبه ذهن مترتب می گرددکه ازپاسخ گویی شمااستادبزرگوارکمال امتنان وتشکررادارم

۱_آیااین حدیث ازنظرسندی ومتنی متقن می باشدیعنی درزمره صحیح یاموثق قرارمی گیردبدون درنظرگرفتن آیه شریفه تطهیرکه درفریقین شان نزول آن آمده است؟

۲_چرافرشته ی وحی بعدازمعرفی خداوندمتعال براصحاب کساءبازسوال برکیستی افرادداخل برکساءمی پرسدبااینکه قبل اراین رویدادخودایشان فرشته وحی بروجودنازنین پیامبرگرامی اسلام می باشدوطبق حدیث شریف _ادبنی ربی اربعین سنه امیرالمومنین میفرمایندپیامبرارکودکی تحت تعلیم جبراییل امین بودند؟

۳_چراامیرالمومنین ازجلوس تحت کساءسوال می فرمایند زیراباتوجه به مضمون دعاجلوس درکساءبه اختیارحضرت بوده است وباتوجه به آوردن آیه تطهیرتوسط حضرت جبراییل وهمچنین دعای قبل ازآن که حضرت رسول فرمودند وباتوجه به مقام شامخ امیرالمومنین مقداری این دعابرای بنده ضعیف العلم ثقیل می باشد؟

۴_کلام امیرالمومنین ع (والله فزناوفازشیعتناورب الکعبه )اشاره به چه نوع فوزی داردوچرادوباره بحث خواندن آن درمجالس مومنین توسط حضرت رسول تکرارمی شودومجددامیرمومنان کلام هاراتکرارمی نمایند؟

۵_تاکیدبرخواندن مداوم این حدیث شریف ازطرف علمابرمشهوریت آن وهمچنین آثاروفوائدآن آیابرطبق سفارش اهل بیت علیهم السلام است یاسنت علماودرآخردردوسه سال گذشته این حدیث به دستورتولیت حرم مطهرعبدالعظیم حسنی ازکل حرم جمع آوری شده بودکه درجواب بر غیرصحیح السندبودن آن اشاره می شده است.

پیشاپیش ازبذل توجه ولطف شمادرپاسخ گویی کمال امتنان وتشکررادارم .

 

 

پاسخ:

علیکم السلام

نخست اظهار نظر چند از عالمان کنونی در باره حدیث کساء را ارایه می کنم:

نظر ناقدانه آیت الله ری شهری

به گزارش « شیعه نیوز» حجت الاسلام ری شهری در گفتگو با مجله کیهان فرهنگی ( شماره 212 ) در خصوص سند حدیث کساء موجود در مفاتیح الجنان شیخ عباس قمی اظهار داشت :

متن موجود حدیث کساء  که در مفاتیح آمده است، هم از نظر متن و هم از نظر سند، اشکال دارد. اصولاً به آن صورت، تا 200 سال پیش در هیچ کتابی نیست، حتی علامه مجلسی که احادیث ضعیف را هم ضبط کرده، آن را در کتاب بحار الانوار نیاورده، اصولا بسیاری از احادیث عرفانی هست که بعد از قرن ششم وارد جامعه اسلامی شده، یعنی تا سال 600 هجری در هیچ و مأخذی نیست، بعداً به کتب حدیثی وارد شده است. حدیث کساء به اتفاق شیعه و سنی در خانه «ام سلمه» بوده، ولی روایت جدید می گوید در خانه حضرت فاطمه (س) بوده! اتفاقاً مهم این است که حدیث کساء درخانه «ام سلمه» باشد و پیامبر (صلی الله علیه و آله)ام سلمه را راه ندهد. مهم این است که اعلام شود ازواج پیامبر (صلی الله علیه و آله)جزء اهل بیت نیستند.

احتمالاً جمع شدن حدیث کساء در حرم حضرت عبد العظیم حسنی با توجه به تولیت آن توسط ایشان، ناشی از این تشکیک بوده است.

 

اظهار نظر مدافعانه آیه الله سید محمد کاظم یزدی صاحب عروه الوثقی

ایشان در پاسخ پرسشی در این زمینه اظهار نظر کرده است.

حجة الإسلاما! چه مى‌فرماييد در خصوص حديث كسائى كه از حضرت فاطمه زهراء سلام اللّٰه عليها روايت شده، سند آن حديث شريف، ضعيف است يا صحيح؟صحت و ضعف آن را به دو كلمه مرقوم و به خاتم شريف مزين فرمائيد، خصوصا چند كلمه ذيل خبر كه پيغمبر اكرم (صلى اللّٰه عليه و آله) سوگند ياد مى‌كند و مى‌فرمايد‌: «يا علي! و الذي بعثني بالحق نبيا‌ إلى آخر الخبر» صدق است يا كذب؟ جزء حديث است يا الحاق است؟ صدق و كذب و جزئيت و الحاقى بودن و عدم آن را نيز به دو كلمه مرقوم و به خاتم مبارك مزين فرمائيد كه عند اللّٰه و عند الرسول بى اجر نخواهيد بود.

 

جواب:

بسم اللّٰه الرحمن الرحيم اصل قضيه كسائيه في الجمله از معلومات است. چنانچه از اخبار كثيره از آن چه در خصوص آيه تطهير وارد است؛ (6) مستفاد مى‌شود كه از جمله آن ها خبر منتخب است . (7)

و آن هر چند مرسل است، لكن در عداد آن اخبار است كه بسيارى از آن ها ضعيف است و ارسال آن مضر نيست. و اما مكان وقوع اين قضيه، پس اخبار در آن مختلف است. از چند خبر مستفاد مى‌شود كه در خانه ام سلمه بوده است. و از خبرى بر مى‌آيد كه در خانه زينب، زوجه حضرت پيغمبر صلى اللّٰه عليه و آله بوده است و از خبرى استفاده مى‌شود كه در مسجد بوده .

در عرض خبر منتخب اين است كه:

در خانه صديقة طاهره عليها السلام بوده .

و ممكن است رفع منافات ما بين آن ها به اين كه:

اين قضيه چند دفعه واقع شده، يا پيش از نزول آيه تطهير يا بعد از آن.

و ممكن است استفاده تعدد وقوع آن از اختلاف اخبار در جامه اى كه زير آن رفته‌اند. چنانچه از جمله اى از اخبار بر مى‌آيد كه كساء خيبرى بوده ، و در بعضى تعبير به فدكى شده ، و از بعضى بر مى‌آيد كه كساء كوفى بوده، چنانچه در خبرى است كه امير المؤمنين عليه السلام مى‌فرمايد در مقام تعدد مناقب خود‌ : ” و ألقى علينا عباء قطوانية، فأنزل اللّٰه تبارك و تعالى فينا إِنَّمٰا يُرِيدُ اللّٰهُ …” إلى آخر الآية. و قطوان موضعى است در كوفه ينسب إليه الأكسية، كما في القاموس.

و در بعضى تعبير شده است به خميصه سوداء . و در بعضى دارد‌: ” التفع عليهم بثوبه و قال إِنَّمٰا يُرِيدُ اللّٰهُ، إلى آخر الآية” . و در خبر منتخب، كساء يمانيه است. پس از اين اختلافات، ممكن است استفاده تعدد وقوع اين قضيه كه يك دفعه آن ها در خانه فاطمه (سلام اللّٰه عليها) بوده.

 

اظهار نظر مدافعانه آیت الله مکارم

اصل حديث كِسا ميان شيعه و اهل سنّت بسيار مشهور و معروف است و جاى هيچ گونه ترديدى نيست كه رسول خدا (صلى الله عليه و آله) در منزل حضرت زهرا (عليها السلام)، و يا در خانه خودش زير پارچه اى شبيه عبا قرار گرفت و حضرت على و حضرت فاطمه زهرا و امام حسن و امام حسين (عليهم السلام) را زير آن جاى داد و از آنان به عظمت و بزرگى ياد نمود و آن جمع را مصداق آيه: «اِنَّما يُريدُ اللّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ اَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهيراً؛ همانا خداوند مى خواهد پليدى و گناه را از شما اهل بيت دور كند و كاملاً شما را پاك سازد»، معرّفى كرد.

آنچه در اينجا به عنوان حديث كِسا نقل مى شود، حديث مشروح و مفصلى است كه برابر روايتى، خواندن آن به اين نحو، داراى پاداش و آثار و بركات فراوانى است. و در ذيل آن آمده است: «در هر محفلى كه شيعيان و علاقه مندان ما اين حديث را بخوانند، رحمت الهى بر آنان نازل مى شود، فرشتگان براى آن ها استغفار مى كنند، اندوهِ غم زدگان برطرف مى شود و حاجات روا خواهد شد».

اين حديث نخستين بار در كتاب «منتخب طريحى» (متوفاى 1085) از علماى قرن يازدهم آمده است. محدّث بزرگوار مرحوم حاج شيخ عباس قمى در منتهى الآمال، در شرح زندگانى امام حسين (عليه السلام) پس از بيان اين نكته كه «حديث اجتماع خمسه طيبه (عليهم السلام) تحت كِسا» از احاديث متواتره است، مى نويسد: «اما حديث معروف به حديث كسا كه در زمان ما شايع است، به اين كيفيّت در كتب معتبر و معروف و اصول حديث و مجامع متقنه محدّثين ديده نشده، مى توان گفت از خصايص كتاب «منتخب» است».

از اين رو، جناب ايشان آن را در مفاتيح الجنان نياورده است و ناشران برخلاف ميل آن بزرگوار آن را در پايان مفاتيح اضافه كرده اند.

پس از كتاب «منتخب»، اين حديث در كتاب «عوالم» آمده است. صاحب كتاب عوالم (شيخ عبدالله بحرانى) از شاگردان مرحوم علاّمه مجلسى و از علماى قرن دوازدهم است. در اين كتاب براى اين حديث سندى ذكر كرده است كه از جهاتى جاى تأمل دارد:

الف) سند اين حديث مطابق نسخه خطى موجود در كتابخانه يزد، در متن كتاب نبوده است، بلكه در حاشيه آن آمده است و خط آن نيز با خطّ متن كه دست خطّ صاحب عوالم است، متفاوت مى باشد.

ب) برخى از افراد سلسله سند، حدود هشتاد سال با يكديگر فاصله دارند كه قاعدتاً يكى از آن ها نمى تواند از ديگرى نقل حديث نمايد.

ج) بعضى از افراد اين سند در كتب رجالى توثيق نشده اند.

ولى از آنجا كه محتواى حديث اشكال خاصّى ندارد و بعضى از علما به قرائت آن اهميّت مى دادند و با توجه به «احاديث من بلغ» مى توان آن را به «قصد رجا» و به اميد برآورده شدن حاجات خواند.

 

اظهار نظر مدافعانه آیت الله میلانی

اشكال كننده مى گويد: تنها مستند سند مذكور گفته شيخ نور الدين عبداللّه بحرانى مؤلف عوالم العلوم است كه بر فرض ثبوت، مى گويد: من آن را به دست خط سيّد هاشم بحرانى ديدم.

سپس مى گويد: چه كسى ضامن صحّت تشخيص اوست كه آن خط ضرورتاً خط سيّد هاشم بحرانى بوده است؟! اين اشكال اول.

مگر مى شود اين طور اشكال نمود و چيزى را اين گونه نفى كرد؟!

شيخ عبداللّه بحرانى صاحب عوالم العلوم شهادت مى دهد كه اين دست خط سيّد هاشم بحرانى است، او ثقه مورد اعتماد است مى گويد: از خط سيد هاشم نقل مى كنم. اگر قرار باشد بر اين شهادت اعتماد نكنيم، پس همه نسخه هاى خطّى كه مورد شهادت بزرگان چون شيخ بهايى و مرحوم مجلسى و ديگران واقع شده، از كتاب هاى شيخ صدوق و ديگر كتاب ها و كتاب التبيان شيخ طوسى در تفسير همه زير سؤال مى رود.

الآن بخشى از التبيان شيخ طوسى در كتابخانه مرحوم آقاى مرعشى نجفى نگهدارى مى شود، اگر در آن خدشه بكنيم كه چه كسى گفته اين دست خط شيخ طوسى است، اصل كتاب شيخ طوسى زير سؤال مى رود. نمى شود اين طور خدشه وارد كرد؛ چرا كه سنگى روى سنگى قرار نمى گيرد. مگر وثاقت شهادت دهندگان را قبول نداشته باشيم، والعياذ باللّه.

اشكال دوم. اين سندى كه به سيد هاشم بحرانى منسوب است او اين حديث را در كتاب هاى خود از جمله تفسير البرهان و غاية المرام نياورده است. پس صحت ندارد(!!)

اشكال سوم. بسيارى از محدثان بزرگ شيعه هم چون شيخ كلينى، شيخ مفيد، شيخ طوسى، ابن شهرآشوب، طبرسى رحمهم اللّه در سلسله سند هستند و در كتاب هاى خود حديث كساء معروف را نياورده اند.

اگر مرحوم كلينى مثلاً حديث كساء را به اين متن در كتاب الكافى نياورده، پس بگوييم صحّت ندارد(!!) مگر مرحوم كلينى ملتزم بوده كه تمام علومش را در كتاب الكافى بياورد كه هر چه در غير الكافى از قول ايشان نقل شده باشد، دروغ باشد(!!)

بلكه بنابر مبناى متأخّرين تمام آن چه كه در الكافى و ديگر كتب اربعه آمده صحّتش معلوم نيست و بايد سند و دلالت آن ها بررسى شود. پس، نه صرف آوردن دليل صحّت است و نه نياوردن دليل عدم صحّت، آن چه مهم است اين كه ايشان از ثقه روايت كند و سلسله سند تا ايشان معتبر باشد.

و هم چنين است اگر شيخ مفيد، شيخ طوسى و علاّمه حلّى رحمهم اللّه در سلسله باشند؛ ولى در هيچ يك از كتاب هاى فقهى و اصولى و حديثى خود اين حديث را نياورده باشند.

مهم ترين مطلبى كه اشكال كننده دارد اين است كه مى گويد: متن حديث علاوه بر اين كه مخالف همه متن هاى معتبر است، سستى هايى نيز دارد كه بر اهل درنگ و دقّت پوشيده نيست.

به راستى آيا در نزد اهل درنگ و دقّت در متن حديث كساء كه در جلسات خوانده مى شود سستى وجود دارد؟!

به هر حال، در يك حديث يا زيارتنامه و يا يك دعا سه جور مى شود خدشه وارد نمود:

1 . خدشه در سند،

2 . خدشه در متن،

3 . خدشه در دلالت.

از اين رو ما همواره در هر بحث در رابطه با احاديث از سه جهت به طور كامل و متقن تحقيق مى نماييم. تا اين جا در سند حديث كساء بحث كرديم.

اكنون نوبت متن حديث است؛

در حديث اين گونه مى خوانيم:

ما خلقت سماءً مبنيّة ولا أرضاً مدحيّة ولا قمراً منيراً ولا شمساً مضيئةً ولا فَلكاً يَدور ولا بحراً يجري ولا فلكاً يسري إلاّ لاِجلكم ومحبّتكم…؛

من نيافريدم آسمان بنا شده و نه زمين كشيده شده، نه ماه روشنى دهنده، نه خورشيد درخشنده، نه فلك دور زننده (كه سبب پيدايش شب و روز مى شود) نه درياى روان و نه كشتى را كه سير مى كند و مى گردد، مگر به خاطر شما و براى شما و دوستى شما اهل بيت پيامبرم.

راستى در كجاى اين فراز سستى وجود دارد؟

بيم آن مى رود كه اگر اين گونه اشكال ها فتح باب شود بسيارى از كتاب ها، روايات و متون ما در اصول كافى يا در ديگر كتاب ها زير سؤال برود؛ رواياتى در بصائر الدرجات درباره مقامات، منازل و شئونات اهل بيت عليهم السلام آمده، بنابراين گونه اشكال ها يا بايستى آن ها را منكر بشويم، يا اصل آن كتاب را. پس نمى شود اين طور فتح باب كرد و اين گونه مجمل حرف زد.

به هر حال، از نظر شرعى مى توان به خواندن حديث كساء موجود به مقتضاى اخبار «من بلغ» به قصد رجاء نظر داد و اين قرائت اجر دارد، و در صورت قول به قاعده تسامح در ادلّه سنن به طور رسمى مى توان به استحباب خواندن آن فتوا داد.

از طرف ديگر، عبارات آن بيان گر مقامات و منازلى براى اهل بيت عليهم السلام است و هر كدام از فرازهاى آن شاهد دارد و از نظر كتاب و سنّت قابل اثبات است.

از سوى ديگر، مردم اين حديث را مى خوانند و آثار آن را مى بينند و اين حديث آثار و بركاتى دارد كه در خارج براى ما محسوس است. اگر كسى اين امر را منكر شود گويى شفاعت يا اثر تربت سيّدالشهدا عليه السلام را انكار كرده است.

 

اظهار نظر آقای حسین استاد ولی در تحقیقش در باره سند حديث كسا می نویسد :

روايتي که متن حديث كسا را از حضرت زهرا عليهماالسلام نقل مي کند يک روايت بيش نيست و سند آن از مرحوم علامه ي متتبع سيد هاشم بحراني رحمه اللَّه متصلا به شيخ کليني رحمه اللَّه مي رسد، بدين شرح:

سيد هاشم بحراني از سيد ماجد بحراني، از حسن بن زين الدين شهيد ثاني، از مقدس اردبيلي، از علي بن عبدالعالي کرکي، از علي بن هلال جزايري، از احمد بن فهد حلي، از علي بن خازن حائري، از علي بن محمد مکي شهيد اول، از پدرش شهيد اول، از فخر المحققين فرزند علامه ي حلي، از پدرش علامه ي حلي، از محقق حلّي، از ابن نما حلّي، از ابن ادريس حلّي، از ابن حمزه ي طوسي صاحب کتاب ثاقب المناقب، از ابن شهرآشوب، از طبرسي صاحب کتاب احتجاج، از حسن بن محمد فرزند شيخ طوسي، از پدرش شيخ طوسي، از شيخ مفيد، از ابن قولويه قمي، از شيخ کليني، از علي بن ابراهيم، از پدرش ابراهيم بن هاشم، از احمد بن محمد بن ابي نصر بزنطي، از قاسم بن يحيي جلاء کوفي، از ابوبصير، از ابان بن تغلب، از جابر بن يزيد جعفي، از جابر بن عبداللَّه انصاري، از حضرت فاطمه ي زهرا عليهماالسلام. (2)

چنانکه ملاحظه مي شود: در سند اين حديث قاسم بن يحيي جلاء کوفي است که نامي از وي در کتب رجالي ديده نمي شود و بدين جهت مجهول است. از طرف ديگر اين خبر، خبر واحد است و با روايات فراوان ديگر نيز در ذکر محل حادثه معارض است.

علامه ي معاصر حاج سيد مرتضي عسکري مي فرمايد: اين روايت واحده با روايات گذشته از نظر سند و متن برابري نمي کند. (3)

آنچه اشکال را برطرف مي سازد و ما را در نقل حديث مجاز مي نمايد آن است که:

الف) گرچه قاسم بن يحيي جلاء کوفي مجهول است؛ ولي سند روايت صحيح است؛ زيرا از کليني تا ابن ابي نصر بزنطي صحيح است، و ابن ابي نصر از اصحاب اجماع است که طائفه ي اماميه احاديث منقول آن ها را صحيح مي دانند؛ علي رغم آن که راويان واسطه ي ميان آنان و امام را نشناسند، زيرا اصحاب اجماع قطعا از غير موثق نقل نمي کنند، حتي مراسيل اصحاب اجماع در حکم مسانيد است، يعني اگر اصحاب اجماع نامي هم از راويان واسطه نبرند، سخن خودشان سند است و احاديثشان پذيرفته است.

ناگفته نماند که سيد شهاب الدين حسيني تبريزي که از معاصران مرحوم حاج شيخ آقا بزرگ تهراني و ساکن قم بوده است، جزوه اي به زبان فارسي در بيان سند حديث کساء نوشته که در سال 1356 ق چاپ شده است. (4)

ب) اين متن را غير از صاحب عوالم برخي از علماي شيعه نقل نموده و بر آن تکيه کرده اند مانند:

1) حسن بن محمد ديلمي (قرن هشتم) مولف کتاب ارشاد القلوب در کتاب غرر الاخبار و درر الآثار في مناقب الاخيار.

2) فخرالدين طريحي (م 1078 ق) صاحب کتاب مجمع البحرين در کتاب المنتخب ،ص 186.

3) شيخ علي بن نقي احسائي در کتاب نهج المحجة في فضائل الائمة. (5).

4) محمد جواد رازي مازنداني در کتاب نور الآفاق.

البته روشن است که نقل اين بزرگان بر طريق روايت نمي افزايد و آن را از خبر واحد بودن بيرون نمي کند؛ ولي مي توان گفت که: عمل آن ها موجب جبران ضعف سند و وحدت آن است با آن که گفتيم سند ضعيف نيست. بلکه صحيح است.

ج) اصل اختلاف مضمون اين خبر با روايات گذشته تنها در محل حادثه است و برخي از فقرات اضافه جنبه ي تکميلي دارد نه تعارضي؛ ولي در اصل پيام حديث که نزول آيه ي تطهير در شأن خمسه ي طيبه است با ساير روايات اتفاق دارد، و همين کافي است.

د) از اينها گذشته، چنانکه گفتيم حديث کساء دعا نيست که بخواهيم روي يکايک الفاظ آن تکيه کنيم، بلکه منظور از خواندن حديث کساء در جمع دوستان و شيعيان اهل بيت، بازگو کردن آن و بيان نزول آيه ي تطهير در شان آن بزرگواران و تحقيق در تعيين اشخاص اهل بيت و ذکر فضيلت آنان است، از اين رو الزامي نيست که حتما همين متن خوانده و بازگو شود، بلکه به يقين مي توان رواياتي را که از کتب شيعه و اهل سنت درباره ي حديث کساء در اين تحقيق نقل شده براي جمع خواند و نتيجه ي مطلوب را گرفت. زيرا آنچه آثار گذشته را در پي دارد و موجب رضاي حضرت حق و برآورده شدن حاجات و رفع هموم و غموم مي شود، ذکر فضائل اهل بيت است به ويژه اين فضيلت؛ نه صرف بازخواني الفاظ روايتي خاص.

 

 

نظر این ناچیز

بررسی صدوری و متنی حدیث کساء

نظر این ناچیز در باره حدیث کساء مشروحاً تقدیم می گردد:

نخست عنایت داشته باشید که حدیث کساء جزو روایات متواتر است که افزون بر عالمان شیعه، بسیاری از عالمان اهل سنت نیز آن را نقل کرده اند.

اما در باره حدیث کساء آن چنان که در مفاتیح آمده و پرسش شما ناظر به آن است، باید دانست که در بررسی آن از دو روش صدور و متن می توان سخن گفت.

در بخش صدور دو محور جای بررسی دارد: 1. بررسی منابع مورد استناد؛ 2. بررسی اسناد حدیث.

 

بررسی منابع مورد استناد حدیث کساء

چنان که اشاره شد، حدیث کساء نخستین بار در دو منبع بازتاب یافت که عبارتند از:

منتخب الاثر از فخر الدین طریحی؛
عوالم العلوم شیخ عبد الله بحرانی

 

کتاب المُنْتَخَب فی جَمْعِِ المَراثی وَ الْخُطَب مشهور به اَلْفَخْری یا مُنْتخب طُرَیْحی نوشته فخرالدین طریحی (م 1085) که مطالب مربوط به اهل بیت را گرد آورده و بخش عمده‌ای از آن مربوط به تاریخ امام حسین(ع) است. این کتاب در بیست مجلس به تعداد روزها و شب‌های دهه اول محرم است. انتقادات زیادی به این کتاب، به دلیل وجود تحریفات عاشورا شده است.

فخرالدین بن محمدعلی طُریحی، از مفسران قرآن کریم و عالمان دینی امامیه در سدۀ یازدهم و مؤلف کتاب مجمع البحرین. او نخستین عالم شیعی است که در توضیح واژگان مشکل قرآن و حدیث، کتاب نوشت.

همچنین درباره روش طریحی در نگارش کتاب آمده است: المنتخب مجموعه‌ای از مراثی و مطالب حزن‌انگیز در قالب نثر خطابی و نظم شعری است. ظاهرا مؤلف، ابتدا در مجالسی که شبانه‌روز در دهه محرم برپا می‌شد، در حال و هوای روضه‌خوانی برای مردم خوانده و سپس در قالب مجالس‌نگاری آن‌را تألیف کرده است.

بسیاری از کتاب شناسان و حدیث‌پژوهان به این اثر انتقاد کرده و گفته‌اند که منتخب طریحی مشتمل بر مطالب موهومی است. میرزا محمد ارباب در اربعین حسینیه می‌نویسد: در کتاب منتخب، مسامحات بسیاری بوده که بر اهل بصیرت و اطلاع پوشیده نیست و روایت مختصه به آن کتاب اعتباری ندارد. (برگرفته از سایت ویکی شیعه)

چنان که پیداست کتاب منتخب طریحی؛ کتابی معتبر و قابل اعتناء در زمینه نقل روایات نیست.

 

کتاب «عوالم العلوم والمعارف والأحوال من الآيات والأخبار والأقوال» تالیف شیخ عبدالله بحرانی اصفهانی از شاگردان علامه مجلسی است که در تالیف کتاب ارزشمند بحار باه او کمک رسانده و جزو لجنه تالیف کتاب بحار بوده است.

در باره کتاب او که آیا کار جدیدی نسبت به کتاب استادش به حساب می آید یا نه و آیا اساساً چرا او با وجود کتاب بحار اقدام به تالیف کتابی در همان سطح کرد، گفتگوهای گاه انتقاد آمیز وجود دارد. حتیصاحب مستدرک با اعتنایی اندک از کنار آن گذشته است.

شگفت آن که کتاب العوالم از همان آغاز چندان مورد توجه قرار نگرفت و به رغم آن که گفته می شود 100 مجلد است، تا این اواخر اثر چندانی از آن نبود و تنها چند جلد محدود انتشار یافت.

خدا رحمت کند مرحوم آیت الله موحد ابطحی را که حدود شش ماه پیش از وفات ایشان توفیق زیارت ایشان فراهم شد و اگر تلاش ایشان نبود کتاب عوالم هم چنان در هاله ای از ابهام باقی می ماند.

این نکات را عرض کردم تا آشکار شود کتاب عوالم از اعتبار چندانی برخوردار نیست.

بنابر این حدیث کساء چه از نظر سند و چه از نظر منابعی که از آن نقل شده از اعتبار کافی برخوردار نیست.

نیز این که این حدیث با این متن خاص، در منابعی پیش یا همزمان با این دو منبع همچون بحار الانوار ذکر نشده، خود جای تامل فراوان دارد.

گفتار مرحوم شیخ عباس قمی در این باره نیز قابل توجه است: ««اما حديث معروف به حديث كسا كه در زمان ما شايع است، به اين كيفيّت در كتب معتبر و معروف و اصول حديث و مجامع متقنه محدّثين ديده نشده، مى توان گفت از خصايص كتاب «منتخب» است».

حدیث کساء که در مفاتیح آمده بعد از این عبارت مولف است: «قد تمت بحول الله وقوته» که نشان می دهد بعدها به کتاب مفاتیح افزوده شده است.

 

بررسی اسناد حدیث کساء

متن حدیث کساء آن چنان که در کتاب عوالم آمده چنین است:

رأيت «1» بخطّ الشيخ الجليل السيّد هاشم، عن شيخه السيّد ماجد البحراني «2» عن الحسن بن زين الدين الشهيد الثاني، عن شيخه المقدّس الأردبيلي، عن شيخه عليّ بن عبد العالي الكركي «3»، عن الشيخ عليّ بن هلال الجزائري «4»

عن الشيخ أحمد بن فهد الحلّي، عن الشيخ عليّ بن الخازن الحائري، عن الشيخ ضياء الدين عليّ بن الشهيد الأوّل، عن أبيه، عن فخر المحقّقين، عن شيخه العلّامة الحلّي، عن شيخه المحقّق، عن شيخه ابن نما الحلّي، عن شيخه محمّد بن إدريس الحلّي، عن ابن حمزة الطوسي صاحب «ثاقب المناقب» عن الشيخ الجليل محمّد بن شهر اشوب، عن الطبرسي صاحب «الاحتجاج» عن شيخه الجليل الحسن بن محمّد ابن الحسن الطوسي، عن أبيه شيخ الطائفة، عن شيخه المفيد، عن شيخه ابن قولويه القمّي، عن شيخه الكليني، عن عليّ بن إبراهيم، [عن أبيه إبراهيم‏] «1» بن هاشم عن أحمد بن محمّد بن أبي نصر البزنطي «2»، عن قاسم بن يحيى «3» الجلاء الكوفي، عن أبي بصير «4»، عن أبان بن تغلب البكري، عن جابر بن يزيد الجعفي «5»؛ عن جابر بن عبد اللّه الأنصاري، عن فاطمة الزهراء عليها السّلام بنت رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله و سلم: قال: سمعت فاطمة أنّها قالت:

دخل عليّ أبي رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله و سلم في بعض الأيّام فقال: السلام عليك يا فاطمة، فقلت: و عليك السلام، قال: إنّي أجد في بدني ضعفا؛ فقلت له: أعيذك باللّه يا أبتاه من الضعف،

__________________________________________________

(1) من قوله: «رأيت»- إلى قوله-: «البحراني» غير واضح في هذه النسخة الواصلة إلينا؛

لذا نقلناها عن رسالة العالم الجليل الشيخ محمّد تقي بن محمّد باقر اليزدي البافقي، و قد نقله رحمه اللّه عن نسخة العوالم الموجودة في مكتبة حجّة الإسلام ميرزا سليمان، «يزد»، و تجد الرسالة المذكورة للشيخ اليزدي في إحقاق الحقّ: 2/ 554- 557.

(2) قيل: إنّ السيّد ماجد البحراني المذكور فيه، إن كان هو ابن هاشم بن عليّ المعروف في المشايخ و ترجمه صاحب الحدائق في «لؤلؤة البحرين» و الشيخ النوري في «خاتمة المستدرك»، فهو لا يروي عنه السيّد هاشم البحراني، فضلا عن أن يكون شيخه، لأنّ السيّد ماجد توفّى سنة 1028، و السيّد هاشم توفّى في نحو سنة 1107، و بينهما نحو من ثمانين سنة، و إن كان هو ماجد بن محمّد البحراني الّذي ذكره الشيخ الحرّ العاملي في القسم الثاني من أمل الآمل و ذكر أنّه معاصره، و أنّه عالم جليل كان قاضيا في شيراز، ثمّ في أصفهان فهو غير معروف في المشايخ و أسانيد الأخبار، بل الظاهر أنّه لا يروي عن الشيخ حسن بن زين الدين المذكور صاحب المعالم، لبعد الطبقة بينهما.

(3) قال في لؤلؤة البحرين: 150، الشيخ نور الدين عليّ بن عبد العالي الكركي، عن الشيخ الأجلّ نور الدين عليّ بن هلال الجزائري، عن الشيخ جمال الدين أحمد بن فهد الحلّي، عن الشيخين الجليلين عليّ ابن الخازن و ….

(4) ذكر في أمل الآمل في ترجمة عليّ بن هلال: أنّه يروي عن الشيخ أحمد بن فهد، و يروي عن الشيخ عليّ ابن عبد العالي الكركي.

(1) ليس في الأصل، و قد تتبّعنا روايات عليّ بن إبراهيم، عن البزنطي فوجدناها كلّها بواسطة أبيه، راجع معجم رجال الحديث: 2/ 235- 248.

(2) أحمد بن محمّد بن أبي نصر البزنطي المتوفّى سنة 221 من أصحاب الأئمّة: الكاظم و الرضا و الجواد عليهم السّلام. روى عليّ بن إبراهيم عن أبيه، عن البزنطي، و قد روى عن أبي بصير مباشرة، و روى عن القاسم مولى أبي أيّوب.

(3) القاسم بن يحيى الجلاء: بهذا الوصف، مهمل مجهول. نعم يروي القاسم بن يحيى، عن جدّه الحسن ابن راشد، عن أبي بصير، معجم رجال الحديث: 2/ 55.

(4) لم أجد رواية أبي بصير، عن أبان بن تغلب البكري، معجم رجال الحديث: 1/ 26.

(5) جابر بن يزيد الجعفي، عن جابر بن عبد اللّه، الفقيه: 445، و في المشيخة (الفقيه) طريقه إليه موجود.

و روى عن الباقر عليه السّلام، و توفّى في أيّام الصادق عليه السّلام.

 

بر اساس آن چه در تحلیل سند این روایت آمده است، سند آن از دو ناحیه دچار مشکل است:

میان سید هاشم بحرانی (م 1107) تا سید ماجد بحرانی (م 1028) هفتاد و نه سال فاصله است.
القاسم بن يحيى الجلاء که در سند آمده مجهول است.

 

 

اشکالات محتوایی

مهم ترین اشکال محتوایی حدیث مورد بحث، آن است که مکان نزول آیه تطهیر را خانه حضرت صدیقه طاهره (ع) دانسته است در حالی که مشهور و بلکه اجماع آن را خانه ام سلمه دانسته اند.

البته چنان که از آیت الله سید کاظم یزدی نقل کردیم، این اشکال قابل پاسخ است؛ زیرا چه بسا آیه تطهیر در خانه صدیقه طاهره (ع) نازل شده باشد.

 

نظر نهایی

حدیث کساءِ مورد بحث از نظر متنی که در آن بازتاب یافته، با هیچ اشکال محتواییِ مهم مواجه نیست، بلکه آن چه در باره مقامات اهل بیت (ع) و یا فضیلت خواندن آن در مجالس آمده در سایر روایات مورد تاکید قرار گرفته است.

عمده اشکال، اثبات صحت صدور است. برای رفع این مشکل می توان از قانون «قصد رجاء» بهره جست. یعنی به مردم بگوییم که لزوماً حدیث کساءِ کنونی را به عنوان متن صادر شده از معصوم بازخوانی نکنند، بلکه با فرض عدم صدور به عنوان متنی بخوانند که در آن از فضایل اهل بیت (ع) سخن رفته است.

مگر آن که در آتی منابع و نسخ خطی جدید و با قدمت پیش از سده یازدهم یافت شده و ما را به صحت صدور آن رهنمون گردد.

آن چه شما به عنوان ابهامات متنی حدیث کساء آورده اید، قابل حل و پاسخ است.

پرسش جبرئیل و حضرت امیر (ع) مبنی بر این که چه کسانی زیر کساء هستند، مبتنی بر قاعده علم اشائی یا شأنی است؛ یعنی دانش فرشتگان و اولیاء الهی لزوماً و در همه موارد فعلی نیست، بلکه گاه از امری اطلاع نمی یابند، اما اگر بخواهند از آن آگاهی می یابند. ر. ک: کافی «بَابُ أَنَّ الأَئِمَّةَ ع إِذَا شَاؤُوا أَنْ يَعْلَمُوا عُلِّمُوا»

فوز در فقره «إذا والله فزنا وفاز شيعتنا ورب الكعبة» اشاره به رستگاری و فرجام نیک دارد که خداوند برای اولیاء خود و صالحان مقرر فرموده است.

فضایل و برکات ذکر و یاد اهل بیت (ع) در مجالس و محافل فراوان است. در این جا یک روایت از کافی شریف را ذکر می کنم:

3 – عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ عَنِ الْوَشَّاءِ عَنْ مَنْصُورِ بْنِ يُونُسَ عَنْ عَبَّادِ بْنِ كَثِيرٍ قَالَ قُلْتُ لأَبِي عَبْدِ اللَّه ع إِنِّي مَرَرْتُ بِقَاصٍّ يَقُصُّ وهُوَ يَقُولُ هَذَا الْمَجْلِسُ الَّذِي لَا يَشْقَى بِه جَلِيسٌ قَالَ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّه ع هَيْهَاتَ هَيْهَاتَ أَخْطَأَتْ أَسْتَاهُهُمُ الْحُفْرَةَ إِنَّ لِلَّه مَلَائِكَةً سَيَّاحِينَ سِوَى الْكِرَامِ الْكَاتِبِينَ فَإِذَا مَرُّوا بِقَوْمٍ يَذْكُرُونَ مُحَمَّداً وآلَ مُحَمَّدٍ قَالُوا قِفُوا فَقَدْ أَصَبْتُمْ حَاجَتَكُمْ فَيَجْلِسُونَ فَيَتَفَقَّهُونَ مَعَهُمْ فَإِذَا قَامُوا عَادُوا مَرْضَاهُمْ وشَهِدُوا جَنَائِزَهُمْ وتَعَاهَدُوا غَائِبَهُمْ فَذَلِكَ الْمَجْلِسُ الَّذِي لَا يَشْقَى بِه جَلِيسٌ

فقره «فَذَلِكَ الْمَجْلِسُ الَّذِي لَا يَشْقَى بِه جَلِيسٌ» عبارت دیگری از همان فوز و فلاحّ مورد اشاره در حدیث کساء است.

سرّ فوز با اهتمام به حدیث کساء روشن است زیرا اهل بیت (ع) تجسد صراط مسقیم الهی اند که با تمسک و اقتداء به آنان می توان به رستگاری نهایی رسید.

به خاطر اهمیت پرسش شما و طرح آن در بسیاری از محافل عام و خاص، دیشب تا حدود سه و نیم شب و از صبح تا کنون برای ارایه پاسخ وقت گذاشتم و  منابع و مآخذ مختلف را مورد بازخوانی مجدد قرار دادم و به اندازه دانش اندک خود پاسخی ارایه نمودم.

همواره باید این گونه دعا کنیم: والله هو الموفق للصواب. زیرا پاسخ واقعی در این دست از مباحث، نزد ولی عصر (ع) محقق است و امثال این ناچیز با عصایی شکسته ره به تاریکی می بریم.

امیدوارم دوستان حوصله خواندن مطالب را که طبیعتاً طولانی شده است، را داشته باشند.

موفق باشید.

علی نصیری

چهارم فروردین 1396

@dr_alinasiri

www.maref.ir

https://t.me/joinchat/AAAAAECj_lzpfHKBGLrQWA